گنجور

بخش ۶۴ - پیدا کردن حقیقت جاه و حشمت

بدان که چنان که معنی توانگری آن باشد که اعیان مال ملک وی باشد و اندر تصرف و قدرت وی بود، معنی احتشام و خداوندی جاه آن بود که دلهای مردمان ملک وی بود، یعنی مسخر وی باشد و تصرف وی اندر آن روان بود. و چون دل مسخر کسی باشد تن و مال تبع آن باشد و دل مسخر کسی نشود تا اندر وی اعتقادی نیکو نکنند، بدان که عظمت وی اندر دل فرود آید به سبب کمالی که اندر وی بود یا به علم یا به عبادت یا به خلق نیکو یا به قوت یا به چیزی که مردمان آن را بزرگ دانند. چون این اعتقاد کنند، دل مسخر شود و به طوع رغبت طاعت وی دارد و زبان را بر مدح و ثنا دارد و تن را بر خدمت دارد و وی را برآن دارد که مال فدا کند تا همچنان که بنده مسخر مالک باشد وی مرید و دوست و مسخر نام و جاه بود، بلکه مسخری بنده به قهر باشد و مسخری وی به طوع و طبع.

معنی مال ملک اعیان است و معنی جاه ملک دلهای مردمان است و جاه محبوبتر است از مال به نزدیک بیشتر خلق برای سه سبب: یکی آن که مال محبوب از آن است که همه حاجتها حاصل به وی توان کرد. و جاه همچنین است، بلکه چون جاه به دست آورد، مال نیز به وی به دست آوردن آسان بود، اما اگر خسیس خواهد که به مال جاه به دست آورد این دشوار بود. دوم آن که مال اندر خطر بود که هلاک شود با دزد ببرد و به کار شود و برسد و جاه از این ایمن بود. سوم آن که مال زیادت نشود بی رنج تجارت و حراثت و جاه سرایت همی کند و زیادت همی شود که هرکه دل وی صید تو شد وی اندر جهان همی گردد و ثنای تو همی گوید تا دیگران نیز صید تو همی شوند نادیده. و هرچند معروف تر همی شود جاه زیادت همی گردد و تبع بیش همی شود.

پس جاه و مال هردو مطلوب است برای آن که وسیلت است به جمله حاجتها، ولیکن در طبع آدمی اندر است که نام و جاه دوست دارد به شهرهای دور که داند که هرگز آنجا نخواهد رسید و دوست دارد که عالم ملک وی باشد، اگرچه داند که بدان محتاج نخواهد بود و این را سری عظیم است. وسبب آن است که آدمی از گوهر فرشتگان است و از جمله کارهای الهیت است، چنان که گفت، «قل الروح من امر ربی» پس به سبب زیادتی مناسبت که با حضرت ربوبیت دارد، ربوبیت جستن طبع وی است و اندر باطن هر کسی بایست آن که فرعون گفت، «انا ربکم الاعلی» اندر است. پس هر کسی ربوبیت به طبع دوست دارد و معنی ربوبیت آن است که همه وی باشد و با وی خود هیچ دیگر نبود که چون دیگری پدید آید نقصان بود و کمال آفتاب آن است که یکی است و نور همه از وی است. اگر با وی دیگری بودی ناقص بودی.

و این کمال که همه وی باشد خاصیت الهیت است که هست، به حقیقت اوست و بس، و اندر وجود با وی جز وی هیچ چیز دیگر نیست و هرچه هست نور قدرت وی است، پس تبع وی باشد نه با وی باشد، چنان که نور آفتاب تبع آفتاب است و وجود دیگر نبود اندر مقابله آفتاب با وی به هم تا چون وی پدید آید نقصانی باشد.

