گنجور

بخش ۸۱ - فصل (نشاط عبادت همیشه ریا نبود)

بسیار وقت بود که به سبب مردمان نشاط عبادت پدید آید و آن نشاط درست باشد و از ریا نبود که مومن همیشه اندر عبادت راغب باشد، ولیکن بود که عایقی از آن منع کند و باشد که به سبب مردمان آن عایق برخیزد یا آن نشاط حرکت کند چنان که کسی اندر خانه بود، تهجّهد بر وی دشوار بود که با اهل به خواب و حدیث مشغول شود یا جامه خواب ساخته بود و چون به خانه دیگری افتد این عوایق برخیزد و نشاط عبادت پیدا آید. یا اندر خانه غریب افتد خواب نیاید به نماز مشغول شود یا قومی را بیند که همه به نماز مشغول اند، نشاط وی نیز بجنبد و گوید من نیز موافقت کنم که مرا نیز به ثواب حاجت کمتر از ایشان نیست و یا جای دیگر بود که روزه همی دارند و یا طعام ببرک نبود، نشاط روزه پدید آید، یا قومی را بیند که اندر مسجد نماز تراویج می کنند و اندر خانه کاهل باشد. چون ایشان را بیند کاهلی بشود و به قوت موافقت و یاروز آدینه خلق را بیند همه به حق مشغول، وی نیز نماز و تسبیح کردن گیرد زیادت از آن که هر روزی. این همه ممکن بود که اندر وی هیچ ریا نبود. و شیطان وی را گوید، «مکن، این که به سبب مردمان پدید آمد این ریا باشد». و بود که نشاط به سبب مردمان بود نه به رغبت خیر و زوال عوایق. و شیطان گوید که مکن و ملایکه گویند که بکن که این رغبت خود اندر تو بود ولیکن عوایق اندر پیش بود. اکنون عوایق برخاست، پس باید که این هردو از یکدیگر جدا کند و نشان آن بود که تقدیر کند که اگر آن قوم وی را نبیند و وی ایشان را همی بیند، این نشاط همچنین بر جای باشد؟ اگر بر جای خود بود سبب رغبت خیر است، اگر نبود ریاست پس باید که دست بدارد و اگر هردو باشد، هم رغبت خیر و هم دوستی ثنای خلق، نگاه کند تا غالبتر کدام است، اعتماد بر آن کند.

و همچنین باشد که آیتی بشنود و گروهی را بیند که همی گریند، وی نیز بگرید و اگر تنها بودی نگریستی، این ریا نباشد که دیدن آن گریستن مردمان دل را رفیق بکند و چون خلق را اندوهگین بیند وی را نیز یاد آید و گریستن گیرد. و باشد که اصل گریستن از رقت بود و آواز و ناله به ریا باشد تا آن دیگران بشنوند و باشد که بیفتد از اندوه ولیکن در وقت قدرت یابد که برخیزد و برنخیزد و ترسد که گویند این وجد وی اصلی نداشت، از این وقت مرایی باشد و اندر اصل مرایی نباشد. و باشد که اندر رقص باشد و قوت می یابد ولیکن بر کسی تکیه همی زند و آهسته همی رود تا نگویند که وجد وی زود بگذشت و همچنین باشد که استغفار کند و اعوذبالله گوید و آن از گناهی گوید که یاد آمده باشد و یا تقصیر خویش بیند بدانکه خلق را اندر عبادت بیند، آن درست باشد و باشد که به ریا باشد. این خاطره ها را باید که مراقب باشد که رسول (ص) همی گوید، «ریا را هفتاد باب است».

و باید که هرکه خاطر ریا را بیافت تقدیر کند که حق تعالی بر پلیدی باطن وی مطلع است و اندر مقت و سخط حق تعالی است، پس باید که جهد کند تا آن از خویشتن دور کند و یاد کند از آن که رسول (ص) گفت، «نعوذ بالله من خشع النفاق» و این آن بود که تن به خشوع بود و دل نبود.

