گنجور

بخش ۸۵ - پیدا کردن حقیقت کبر و آفت آن

بدان که کبر خلقی است بد و اخلاق صفت دل است ولیکن صفت آن به ظاهر پیدا آید. و حقیقت کبر آن است که خویشتن را از دیگران فراپیش دارد و بهتر داند. و از این اندر وی باد نشاطی پدید آید. و آن باد را که اندر وی پیدا شود کبر گویند و رسول (ص) گفت، «اعوذ بک من نفخه الکبر به تو پناهم از باد کبر» و چون باد در درون پدید آید دیگران را دون خود داند و به چشم خادمان بدیشان نگرد و باشد نیز که اهل خدمت نشناسد و گوید تو که باشی که خدمت مرا شایی؟

چنان که خلفا مسلم ندارند هرکسی را که آستانه ایشان را بوسه دهند و به ایشان بنده نویسند مگر ملوک را. و این غایت تکبر است و از کبریای حق تعالی اندر گذشته است که وی همه کس را به بندگی و سجود قبول کند. و اگر متکبر و احمق بدین درجه نرسد تقدم جوید اندر رفتن و در نشستن و حرمت داشتن چشم دارد و بدان رسد که اگر وی را نصیحت کنند نپذیرد و اگر خود نصیحت کند به عنف گوید و اگر وی را تعلیم کنند، خشم گیرد و چنان به مردم نگرد که به بهایم نگرد.

و رسول (ص) را پرسیدند که کبر چیست؟ گفت، «آن که حق را گردن نرم ندارند و اندر مردمان به چشم حقارت نگرند». و این خصلت حجابی عظیم است میان وی و میان حق تعالی و از این همه اخلاق زشت تولد کند و از همه اخلاق تکبر نیکو بازماند که هرکه خواجگی و عزیز نفسی و بزرگ خویشتنی بر وی غالب شد هرچه خود را نپسندد مسلمانان را بپسندد و این نه شرط مومنان است و با کسی فروتنی نتواند کرد و این نه صفت متقیان است و از حقد و حسد دست نتواند داشت و خشم فرو نتواند خوردن و زبان از غیبت نگاه نتواند داشتن و دل از غل و غش پاک نتواند کردن که هرکه تعظیم وی نکند با وی کین اندر دل گیرد و کمترین آن بود که همه روز به خویشتن پرستیدن و به بالا دادن کار خویش مشغول بود و از تلبیس مستغنی نباشد و از دروغ و نفاق تا کار خویش اندر چشم مردمان بالا همی دهد.

و حقیقت آن بود که هیچ کس بوی مسلمانی نشنود تا خود را فراموش نکند. بلکه راحت دنیا نیز نیابد. یکی از بزرگان گفت، «خواهی بوی بهشت بشنوی خود را از همه بشری فروتر دار». و اگر کسی را دیدار دهند اندر درون دل آن دو متکبر که فراهم رسند، بیند که اندر هیچ مزبله آن کند و فضیحت نباشد که اندر دل ایشان باشد که باطن ایشان به صورت سگان شده بود و ظاهر خود اندر یکدیگر همی آرایند چون زنان و آن انس که مسلمانان را باشد از مجالست یکدیگر، هرگز متکبران را نباشد، بلکه هرکه را بینی راحت آن وقت یابی که همگی تو اندر وی برسد و همه تعظیم وی گردد تا دویمی برخیزد و یکی پدید آید، ولی مانده تو نمانی یا وی اندر تو برسد و تو نمانی، وی نماند. و یا هردو اندر حق برسیده باشید و به خود التفات نکنید و کمال این بود. و از این یگانگی کمال راحت باشد و برجمله تا دویمی همی بود راحت ممکن نباشد و راحت اندر وحدانیت و یگانگی بود. این است حقیقت کبر و آفت آن.