و اندر طبع آدمی هست که خواهد که همه وی باشد، چون از این عاجز است باری خواهد که آن وی باشد یعنی که مسخر وی بود و اندر تصرف و ارادت وی بود، ولیکن از این عاجز است، چه موجودات دو قسم اند: یک قسم آن است که تصرف آدمی به وی نرسد چون آسمانها و ستارگان و جواهر ملایکه و شیاطین و آنچه در تحت زمین و قعر دریا و زیر کوههاست، پس خواهد که به علم بر همه مستولی بود تا همه اندر تحت تصرف علم وی آید، اگر در تصرف قدرت وی نیاید، و بدین سبب بود که خواهد که ملکوت زمین و آسمان و عجایب بحر و بر جمله معلوم وی باشد، چنان که کسی عاجز باشد از نهادن شطرنج ولیکن خواهد باری که بداند که چگونه نهاده اند که این نیز نوعی از استیلا باشد.

اما قسم دوم که آدمی را اندر آن تصرف تواند بود، روی زمین است و آنچه بر وی ست از نبات و حیوان و جماد و آدمی. خواهد که همه ملک وی باشد تا وی را کمال قدرت و استیلا بود بر همه و از جمله آنچه بر زمین است نفیس ترین دل آدمیان است، خواهد که آن نیز مسخر وی باشد و جای تصرف وی بود تا همیشه به ذکر وی مشغول بودند و معنی جاه این بود.

پس آدمی به طبع ربوبیت دوست دارد که نسب آن باوی همی کشد و از آن حضرت همی آید و معنی ربوبیت آن بود که کمال همه وی را باشد و کمال اندر استیلا بود و استیلا همه با علم و قدرت آید که به مال و جاه بود، پس سبب دوستی وی این است.

بخش ۶۳ - اصل هفتم: بدان که بیشتر خلق که هلاک شده اند اندر جاه و حشمت و نام نیکو و ثنای خلق شده اند و بدین سبب اندر منافست و عداوت و معصیتها بسیار افتاده اند و چون شهوت غالب شده راه دین بریده شد و دل به نفاق و خبایث اخلاق آلوده شد . رسول (ص) گفت، «جاه و مال نفاق اندر دل چنان رویاند که آب تیره رو ماند» و گفت، «دو گرگ گرسنه اندر رمه آن تباهی نکند که دوستی جاه و مال اندر دل مسلمانی کند». و با علی (ع) گفت که خلق را دو چیز هلاک کرد. فرا شدن از پی هوا و دوست داشتن ثنا و از این آفت خلاص کسی یابد که نام نیک نجوید و به خمول قناعت کند، چه حق تعالی همی گوید، «تلک الدار الاخره نجعلها للذین لایریدون علوا فی الارض.. الآیه» گفت، «اهل بهشت کسانی اند خاک آلود بشولیده موی شوخگن جامه که کسی ایشان را وزن ننهد. اگر در سرای امیران دستوری خواهند، درنگذارند و اگر طلب نکاح کنند کس دختر به ایشان ندهد. و اگر سخن گویند کس سخن ایشان نشنود و آرزوهای ایشان در سینه موج همی زند و جوش. اگر نور ایشان در همه خلق قسمت کنند فراهمه رسد». و گفتف «بسا خاک آلوده و خلقان جامه که اگر سوگند به خدای دهد و بهشت خواهد به وی دهد و اگر دنیا خواهد به وی ندهد».بخش ۶۵ - فصل (خلق در طلب جاه راه زیان می رود): اگز کسی گوید که چون طلب کمال ربوبیت طبع آدمی است و آن جز به علم و قدرت نیست و طلب علم محمود است که آن طلب کمال است، باید که طلب جاه و مال نیز محمود باشد که آن نیز طلب قدرت است و قدرت نیز از جمله کمال است و از صفات حق است همچون علم و بنده هرچند که کاملتر، به حق تعالی نزدیکتر جواب آن است که علم و قدرت هر دو کمال است و از صفات ربوبیت است، ولیکن آدمی را راه است به علم حقیقی وراه نیست به قدرت حقیقی. و علم کمالی است که وی را به حقیقت ممکن است که حاصل آید و آنگاه با وی بماند، اما قدرت حاصل نیاید، لیکن پندارد که حاصل آمد. و آنگاه با وی بماند که قدرت به مال و به خلق تعلق دارد و به مرگ از وی منقطع شود و هرچه به مرگ باطل شود از جمله باقیات صالحات نبود و روزگار بردن اندر طلب آن جهل بود. پس، از قدرت آنقدر به کار آید که وسیلت بود به تحصیل علم.

