گنجور

بخش ۶۳ - اصل هفتم

بدان که بیشتر خلق که هلاک شده اند اندر جاه و حشمت و نام نیکو و ثنای خلق شده اند و بدین سبب اندر منافست و عداوت و معصیتها بسیار افتاده اند و چون شهوت غالب شده راه دین بریده شد و دل به نفاق و خبایث اخلاق آلوده شد . رسول (ص) گفت، «جاه و مال نفاق اندر دل چنان رویاند که آب تیره رو ماند» و گفت، «دو گرگ گرسنه اندر رمه آن تباهی نکند که دوستی جاه و مال اندر دل مسلمانی کند». و با علی (ع) گفت که خلق را دو چیز هلاک کرد. فرا شدن از پی هوا و دوست داشتن ثنا و از این آفت خلاص کسی یابد که نام نیک نجوید و به خمول قناعت کند، چه حق تعالی همی گوید، «تلک الدار الاخره نجعلها للذین لایریدون علوا فی الارض.. الآیه» گفت، «اهل بهشت کسانی اند خاک آلود بشولیده موی شوخگن جامه که کسی ایشان را وزن ننهد. اگر در سرای امیران دستوری خواهند، درنگذارند و اگر طلب نکاح کنند کس دختر به ایشان ندهد. و اگر سخن گویند کس سخن ایشان نشنود و آرزوهای ایشان در سینه موج همی زند و جوش. اگر نور ایشان در همه خلق قسمت کنند فراهمه رسد». و گفتف «بسا خاک آلوده و خلقان جامه که اگر سوگند به خدای دهد و بهشت خواهد به وی دهد و اگر دنیا خواهد به وی ندهد».

و گفت، «بسیار کس است از امت من که اگر از شما دیناری یا درمی یا حبه ای خواهد به وی ندهید و اگر از حق تعالی بهشت خواهد به وی دهد و اگر دنیا خواهد ندهد و از خواری وی باشد که دنیا به وی ندهد». عمر رضی الله عنه اندر مسجد شد. معاذ را دید که همی گریست. گفت، «چرا همی گریی؟» گفت، «از رسول (ص) شنیدم که اندکی از ریا شرک است و حق تعالی دوست دارد پرهیزگاران پوشیده نام را که اگر غایب شدند کسی ایشان را نجوید و اگر حاضر آیند کسی ایشان را بنشناسد. دلهای ایشان چراغهای هدی باشد و از همه شبهت ها و ظلمت ها رسته باشند».

و ابراهیم ادهم رحمهم الله گوید، «هرکه شهوت و نام نیکو دوست دارد، وی اندر دین خدا صادق نیست». و ایوب (ع) گفت، «نشان صدق آن بود که نخواهد که هیچ کس وی را شناسد». و قومی از پی ابی بن کعب فرا می شدند. از شاگردان وی عمر رضی الله عنه وی را به دره بزد. گفت، «بنگر یا امیرالمومنین تا چه می کنی؟» گفت، «این مذلت باشد بر پسر و فتنه باشد بر پیشرو». و حسن بصری رحمهم الله می گوید، «هر احمقی که تو همی بینی از پس وی فرا شوند، به هیچ حال دل وی بر جای بنماند». و ایوب به سفری همی شد. قومی از پس وی فرا شدند. گفت، «اگر نه آنستی که حق تعالی از من همی داند که من این را کاره ام، از مقت خدا ترسیدم».

و سفیان ثوری همی گوید، «سلف کراهیت داشته اند اندر جامه ای که انگشت نمای خلق بود یا اندر کهنه ای یا اندر نوئی، بلکه چنان باید که حدیث آن نکنند». و بشر حافی گوید که هیچ کس نباشد که دوست دارد که مردمان وی را بشناسند که نه دین وی تباه شود و رسوا گردد. والله اعلم.

بخش ۶۲ - پیدا کردن افسون مال: بدان که مثل مال همچون مار است که اندر وی زهر و تریاک است چنان که گفتیم و هرکه افسون مار نداند و دست به وی برد هلاک شود. و بدان سبب است که روا نیست که کسی گوید اندر صحابه کسانی بودند که توانگر بودند چون عبدالرحمن بن عوف رضی الله عنه پس در توانگری عیبی نیست و این همچنان بود که کودکی معزمی می بیند که دست فرا مار کند و اندر سله جمع همی کند. پندارد که از آن همی برگیرد که نرم است و اندر دست خوش است. وی نیز به گرفتن ایستد و ناگاه هلاک شود.بخش ۶۴ - پیدا کردن حقیقت جاه و حشمت: بدان که چنان که معنی توانگری آن باشد که اعیان مال ملک وی باشد و اندر تصرف و قدرت وی بود، معنی احتشام و خداوندی جاه آن بود که دلهای مردمان ملک وی بود، یعنی مسخر وی باشد و تصرف وی اندر آن روان بود. و چون دل مسخر کسی باشد تن و مال تبع آن باشد و دل مسخر کسی نشود تا اندر وی اعتقادی نیکو نکنند، بدان که عظمت وی اندر دل فرود آید به سبب کمالی که اندر وی بود یا به علم یا به عبادت یا به خلق نیکو یا به قوت یا به چیزی که مردمان آن را بزرگ دانند. چون این اعتقاد کنند، دل مسخر شود و به طوع رغبت طاعت وی دارد و زبان را بر مدح و ثنا دارد و تن را بر خدمت دارد و وی را برآن دارد که مال فدا کند تا همچنان که بنده مسخر مالک باشد وی مرید و دوست و مسخر نام و جاه بود، بلکه مسخری بنده به قهر باشد و مسخری وی به طوع و طبع.

