گنجور

بخش ۸۴ - فضیلت تواضع

رسول (ص) گفت، «هیچ کس تواضع نکرد که خدای عزوجل او را عزی نیفزود. و گفت، «هیچ کس نیست که نه بر سر وی لگامی است به دست دو فرشته. چون تواضع کند لگام بر بالا کشند و گویند بارخدایا وی را برکشیده دارد و اگر تکبر کند فرو کشند و گویند بارخدایا فرود همگنانش دار» و گفت، «خنک آن کس که تواضع کند نه از بیچارگی و نفقه کند مالی که جمع کرده است نه در معصیت و رحمت کند بر بیچارگان و مخالطت دارد با حکیمان و عالمان».

و بومسلم مدینی گوید که از جد خویش حکایت می کنم که وی گفت که رسول (ص) یک بار به نزدیک ما مهمان بود و روزه داشت. وی را به روزه گشادن قدحی شیر بردیم عسل اندر او کرده. چون بچشید شیرینی یافت. گفت، «این چیست؟» گفتیم، «عسل اندر او کرده ایم». از دست بنهاد و نخورد و گفت، «نمی گویم که حرام است، ولیکن هرکه حق را تعالی تواضع کند، خدای وی را برکشد و رفعت دهد و هرکه تکبر کند خدای وی را حقیر گرداند و هرکه به نفقه به نوا کند خدای تعالی وی را بی نیاز دارد و هرکه بی نوا کند خدای تعالی وی را درویش دارد. و هرکه یا کرد خدای تعالی بسیار کند حق تعالی وی را دوست گیرد.

و یک راه درویشی افگار بر در حجره رسول (ص) سوال کرد و رسول (ص) طعام همی خورد. وی را اندر خواند. همه خویشتن فراهم گرفتند. رسول (ص) وی را بر ران خود نشاند و گفت، «بخور». و یکی از قریش وی را استقذار کرد و به کراهیت به وی نگریست. بنمرد تا به علت مبتلا شد. و رسول (ص) گفت، «خدای تعالی مرا مخیر بکرد میان آن که رسولی باشم بنده یا ملکی باشم نبی. توقف کردم و دوست من از ملایکه جبرئیل (ع) بود. به وی نگریستم. گفت حق تعالی را تواضع کن. گفتم آن خواهم که بنده باشم و رسول باشم.

و حق تعالی به موسی (ع) وحی کرد که نماز کسی پذیرم که متواضع باشد و با خلق بزرگ خویشتنی نکند و دل خود را فراخوف دارد و روزگار همه به یادکرد من گذارد و خویش را برای من از همه شهوتها بازدارد. و رسول (ص) گفت، «کرم اندر تقوی است و شرف اندر تواضع و توانگری اندر یقین». و عیسی (ع) گفت، «خنک متواضعان را اندر دنیا که اصحاب منبرها ایشان باشند اندر قیامت و خنک کسانی که میان مردمان صلح دهند اندر دنیا که دیدار حق تعالی جزای ایشان است». و گفت رسول (ص)، «هرکه وی را حق تعالی به اسلام راه نمود و صورت وی نیکو بیافرید و حال وی نه چنان کرد که از وی ننگ باید داشت و باز آن به هم وی را فروتنی داد، وی از برگزیدگان خدای است».

و یکی را آبله برآمده بود. درآمد و قوم طعام همی خورند. به نزدیک هرکه بنشستی آن کس از بر وی برخاستی. رسول (ص) وی را به نزد خود بنشاند و گفت، «سخت دوست دارم کسی را که حوائج با دست گیرد و با خانه برد. اهل وی را برگی باشد و بدین کبر از وی بشود». و گفت صحابه را که چیست که حلاوت عبادت بر شما نمی بینم؟ گفتند، «حلاوت عبادت چیست؟» گفت، «تواضع». و گفت، «هرگه متواضع را بینید با وی تواضع کنید و چون متکبران را بینید تکبر کنید تا حقارت و مذلت ایشان پدید آید».