اطلاعات

منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بدان که چنان که معنی توانگری آن باشد که اعیان مال ملک وی باشد و اندر تصرف و قدرت وی بود، معنی احتشام و خداوندی جاه آن بود که دلهای مردمان ملک وی بود، یعنی مسخر وی باشد و تصرف وی اندر آن روان بود. و چون دل مسخر کسی باشد تن و مال تبع آن باشد و دل مسخر کسی نشود تا اندر وی اعتقادی نیکو نکنند، بدان که عظمت وی اندر دل فرود آید به سبب کمالی که اندر وی بود یا به علم یا به عبادت یا به خلق نیکو یا به قوت یا به چیزی که مردمان آن را بزرگ دانند. چون این اعتقاد کنند، دل مسخر شود و به طوع رغبت طاعت وی دارد و زبان را بر مدح و ثنا دارد و تن را بر خدمت دارد و وی را برآن دارد که مال فدا کند تا همچنان که بنده مسخر مالک باشد وی مرید و دوست و مسخر نام و جاه بود، بلکه مسخری بنده به قهر باشد و مسخری وی به طوع و طبع.
هوش مصنوعی: توانگری به این معنی است که فرد دارای دارایی و املاکی است که در اختیار اوست. اما مقام و عظمت واقعی در این است که دل‌های مردم به سوی او گرایش داشته باشد و تحت تأثیر او قرار گیرند. هنگامی که دل‌های مردم به کسی تعلق بگیرد، به راحتی دیگر جنبه‌های او مانند جسم و مال نیز تحت تأثیر قرار می‌گیرند. دل‌ها هرگز به کسی تسلیم نمی‌شوند مگر اینکه اعتقادی مثبت درباره او وجود داشته باشد. این عظمت به دلیل کمالات فرد، مانند دانش، عبادت، خلق و خوی خوب، یا قدرت او در چیزی که مردم آن را ارزشمند می‌دانند، در دل‌ها شکل می‌گیرد. زمانی که مردم به چنین فردی ایمان آورند، دل‌هایشان به او تسلیم می‌شود و با رغبت و خواست به خدمت او می‌پردازند، زبانشان به ستایش او باز می‌شود و آماده‌اند که حتی مالشان را نیز برای او فدا کنند. به این ترتیب، او به عنوان محبوب و آقای دل‌ها به شمار می‌آید و محبتش به صورت اختیاری و با طیب خاطر بوده و نه به اجبار.
معنی مال ملک اعیان است و معنی جاه ملک دلهای مردمان است و جاه محبوبتر است از مال به نزدیک بیشتر خلق برای سه سبب: یکی آن که مال محبوب از آن است که همه حاجتها حاصل به وی توان کرد. و جاه همچنین است، بلکه چون جاه به دست آورد، مال نیز به وی به دست آوردن آسان بود، اما اگر خسیس خواهد که به مال جاه به دست آورد این دشوار بود. دوم آن که مال اندر خطر بود که هلاک شود با دزد ببرد و به کار شود و برسد و جاه از این ایمن بود. سوم آن که مال زیادت نشود بی رنج تجارت و حراثت و جاه سرایت همی کند و زیادت همی شود که هرکه دل وی صید تو شد وی اندر جهان همی گردد و ثنای تو همی گوید تا دیگران نیز صید تو همی شوند نادیده. و هرچند معروف تر همی شود جاه زیادت همی گردد و تبع بیش همی شود.
هوش مصنوعی: معنی مال به اموال و دارایی‌ها اشاره دارد و معنای جاه به مقام و محبوبیت در دل‌های مردم برمی‌گردد. جاه از مال برای بسیاری از افراد محبوب‌تر است و دلیل این موضوع را می‌توان به سه علت نسبت داد: اولاً مال به خاطر این که می‌توان با آن نیازهای متعدد را برآورده کرد، مورد توجه است. اما جاه نیز این ویژگی را دارد و به دست آوردن مال بعد از به دست آوردن جاه آسان‌تر می‌شود. در حالی که اگر کسی بخواهد با مال به جاه دست یابد، کار دشواری