بخش ۸۰ - پیدا کردن رخصت دست بداشتن از خیرات از بیم ریا: بدان که طاعت بر سه درجه است: یکی آن است که به خلق تعلق ندارد چون نماز و روزه و یکی آن است که به خلق تعلق دارد چون خلافت و قضا و ولایت، یکی آن است که هم در خلق اثر کند و هم اندر عامل چون وعظ و تذکیر.بخش ۸۲ - فصل (هرکار که برای ثواب است باید خالص خدای را بود): بدان که هرچه طاعت است چون نماز و روزه، اخلاص اندر وی واجب است و ریا حرام، اما آنچه مباح است اگر خواهد که از آن ثواب یابد، هم اخلاص واجب است. مثلا چون اندر حاجت مسلمانی سعی کند برای ثواب باید که غرض خویش درست است و از وی شکر و مکافات و هیچ چیز چشم ندارد. و همچنین هرکه تعلیم کند، اگر به مثل توقع از شاگرد که از پی فراشود و خدمت کند، عوض طلب کرد و ثواب نیابد، اما اگر هیچ خدمت توقع نکند ولیکن وی خدمتی کند اولیتر آن بود که قبول نکند. اگر کند چون مقصود نبوده است ظاهر آن بود که آن ثواب حبطه نشود، چون متعجب نباشد بر آن اعراض او از خدمت اگر اعراض کند، اما اهل حزم از این حذر کرده اند.