آثار: عایشه رضی الله عنه می گوید، «شما غافلید از فاضلترین عبادت و آن تواضع است». و فضیل گفت، «تواضع آن است که حق قبول کند از هرکه باشد، اگر همه کودک و اگر جاهلترین خلق باشد». ابن المبارک گوید، «تواضع آن باشد که هرکه به دنیا از تو کمتر باشد خویشتن از وی فروتر داری تا فرانمایی که به زیادت دنیا خویشتن را قدر نمی داری و هرکه دنیا بیش از تو دارد خود را از وی فزون تر داری تا فردا نمایی که وی را به سبب دنیا نزدیک تو هیچ قدری نیست». و خدای تعالی وحی فرستاد به عیسی (ع) که هرگه که تو را نعمتی فرستم، اگر به تواضع پیش آن بازآیی آن نعمت بر تو تمام کنم. ابن السماک، هرون الرشید را گفت، «یا امیر المومنین! هرکه حق تعالی وی را مالی و جمالی و حشمتی داد اندر مال مواسات کند و اندر حشمت تواضع کند و اندر جمال پارسا باشد، حق تعالی بفرماید که نام وی اندر دیوان خالصان نویسند». هرون قلم و کاغذ بخواست و بنوشت.

سلیمان (ع) اندر مملکت خویش بامداد توانگران را بپرسیدی، آنگاه به نزدیک درویشان بنشستی و گفتی مسکینی با مسکینان بنشست. و چند کس از بزرگان اندر تواضع سخن گفتند. حسن بصری گفت، «تواضع آن بود که بیرون شوی هیچ کس را نبینی که وی را بر خود فضل دانی». و مالک دینار گفت، «اگر کسی بر در مسجد منادی کند که کسی که بدترین شماست بیرون آید هیچ کس خویشتن را در پیش من نه افگند مگر به قهر». ابن المبارک این بشنید. گفت، «بزرگی مالک از این بود».

و یکی اندر پیش شبلی آمد. گفت، «من انس. تو چه ای؟» گفت، «آن نقطه که در زیر پا باشد. یعنی که از آن فروتر چیزی نباشد». گفت، «ابادالله شاهدک. خدای تو را از پیش تو برگیراد که خویشتن را آخرتر به جای فرود آوردی». و یکی از بزرگان علی (ع) را به خواب دید. گفت، «مرا پند ده»، گفت، «چه نیکو بود تواضع توانگران پیش درویشان برای ثواب آخرت، و نیکوتر از آن تکبر درویش بر توانگران به اعتماد فضل حق سبحانه و تعالی». یحیی بن خالد گوید که کریم چون پارسا شود متواضع گردد. و ناکس و سفیه چون پارسا شود تکبر اندر وی پدید آید.

بایزید می گوید، «تا بنده هیچ چیز از خلق بتر از خویش می داند متکبر است» و جنید یک روز گفت اندر مجلس روز آدینه، «اگر نه آنستی که اندر خبر است که به آخر زمان مهتر قوم ناکس تر ایشان باشد، روا ندارمی شما را مجلس گفتن». و جنید همی گوید، «تواضع نزدیک اهل توحید تکبر است یعنی که تواضع آن بود که خویشتن فرود آرد و چون به فرود داشتن حاجت بود و خود را جایی بنهاده باشد تا آنگاه فرود آرد.

و عطای سلمی هرگه که بادی و رعدی پدید آمدی و برخاستی و چون زن آبستن دست بر شکم زدی و می گفتی، «آه این همه از شومی من است که به خلق می رسد». و گروهی پیش سلمان فخر همی آوردند. وی گفت، «اول من نطفه است و آخر مرداری. و آنگاه که بتر از او برند اگر بتر از او پدیدار آیم اینت بزرگی که منم و اگر پدیدار نیایم اینت ناکسی که منم».

بخش ۸۳ - اصل نهم: بدان که کبر و خویشتن بزرگی صفتی مذموم است و به حقیقت خصمی است با حق عزوجل که کبریا و عظمت وی را سزد و بس. و بدین سبب اندر قرآن مذمت بسیار است جبار و متکبر را، چنان که گفت، «کذلک یطبع الله علی کل قلب متکبر جبار» و گفت، «و قد خاب کل جبار عنید». و گفت از زبان موسی (ع)، «انی عذت بربی و بربکم من کل متکبر لا یومن بیوم الحساب» و رسول (ص) گفت، «اندر بهشت نشود کسی که اندر دل وی مقدار یک حبه یا یک خردل کبر باشد». و گفت، «کس باشد که بزرگ خویشتنی پیشه گیرد تا آنگاه که نام وی اندر جریده جباران نویسند و همان عذاب به وی رسد که به ایشان».بخش ۸۵ - پیدا کردن حقیقت کبر و آفت آن: بدان که کبر خلقی است بد و اخلاق صفت دل است ولیکن صفت آن به ظاهر پیدا آید. و حقیقت کبر آن است که خویشتن را از دیگران فراپیش دارد و بهتر داند. و از این اندر وی باد نشاطی پدید آید. و آن باد را که اندر وی پیدا شود کبر گویند و رسول (ص) گفت، «اعوذ بک من نفخه الکبر به تو پناهم از باد کبر» و چون باد در درون پدید آید دیگران را دون خود داند و به چشم خادمان بدیشان نگرد و باشد نیز که اهل خدمت نشناسد و گوید تو که باشی که خدمت مرا شایی؟