اطلاعات

منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بدان که کبر خلقی است بد و اخلاق صفت دل است ولیکن صفت آن به ظاهر پیدا آید. و حقیقت کبر آن است که خویشتن را از دیگران فراپیش دارد و بهتر داند. و از این اندر وی باد نشاطی پدید آید. و آن باد را که اندر وی پیدا شود کبر گویند و رسول (ص) گفت، «اعوذ بک من نفخه الکبر به تو پناهم از باد کبر» و چون باد در درون پدید آید دیگران را دون خود داند و به چشم خادمان بدیشان نگرد و باشد نیز که اهل خدمت نشناسد و گوید تو که باشی که خدمت مرا شایی؟
هوش مصنوعی: کبر یک صفت منفی و ناپسند است که به نوعی به دل انسان وابسته است، اما نشانه‌های آن در ظاهر قابل مشاهده است. کبر به معنای احساس برتری نسبت به دیگران و شناختن خود به عنوان شخصی بهتر از آن‌هاست. این احساس برتری می‌تواند موجب ایجاد نوعی نشاط در فرد شود. این حالت به عنوان "باد کبر" شناخته می‌شود و پیامبر اسلام نیز در دعاهای خود از این حالت درخواست پناه می‌کرد. زمانی که این حالت در درون فرد ایجاد شود، او دیگران را از خود کمتر می‌داند و به آن‌ها توجه نمی‌کند و ممکن است حتی نیازمندان به کمک را نشناسد و بگوید شما چه کسی هستید که بخواهید به من خدمت کنید؟
چنان که خلفا مسلم ندارند هرکسی را که آستانه ایشان را بوسه دهند و به ایشان بنده نویسند مگر ملوک را. و این غایت تکبر است و از کبریای حق تعالی اندر گذشته است که وی همه کس را به بندگی و سجود قبول کند. و اگر متکبر و احمق بدین درجه نرسد تقدم جوید اندر رفتن و در نشستن و حرمت داشتن چشم دارد و بدان رسد که اگر وی را نصیحت کنند نپذیرد و اگر خود نصیحت کند به عنف گوید و اگر وی را تعلیم کنند، خشم گیرد و چنان به مردم نگرد که به بهایم نگرد.
هوش مصنوعی: خلفا هیچ کس را به جز ملوک نمی‌پذیرند که در برابرشان سر تعظیم فرود آورد و به ایشان بگوید که بنده‌اش هستند. این نشان از نهایت تکبر است و با عظمت خداوند در تضاد است، زیرا او همه انسان‌ها را شایسته بندگی و سجود خود می‌داند. اگر فردی متکبر و نادان به این مرحله نرسد، همواره در تلاش است تا در جایگاه‌ها جلوتر برود و در رفتار و احترام توجه بیش‌تری به خود نشان دهد. او حتی اگر به او نصیحتی شود، آن را نمی‌پذیرد و اگر خود نصیحت کند، با خشونت به بیان آن می‌پردازد. هنگامی که دیگران او را آموزش دهند، بر می‌آشوبد و به مردم همانند حیوانات نگاه می‌کند.
و رسول (ص) را پرسیدند که کبر چیست؟ گفت، «آن که حق را گردن نرم ندارند و اندر مردمان به چشم حقارت نگرند». و این خصلت حجابی عظیم است میان وی و میان حق تعالی و از این همه اخلاق زشت تولد کند و از همه اخلاق تکبر نیکو بازماند که هرکه خواجگی و عزیز نفسی و بزرگ خویشتنی بر وی غالب شد هرچه خود را نپسندد مسلمانان را بپسندد و این نه شرط مومنان است و با کسی فروتنی نتواند کرد و این نه صفت متقیان است و از حقد و حسد دست نتواند داشت و خشم فرو نتواند خوردن و زبان از غیبت نگاه نتواند داشتن و دل از غل و غش پاک نتواند کردن که هرکه تعظیم وی نکند با وی کین اندر دل گیرد و کمترین آن بود که همه روز به خویشتن پرستیدن و به بالا دادن کار خویش مشغول بود و از تلبیس مستغنی نباشد و از دروغ و نفاق تا کار خویش اندر چشم مردمان بالا همی دهد.