است. دوم این که مال در معرض خطر از دست دادن قرار دارد؛ ممکن است دزدیده شود یا از بین برود، در حالی که جاه از این خطرات ایمن است. سوم این که افزایش مال نیاز به تلاش و زحمت دارد، در حالی که جاه به راحتی می‌تواند گسترش یابد. هر کس که جذب شخصیت و محبوبیت شما شود، در دنیا به شما ارج می‌نهد و از شما تمجید می‌کند و این موضوع باعث می‌شود دیگران نیز به شما attracted شوند بدون این که شما را از نزدیک بشناسند. با هر چه بیشتر شناخته شدن، جاه شما رشد بیشتری می‌کند و پیروان بیشتری پیدا می‌کند.
پس جاه و مال هردو مطلوب است برای آن که وسیلت است به جمله حاجتها، ولیکن در طبع آدمی اندر است که نام و جاه دوست دارد به شهرهای دور که داند که هرگز آنجا نخواهد رسید و دوست دارد که عالم ملک وی باشد، اگرچه داند که بدان محتاج نخواهد بود و این را سری عظیم است. وسبب آن است که آدمی از گوهر فرشتگان است و از جمله کارهای الهیت است، چنان که گفت، «قل الروح من امر ربی» پس به سبب زیادتی مناسبت که با حضرت ربوبیت دارد، ربوبیت جستن طبع وی است و اندر باطن هر کسی بایست آن که فرعون گفت، «انا ربکم الاعلی» اندر است. پس هر کسی ربوبیت به طبع دوست دارد و معنی ربوبیت آن است که همه وی باشد و با وی خود هیچ دیگر نبود که چون دیگری پدید آید نقصان بود و کمال آفتاب آن است که یکی است و نور همه از وی است. اگر با وی دیگری بودی ناقص بودی.
هوش مصنوعی: مقام و ثروت هر دو برای انسان مطلوب است زیرا وسیله‌ای هستند برای دستیابی به تمام خواسته‌ها. اما در ذات انسان تمایل به نام و اعتبار وجود دارد، حتی اگر آن را در مکان‌های دور ببیند و بداند که هرگز به آن‌جا نخواهد رسید. او آرزو دارد که دانش و قدرت در تمام دنیا متعلق به او باشد، هرچند که می‌داند به آن‌ها نیاز نخواهد داشت. این موضوع به دلیل ذات عالی انسان است که به فرشتگان مرتبط است و نشان‌دهنده‌ی ویژگی‌های الهی اوست. به همین دلیل، او به طبع خود تمایل دارد که ربوبیت و برتری را جستجو کند، در حالی که در باطن خود به نوعی حس برتری دارد. هر انسان تمایل به داشتن یک ربوبیت درونی دارد و این به معنی آن است که او می‌خواهد تنها باشد و هیچ چیز دیگری در کنار او وجود نداشته باشد تا از کمال او بکاهد. کمال مانند نور خورشید است که به تنهایی می‌درخشد و همه چیز از او ناشی می‌شود. اگر چیزی غیر از او بود، کمالش تحت تأثیر قرار می‌گرفت.
و این کمال که همه وی باشد خاصیت الهیت است که هست، به حقیقت اوست و بس، و اندر وجود با وی جز وی هیچ چیز دیگر نیست و هرچه هست نور قدرت وی است، پس تبع وی باشد نه با وی باشد، چنان که نور آفتاب تبع آفتاب است و وجود دیگر نبود اندر مقابله آفتاب با وی به هم تا چون وی پدید آید نقصانی باشد.
هوش مصنوعی: این کمال که تنها از آن خداوند است، ویژگی الهیت اوست و فقط به حقیقت او مربوط می‌شود. در وجود، جز او هیچ چیز دیگری نیست و هرچه وجود دارد، نور قدرت اوست. بنابراین، وجود دیگر تحت فرمان اوست و نه در همراهی با او. مانند نوری که از آفتاب ناشی می‌شود، وجود دیگری در برابر آفتاب و نبودن او معنا ندارد، زیرا اگر او وجود نداشت، نقصی به وجود می‌آید.