اطلاعات

منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بسیار وقت بود که به سبب مردمان نشاط عبادت پدید آید و آن نشاط درست باشد و از ریا نبود که مومن همیشه اندر عبادت راغب باشد، ولیکن بود که عایقی از آن منع کند و باشد که به سبب مردمان آن عایق برخیزد یا آن نشاط حرکت کند چنان که کسی اندر خانه بود، تهجّهد بر وی دشوار بود که با اهل به خواب و حدیث مشغول شود یا جامه خواب ساخته بود و چون به خانه دیگری افتد این عوایق برخیزد و نشاط عبادت پیدا آید. یا اندر خانه غریب افتد خواب نیاید به نماز مشغول شود یا قومی را بیند که همه به نماز مشغول اند، نشاط وی نیز بجنبد و گوید من نیز موافقت کنم که مرا نیز به ثواب حاجت کمتر از ایشان نیست و یا جای دیگر بود که روزه همی دارند و یا طعام ببرک نبود، نشاط روزه پدید آید، یا قومی را بیند که اندر مسجد نماز تراویج می کنند و اندر خانه کاهل باشد. چون ایشان را بیند کاهلی بشود و به قوت موافقت و یاروز آدینه خلق را بیند همه به حق مشغول، وی نیز نماز و تسبیح کردن گیرد زیادت از آن که هر روزی. این همه ممکن بود که اندر وی هیچ ریا نبود. و شیطان وی را گوید، «مکن، این که به سبب مردمان پدید آمد این ریا باشد». و بود که نشاط به سبب مردمان بود نه به رغبت خیر و زوال عوایق. و شیطان گوید که مکن و ملایکه گویند که بکن که این رغبت خود اندر تو بود ولیکن عوایق اندر پیش بود. اکنون عوایق برخاست، پس باید که این هردو از یکدیگر جدا کند و نشان آن بود که تقدیر کند که اگر آن قوم وی را نبیند و وی ایشان را همی بیند، این نشاط همچنین بر جای باشد؟ اگر بر جای خود بود سبب رغبت خیر است، اگر نبود ریاست پس باید که دست بدارد و اگر هردو باشد، هم رغبت خیر و هم دوستی ثنای خلق، نگاه کند تا غالبتر کدام است، اعتماد بر آن کند.
هوش مصنوعی: مدت زیادی گذشته بود که نیکوکاری به خاطر وجود دیگران در عبادت تقویت می‌شد و این تقویت خالص و بدون ریا بود. اما ممکن بود عواملی از این نشاط ممانعت کنند. مثلاً شخصی که در خانه‌اش بود و به عبادت نمی‌پرداخت، ممکن بود به خاطر خواب و صحبت با خانواده‌اش از عبادت باز بماند. اما اگر به خانه‌ای دیگر می‌رفت، آن موانع برطرف می‌شد و عبادت برایش آسان‌تر می‌شد. یا حتی ممکن بود که در خانه‌ی غریبی قرار بگیرد و خوابش نبرد و مشغول نماز شود، یا گروهی را ببیند که به نماز مشغول‌اند و او نیز ترغیب شود تا به آنها بپیوندد، چرا که ثواب او هم با آنها برابر است. همچنین، اگر در جایی دیگر مردم روزه می‌داشتند یا هیچ غذایی برای خوردن نبود، او نیز به روزه‌داری ترغیب می‌شد. یا شاید وقتی ببیند که گروهی در مسجد به نماز جماعت می‌پردازند، احساس خواب‌آلودگی نکند و برعکس، با دیدن آنها به عبادت ترغیب شود و بیشتر از روزهای دیگر به نماز و تسبیح بپردازد. این همه بدون هیچ گونه ریا بود. اما شیطان به او می‌گفت که نکند، زیرا این نشاط به خاطر حضور دیگران به وجود آمده و ریا محسوب می‌شود. در واقع، این نشاط تحت تأثیر دیگران بود نه از روی میل واقعی او. اگر عواملی که او را منع نمی‌کردند، برطرف می‌شد، ملایکه به او می‌گفتند که باید عبادت کند چون این تمایل در درون او هست، اما موانع باعث عدم عبادت او شده است. حال که آن موانع کنار رفته، او باید تصمیم بگیرد که آیا اگر آن گروه را نمی‌دید و خودش فعال می‌ماند، باز هم این نشاط وجود می‌داشت یا نه. اگر چنین نشاطی پایدار باقی می‌ماند، آن به معنای تمایل واقعی او به خیر است، و اگر نبود، باید که از انجام عمل خودداری کند. حال، اگر هم تمایل به خیر وجود داشت و هم دوستی با ستایش دیگران، او باید ببیند کدام یک بر دیگری غلبه دارد و به آن اعتماد کند.
و همچنین باشد که آیتی بشنود و گروهی را بیند که همی گریند، وی نیز بگرید و اگر تنها بودی نگریستی، این ریا نباشد که دیدن آن گریستن مردمان دل را رفیق بکند و چون خلق را اندوهگین بیند وی را نیز یاد آید و گریستن گیرد. و باشد که اصل گریستن از رقت بود و آواز و ناله به ریا باشد تا آن دیگران بشنوند و باشد که بیفتد از اندوه ولیکن در وقت قدرت یابد که برخیزد و برنخیزد و ترسد که گویند این وجد وی اصلی نداشت، از این وقت مرایی باشد و اندر اصل مرایی نباشد. و باشد که اندر رقص باشد و قوت می یابد ولیکن بر کسی تکیه همی زند و آهسته همی رود تا نگویند که وجد وی زود بگذشت و همچنین باشد که استغفار کند و اعوذبالله گوید و آن از گناهی گوید که یاد آمده باشد و یا تقصیر خویش بیند بدانکه خلق را اندر عبادت بیند، آن درست باشد و باشد که به ریا باشد. این خاطره ها را باید که مراقب باشد که رسول (ص) همی گوید، «ریا را هفتاد باب است».
هوش مصنوعی: این متن به بیان نکاتی درباره رفتارهای انسانی در مواقع مختلف می‌پردازد. اشاره می‌کند که وقتی فردی گریه دیگران را می‌بیند، ممکن است خود نیز به گریه بیفتد؛ این نشان‌دهنده همدردی او با احساسات دیگران است. اگر شخصی تنها باشد و به گریه دیگران نگاه کند، این عمل خالصانه و بی‌ریا به نظر می‌رسد. اما اگر در موقعیتی باشد که بخواهد از احساساتش برای جلب توجه دیگران استفاده کند، این عمل می‌تواند جنبه ریاکارانه داشته باشد. همچنین، وقتی کسی در موقعیتی شاداب دیده می‌شود، ممکن است به او بگوید که این شادی فقط برای نمایش بوده است. در کنار این، فرد ممکن است درخواست بخشش کند یا از گناهانش بگوید که این نیز می‌تواند حاکی از ریای او باشد. در نهایت، باید مراقب بود که چنین رفتارهایی به اشتباه در نظر گرفته نشوند، چرا که پیامبر اسلام نیز درباره ریاکاری هشدار داده است.
و باید که هرکه خاطر ریا را بیافت تقدیر کند که حق تعالی بر پلیدی باطن وی مطلع است و اندر مقت و سخط حق تعالی است، پس باید که جهد کند تا آن از خویشتن دور کند و یاد کند از آن که رسول (ص) گفت، «نعوذ بالله من خشع النفاق» و این آن بود که تن به خشوع بود و دل نبود.
هوش مصنوعی: هرکسی که به یاد ریای درونش بیفتد باید قدر این نکته را بداند که خداوند از زشتی‌های باطن او آگاه است و در عذاب و خشم خداوند قرار دارد. بنابراین، لازم است که تلاش کند تا این ریای درونی را از خود دور کند و به یاد داشته باشد که پیامبر (ص) فرمودند: «به خدا پناه می‌بریم از نشانه‌های نفاق»، چرا که گاهی بدن در حال خشوع است در حالی که دل در حالت دیگری قرار دارد.