اطلاعات

منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

رسول (ص) گفت، «هیچ کس تواضع نکرد که خدای عزوجل او را عزی نیفزود. و گفت، «هیچ کس نیست که نه بر سر وی لگامی است به دست دو فرشته. چون تواضع کند لگام بر بالا کشند و گویند بارخدایا وی را برکشیده دارد و اگر تکبر کند فرو کشند و گویند بارخدایا فرود همگنانش دار» و گفت، «خنک آن کس که تواضع کند نه از بیچارگی و نفقه کند مالی که جمع کرده است نه در معصیت و رحمت کند بر بیچارگان و مخالطت دارد با حکیمان و عالمان».
هوش مصنوعی: پیامبر اسلام (ص) فرمودند که هیچ‌کس تواضع نکند مگر اینکه خداوند عزوجل به او عزت و بزرگی می‌بخشد. همچنین اشاره کردند که هر فردی بر سرش دو فرشته هستند که او را رهبری می‌کنند. اگر فردی تواضع کند، این فرشته‌ها او را به سمت بالا می‌کشند و می‌گویند خداوند او را بالا برده است، اما اگر فردی تکبر کند، آن‌ها او را به سمت پایین می‌کشند و می‌گویند خداوند او را پایین بیاورد. ایشان همچنین فرمودند که خوشا به حال کسی که به خاطر تنگدستی تواضع نکند، و مالی که به دست آورده را در نافرمانی به کار نگیرد، به بیچارگان کمک کند و با افراد حکیم و عالم معاشرت کند.
و بومسلم مدینی گوید که از جد خویش حکایت می کنم که وی گفت که رسول (ص) یک بار به نزدیک ما مهمان بود و روزه داشت. وی را به روزه گشادن قدحی شیر بردیم عسل اندر او کرده. چون بچشید شیرینی یافت. گفت، «این چیست؟» گفتیم، «عسل اندر او کرده ایم». از دست بنهاد و نخورد و گفت، «نمی گویم که حرام است، ولیکن هرکه حق را تعالی تواضع کند، خدای وی را برکشد و رفعت دهد و هرکه تکبر کند خدای وی را حقیر گرداند و هرکه به نفقه به نوا کند خدای تعالی وی را بی نیاز دارد و هرکه بی نوا کند خدای تعالی وی را درویش دارد. و هرکه یا کرد خدای تعالی بسیار کند حق تعالی وی را دوست گیرد.
هوش مصنوعی: بومسلم مدینی روایت می‌کند که از جد خود شنیده است که او گفت: روزی پیامبر (ص) به نزد ما مهمان بود و روزه داشت. ما برای او قدحی شیر با عسل آوردیم. وقتی پیامبر طعم شیرینی آن را امتحان کرد، پرسید: «این چیست؟» پاسخ دادیم: «عسل داخل آن است.» ایشان قدح را گذاشت و نخورد و فرمود: «نمی‌گویم که این حرام است، اما هرکسی که به خداوند تواضع کند، او را بزرگ کند و بالا ببرد. و هرکه متکبر باشد، خداوند او را کوچک می‌کند. همچنین هرکه در بخشندگی نیکو باشد، خداوند او را بی نیاز می‌گرداند و هرکه در این امر نیکو عمل نکند، خداوند او را درویش می‌دارد. و هرکس به خداوند توجه کند، خداوند کارهای او را فراوان می‌کند و به او محبت می‌ورزد.»
و یک راه درویشی افگار بر در حجره رسول (ص) سوال کرد و رسول (ص) طعام همی خورد. وی را اندر خواند. همه خویشتن فراهم گرفتند. رسول (ص) وی را بر ران خود نشاند و گفت، «بخور». و یکی از قریش وی را استقذار کرد و به کراهیت به وی نگریست. بنمرد تا به علت مبتلا شد. و رسول (ص) گفت، «خدای تعالی مرا مخیر بکرد میان آن که رسولی باشم بنده یا ملکی باشم نبی. توقف کردم و دوست من از ملایکه جبرئیل (ع) بود. به وی نگریستم. گفت حق تعالی را تواضع کن. گفتم آن خواهم که بنده باشم و رسول باشم.