و اندر طبع آدمی هست که خواهد که همه وی باشد، چون از این عاجز است باری خواهد که آن وی باشد یعنی که مسخر وی بود و اندر تصرف و ارادت وی بود، ولیکن از این عاجز است، چه موجودات دو قسم اند: یک قسم آن است که تصرف آدمی به وی نرسد چون آسمانها و ستارگان و جواهر ملایکه و شیاطین و آنچه در تحت زمین و قعر دریا و زیر کوههاست، پس خواهد که به علم بر همه مستولی بود تا همه اندر تحت تصرف علم وی آید، اگر در تصرف قدرت وی نیاید، و بدین سبب بود که خواهد که ملکوت زمین و آسمان و عجایب بحر و بر جمله معلوم وی باشد، چنان که کسی عاجز باشد از نهادن شطرنج ولیکن خواهد باری که بداند که چگونه نهاده اند که این نیز نوعی از استیلا باشد.
هوش مصنوعی: در طبیعت انسان این خواسته وجود دارد که همه چیز در اختیار او باشد. چون نمی‌تواند همه چیز را تحت تصرف خود داشته باشد، در پی این است که دست‌کم همه چیز به گونه‌ای تحت علم و آگاهی او باشد. موجودات به دو دسته تقسیم می‌شوند: یک دسته که انسان نمی‌تواند بر آن‌ها تسلط پیدا کند، مانند آسمان‌ها، ستاره‌ها، ملائکه و شیاطین، و همچنین آنچه در زیر زمین و دریاها و زیر کوه‌هاست. بنابراین، او خواهان این است که به علم و دانش خود بر این موجودات غالب شود، حتی اگر نتواند بر آن‌ها تسلط قدرتی پیدا کند. این خواسته به این دلیل است که انسان می‌خواهد بر تمامی اسرار زمین و آسمان و شگفتی‌های دریا و خشکی آگاه شود، همچنان که کسی که نمی‌تواند یک بازی شطرنج را بچیند، اما می‌خواهد بداند که چگونه آن را چیده‌اند؛ این نیز نوعی تسلط بر دانایی است.
اما قسم دوم که آدمی را اندر آن تصرف تواند بود، روی زمین است و آنچه بر وی ست از نبات و حیوان و جماد و آدمی. خواهد که همه ملک وی باشد تا وی را کمال قدرت و استیلا بود بر همه و از جمله آنچه بر زمین است نفیس ترین دل آدمیان است، خواهد که آن نیز مسخر وی باشد و جای تصرف وی بود تا همیشه به ذکر وی مشغول بودند و معنی جاه این بود.
هوش مصنوعی: انسان می‌تواند در دو زمینه تصرف کند؛ یکی در جان و روان خود و دیگری در دنیای مادی. در دنیای مادی، انسان خواستار آن است که بر تمام موجودات زنده و غیرزنده، شامل گیاهان، حیوانات و دیگر انسان‌ها، تسلط و مالکیت داشته باشد. او آرزو دارد که بر همه چیز تسلط یابد تا قدرت و تسلط خود را افزایش دهد. از جمله، او به دنبال آن است که بهترین و باارزش‌ترین چیزها، که همان دل و روح انسان‌ها هستند، نیز تحت کنترل او باشند. این تسلط و کنترل، به او امکان می‌دهد که همیشه به یاد خداوند باشد و در همین معنا جاه و مقام خود را درک کند.
پس آدمی به طبع ربوبیت دوست دارد که نسب آن باوی همی کشد و از آن حضرت همی آید و معنی ربوبیت آن بود که کمال همه وی را باشد و کمال اندر استیلا بود و استیلا همه با علم و قدرت آید که به مال و جاه بود، پس سبب دوستی وی این است.
هوش مصنوعی: انسان به دلیل ویژگی‌های پروردگاری دوست دارد که نسبت او به آفریدگارش برقرار باشد و از آن منبع نشات بگیرد. مفهوم پروردگاری این است که کمال همه چیز به او اختصاص دارد و کمال در تسلط و سلطه است. این تسلط میسر نمی‌شود مگر با علم و قدرت که به ثروت و مقام وابسته است. بنابراین، علت دوستی انسان با پروردگار به همین موضوع مربوط می‌شود.