هوش مصنوعی: از پیامبر (ص) پرسیدند که کبر چیست؟ ایشان فرمودند: "این که حق را نپذیری و به دیگران با تحقیر نگاه کنی." این ویژگی، حجابی بزرگ میان شخص و خداوند است و از آن، تمام ویژگی‌های ناپسند و اخلاق زشت به وجود می‌آید. وقتی کسی خود را برتر از دیگران بداند، نمی‌تواند بپذیرد که نواقص خود را ببیند و در نتیجه به نقص‌های مسلمانان هم توجه نمی‌کند. این رفتار نه نشانه‌ای از ایمان است و نه از تقوی، زیرا چنین فردی نمی‌تواند با دیگران تواضع کند، از کینه و حسد دور بماند، خشم خود را کنترل کند، از غیبت پرهیز کند و دل خود را پاک نگه دارد. او ممکن است به کسانی که خود را در نظرشان کوچک می‌بیند، حسادتی در دل داشته باشد و در تمام روزها مشغول خودپسندی باشد، به طوری که از دروغ و نفاق استفاده کند تا خود را در چشم دیگران مهم جلوه دهد.
و حقیقت آن بود که هیچ کس بوی مسلمانی نشنود تا خود را فراموش نکند. بلکه راحت دنیا نیز نیابد. یکی از بزرگان گفت، «خواهی بوی بهشت بشنوی خود را از همه بشری فروتر دار». و اگر کسی را دیدار دهند اندر درون دل آن دو متکبر که فراهم رسند، بیند که اندر هیچ مزبله آن کند و فضیحت نباشد که اندر دل ایشان باشد که باطن ایشان به صورت سگان شده بود و ظاهر خود اندر یکدیگر همی آرایند چون زنان و آن انس که مسلمانان را باشد از مجالست یکدیگر، هرگز متکبران را نباشد، بلکه هرکه را بینی راحت آن وقت یابی که همگی تو اندر وی برسد و همه تعظیم وی گردد تا دویمی برخیزد و یکی پدید آید، ولی مانده تو نمانی یا وی اندر تو برسد و تو نمانی، وی نماند. و یا هردو اندر حق برسیده باشید و به خود التفات نکنید و کمال این بود. و از این یگانگی کمال راحت باشد و برجمله تا دویمی همی بود راحت ممکن نباشد و راحت اندر وحدانیت و یگانگی بود. این است حقیقت کبر و آفت آن.
هوش مصنوعی: هیچ‌کس نمی‌تواند بوی واقعی مسلمانی را حس کند اگر خود را فراموش نکند و در راحتی دنیا نیز به دست نیاورد. یکی از بزرگان می‌گوید که اگر می‌خواهی بوی بهشت را حس کنی، باید خود را از همه انسان‌ها پایین‌تر تصور کنی. اگر فردی در دلش دو متکبر را بیابد، متوجه می‌شود که هیچ کاری که حاکی از ناپسندی باشد در دل آن‌ها وجود دارد، زیرا باطن آن‌ها به حالتی شبیه به سگ‌ها درآمده است. آن‌ها بر ظاهر خود می‌نازنند و با یکدیگر چون زنان رفتار می‌کنند. اما افراد مسلمان هرگز با متکبران دوستی نمی‌کنند. بلکه تنها در مواقعی راحتی را می‌یابی که بتوانی به دیگران تعظیم کنی و آنها نیز تو را محترم بشناسند. اگر هر دو در حقیقت به یکدیگر برسید و به خود توجه نکنید، این بهترین حالت است. از این یگانگی، آرامش کامل به وجود می‌آید. تا زمانی که دو نفر وجود دارند، راحتی ممکن نیست و آرامش تنها در اتحاد و یگانگی تحقق می‌یابد. این واقعیت کبر و عارضه آن است.