هوش مصنوعی: یک درویش در درب اتاق پیامبر (ص) سوال کرد در حالی که ایشان در حال خوردن غذا بودند. پیامبر او را دعوت کرد و همه خود را آماده کردند. پیامبر او را بر روی زانوی خود نشاند و فرمود: «بخور.» یکی از قریش به او بی‌احترامی کرد و با نارضایتی به او نگاه کرد. درویش تا حدی مضطرب شد. پیامبر فرمود: «خدای تعالی به من اختیار داد که بین این دو انتخاب کنم: اینکه بنده‌ای باشم رسول یا اینکه نبوتی از نوع فرشتگان داشته باشم. من درنگ کردم و به جبرئیل (ع)، که دوستم بود، نگاه کردم. او به من گفت که در برابر حق تعالی تواضع کن. من گفتم که خواسته‌ام این است که هم بنده باشم و هم رسول.»
و حق تعالی به موسی (ع) وحی کرد که نماز کسی پذیرم که متواضع باشد و با خلق بزرگ خویشتنی نکند و دل خود را فراخوف دارد و روزگار همه به یادکرد من گذارد و خویش را برای من از همه شهوتها بازدارد. و رسول (ص) گفت، «کرم اندر تقوی است و شرف اندر تواضع و توانگری اندر یقین». و عیسی (ع) گفت، «خنک متواضعان را اندر دنیا که اصحاب منبرها ایشان باشند اندر قیامت و خنک کسانی که میان مردمان صلح دهند اندر دنیا که دیدار حق تعالی جزای ایشان است». و گفت رسول (ص)، «هرکه وی را حق تعالی به اسلام راه نمود و صورت وی نیکو بیافرید و حال وی نه چنان کرد که از وی ننگ باید داشت و باز آن به هم وی را فروتنی داد، وی از برگزیدگان خدای است».
هوش مصنوعی: خداوند به موسی وحی کرد که نماز کسی را قبول می‌کند که متواضع باشد و با مردم بزرگ‌منشی نکند، دل خود را از ترس پر کند و در تمام ایام به یاد او باشد و خود را از تمام خواهش‌ها و تمایلات دور نگه دارد. پیامبر (ص) نیز فرمود: «کرامت در پرهیزگاری است و شرافت در تواضع و ثروت در یقین». عیسی (ع) بیان کرد که «خوش به حال متواضعان در دنیا، زیرا که در قیامت از اصحاب منبر خواهند بود و خوش به حال کسانی که در میان مردم صلح برقرار می‌کنند، زیرا که دیدار خداوند پاداش آن‌هاست». همچنین پیامبر (ص) فرمود: «هر کسی که خداوند او را به اسلام هدایت کند، چهره‌اش را زیبا گرداند و حالش را به گونه‌ای قرار دهد که از او خجالت نکشند و به او تواضع بدهد، او از برگزیدگان خداوند است».
و یکی را آبله برآمده بود. درآمد و قوم طعام همی خورند. به نزدیک هرکه بنشستی آن کس از بر وی برخاستی. رسول (ص) وی را به نزد خود بنشاند و گفت، «سخت دوست دارم کسی را که حوائج با دست گیرد و با خانه برد. اهل وی را برگی باشد و بدین کبر از وی بشود». و گفت صحابه را که چیست که حلاوت عبادت بر شما نمی بینم؟ گفتند، «حلاوت عبادت چیست؟» گفت، «تواضع». و گفت، «هرگه متواضع را بینید با وی تواضع کنید و چون متکبران را بینید تکبر کنید تا حقارت و مذلت ایشان پدید آید».
هوش مصنوعی: یکی از افراد مبتلا به آبله وارد شد و مردم مشغول خوردن غذا بودند. هرجا که او نشسته بود، کسانی که آنجا بودند از کنارش بلند می‌شدند. پیامبر (ص) او را به نزد خود نشاند و گفت: «من کسی را که نیازها را با دستان خود برطرف کند و به خانه ببرد، بسیار دوست دارم. خانواده‌اش به او افتخار می‌کنند و به خاطر کبر و غرور او چیزی از ارزشش کاسته نمی‌شود». سپس به صحابه گفت: «چرا طعم شیرین عبادت را در شما نمی‌بینم؟» آنها پاسخ دادند: «شیرینی عبادت چیست؟» پیامبر فرمود: «تواضع». و ادامه داد: «همیشه هنگامی که فردی متواضع را می‌بینید، با او تواضع کنید و وقتی متکبران را می‌بینید، با آنها تکبر کنید تا حقارت و ذلت آنها آشکار شود».
آثار: عایشه رضی الله عنه می گوید، «شما غافلید از فاضلترین عبادت و آن تواضع است». و فضیل گفت، «تواضع آن است که حق قبول کند از هرکه باشد، اگر همه کودک و اگر جاهلترین خلق باشد». ابن المبارک گوید، «تواضع آن باشد که هرکه به دنیا از تو کمتر باشد خویشتن از وی فروتر داری تا فرانمایی که به زیادت دنیا خویشتن را قدر نمی داری و هرکه دنیا بیش از تو دارد خود را از وی فزون تر داری تا فردا نمایی که وی را به سبب دنیا نزدیک تو هیچ قدری نیست». و خدای تعالی وحی فرستاد به عیسی (ع) که هرگه که تو را نعمتی فرستم، اگر به تواضع پیش آن بازآیی آن نعمت بر تو تمام کنم. ابن السماک، هرون الرشید را گفت، «یا امیر المومنین! هرکه حق تعالی وی را مالی و جمالی و حشمتی داد اندر مال مواسات کند و اندر حشمت تواضع کند و اندر جمال پارسا باشد، حق تعالی بفرماید که نام وی اندر دیوان خالصان نویسند». هرون قلم و کاغذ بخواست و بنوشت.
هوش مصنوعی: عایشه رضی الله عنه می‌گوید که یکی از بهترین عبادات، تواضع است. فضیل بیان می‌کند که تواضع یعنی پذیرش حق از هر کسی، حتی اگر آن فرد کودک یا نادان باشد. ابن مبارک می‌فرماید تواضع یعنی اگر کسی در دنیا از تو کمتر دارد، خود را از او پایین‌تر ببینی تا نشان دهی که برتری‌ات به دلیل برتری دنیا نیست، و اگر کسی در دنیا از تو بیشتر دارد، خود را از او بالاتر ببینی تا ثابت کنی که او به خاطر دارایی‌اش نزد تو ارزش ندارد. خداوند به عیسی (ع) وحی فرستاد که اگر به نعمت‌هایت تواضع کنی، آن نعمت‌ها را بر تو کامل می‌کند. ابن السماک به هارون الرشید گفت که کسی که خداوند به او مال، زیبایی و مقام می‌دهد، باید در مال با دیگران سهیم باشد، در مقام تواضع کند و در زیبایی پارسا باشد. خداوند وعده می‌دهد که نام او را در دیوان خالصان ثبت کند. هارون نیز قلم و کاغذ خواست و این نکته را نوشت.
سلیمان (ع) اندر مملکت خویش بامداد توانگران را بپرسیدی، آنگاه به نزدیک درویشان بنشستی و گفتی مسکینی با مسکینان بنشست. و چند کس از بزرگان اندر تواضع سخن گفتند. حسن بصری گفت، «تواضع آن بود که بیرون شوی هیچ کس را نبینی که وی را بر خود فضل دانی». و مالک دینار گفت، «اگر کسی بر در مسجد منادی کند که کسی که بدترین شماست بیرون آید هیچ کس خویشتن را در پیش من نه افگند مگر به قهر». ابن المبارک این بشنید. گفت، «بزرگی مالک از این بود».
هوش مصنوعی: سلیمان (ع) هر صبح دربریان ثروتمندان را می‌پرسید و سپس به نزدیک درویشان می‌رفت و می‌گفت که مسکینان با یکدیگر نشسته‌اند. در این جمع، بزرگانی درباره تواضع سخن می‌گفتند. حسن بصری اظهار داشت که تواضع به این معناست که وقتی از خانه بیرون می‌روی، هیچ‌کس را بهتر از خود ندانی. مالک دینار نیز گفت که اگر کسی در برابر مسجد اعلام کند که بدترین شما باید بیرون بیاید، هیچ‌کس دوست ندارد خود را در برابر او ضعیف ببیند مگر به زور. ابن المبارک این سخنان را شنید و گفت که بزرگی مالک از همین نکته ناشی می‌شود.
و یکی اندر پیش شبلی آمد. گفت، «من انس. تو چه ای؟» گفت، «آن نقطه که در زیر پا باشد. یعنی که از آن فروتر چیزی نباشد». گفت، «ابادالله شاهدک. خدای تو را از پیش تو برگیراد که خویشتن را آخرتر به جای فرود آوردی». و یکی از بزرگان علی (ع) را به خواب دید. گفت، «مرا پند ده»، گفت، «چه نیکو بود تواضع توانگران پیش درویشان برای ثواب آخرت، و نیکوتر از آن تکبر درویش بر توانگران به اعتماد فضل حق سبحانه و تعالی». یحیی بن خالد گوید که کریم چون پارسا شود متواضع گردد. و ناکس و سفیه چون پارسا شود تکبر اندر وی پدید آید.
هوش مصنوعی: یک نفر به نزد شبلی آمد و گفت: «من انس هستم. تو چه کسی هستی؟» شبلی پاسخ داد: «من همان نقطه‌ای هستم که زیر پا قرار دارد و هیچ چیزی پایین‌تر از آن نیست.» آن شخص گفت: «خداوند را گواه می‌گیرم، خدای تو را از پیش رویت بردارد، زیرا تو خودت را به پایین‌ترین جایگاه قرار داده‌ای.» سپس یکی از بزرگان، حضرت علی (ع) را در خواب دید و از او خواست که پندی دهد. حضرت علی (ع) گفت: «خوشا به حال توانگران که در برابر درویشان تواضع کنند به خاطر ثواب آخرت، و از آن بهتر، تکبر درویشان بر توانگران به خاطر اعتماد بر فضل خداوند متعال است.» یحیی بن خالد می‌گوید که وقتی فردی نیکوکار و پارسا می‌شود، متواضع می‌گردد، ولی اگر کسی بی‌احترامی کند و سفاهت داشته باشد، زمانی که سعی کند نیکوکار شود، به تکبر می‌رسد.
بایزید می گوید، «تا بنده هیچ چیز از خلق بتر از خویش می داند متکبر است» و جنید یک روز گفت اندر مجلس روز آدینه، «اگر نه آنستی که اندر خبر است که به آخر زمان مهتر قوم ناکس تر ایشان باشد، روا ندارمی شما را مجلس گفتن». و جنید همی گوید، «تواضع نزدیک اهل توحید تکبر است یعنی که تواضع آن بود که خویشتن فرود آرد و چون به فرود داشتن حاجت بود و خود را جایی بنهاده باشد تا آنگاه فرود آرد.
هوش مصنوعی: بایزید می‌گوید که اگر کسی خود را از بقیه خلق بهتر بداند، در واقع متکبر است. جنید در روز جمعه گفت که اگر مشخص نبود که در آخر زمان افراد با فضیلت‌تر، بدتر از دیگران خواهند بود، ما نمی‌توانستیم جمع شویم و صحبت کنیم. او همچنین می‌گوید که تواضع نزد اهل توحید همانند تکبر است، به این معنا که تواضع واقعی این است که انسان خود را پایین بیاورد، اما این کار زمانی معنا دارد که نیاز به پایین آمدن باشد و انسان در جایی قرار گرفته باشد تا بتواند خود را پایین بیاورد.
و عطای سلمی هرگه که بادی و رعدی پدید آمدی و برخاستی و چون زن آبستن دست بر شکم زدی و می گفتی، «آه این همه از شومی من است که به خلق می رسد». و گروهی پیش سلمان فخر همی آوردند. وی گفت، «اول من نطفه است و آخر مرداری. و آنگاه که بتر از او برند اگر بتر از او پدیدار آیم اینت بزرگی که منم و اگر پدیدار نیایم اینت ناکسی که منم».
هوش مصنوعی: سلمی وقتی وزش باد و رعد و برق را می‌دید، به خاطر ناراحتی‌اش دستانش را بر شکمش می‌گذاشت و می‌گفت: «آه، این همه بدبختی به خاطر من است که به دیگران می‌رسد». عده‌ای به سلمان افتخار می‌کردند. او در پاسخ گفت: «من از نطفه آغاز شده‌ام و به مرداری ختم می‌شوم. اگر چیزی بدتر از من به وجود آید، بدین معناست که من بزرگترم و اگر چیزی بدتر پیدا نشود، به معنای این است که من به چه اندازه ناتوان هستم».