اطلاعات

منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بدان که بیشتر خلق که هلاک شده اند اندر جاه و حشمت و نام نیکو و ثنای خلق شده اند و بدین سبب اندر منافست و عداوت و معصیتها بسیار افتاده اند و چون شهوت غالب شده راه دین بریده شد و دل به نفاق و خبایث اخلاق آلوده شد . رسول (ص) گفت، «جاه و مال نفاق اندر دل چنان رویاند که آب تیره رو ماند» و گفت، «دو گرگ گرسنه اندر رمه آن تباهی نکند که دوستی جاه و مال اندر دل مسلمانی کند». و با علی (ع) گفت که خلق را دو چیز هلاک کرد. فرا شدن از پی هوا و دوست داشتن ثنا و از این آفت خلاص کسی یابد که نام نیک نجوید و به خمول قناعت کند، چه حق تعالی همی گوید، «تلک الدار الاخره نجعلها للذین لایریدون علوا فی الارض.. الآیه» گفت، «اهل بهشت کسانی اند خاک آلود بشولیده موی شوخگن جامه که کسی ایشان را وزن ننهد. اگر در سرای امیران دستوری خواهند، درنگذارند و اگر طلب نکاح کنند کس دختر به ایشان ندهد. و اگر سخن گویند کس سخن ایشان نشنود و آرزوهای ایشان در سینه موج همی زند و جوش. اگر نور ایشان در همه خلق قسمت کنند فراهمه رسد». و گفتف «بسا خاک آلوده و خلقان جامه که اگر سوگند به خدای دهد و بهشت خواهد به وی دهد و اگر دنیا خواهد به وی ندهد».
هوش مصنوعی: بیشتر افرادی که هلاک شده‌اند، در جستجوی مقام و شهرت و ستایش مردم بوده‌اند و به همین دلیل در کارهای ناپسند و دشمنی گرفتار آمده‌اند. وقتی که هوس‌ها بر آنها غلبه کرده، راه دین را ترک کرده و دل‌هایشان به نفاق و اخلاق ناپسند آلوده شده است. رسول اکرم (ص) فرمودند که شهرت و ثروت در دل انسان نفاقی می‌افزاید که اثر آن مانند آبی کدر و غیر شفاف است. همچنین گفتند که دو گرگ گرسنه به رمه آسیب نمی‌زنند، در مقایسه با دوستی که انسان به مقام و مال پیدا می‌کند و در دل مسلمان فتنه ایجاد می‌کند. امام علی (ع) نیز اشاره کردند که دو چیز موجب هلاکت انسان‌ها می‌شود: دنبال هوس‌ها رفتن و دوست داشتن ستایش. تنها کسی از این آفت رهایی می‌یابد که به دنبال نام نیک نباشد و به زندگی ساده قناعت کند. خداوند در قرآن می‌فرماید که زندگی آخرت را برای کسانی قرار می‌دهد که به دنبال برتری در زمین نیستند. اهل بهشت افرادی هستند که ظاهری خاکی و ساده دارند و کسی به آنها توجه نمی‌کند. اگر آنها خواسته‌ای داشته باشند، به آن‌ها جواب نمی‌دهند و اگر سخنی بگویند، کسی به آنها گوش نمی‌دهد. در دل‌هایشان آرزوهایی موج می‌زند و اگر نور آنها بین مردم تقسیم شود، همه به نور آنها می‌رسند. شاید افرادی با ظاهری خاک آلود باشند که اگر قسم به خدا بخورند، خداوند بهشت را به آنها عطا کند، اما اگر به دنبال دنیا باشند، از آن محروم می‌شوند.
و گفت، «بسیار کس است از امت من که اگر از شما دیناری یا درمی یا حبه ای خواهد به وی ندهید و اگر از حق تعالی بهشت خواهد به وی دهد و اگر دنیا خواهد ندهد و از خواری وی باشد که دنیا به وی ندهد». عمر رضی الله عنه اندر مسجد شد. معاذ را دید که همی گریست. گفت، «چرا همی گریی؟» گفت، «از رسول (ص) شنیدم که اندکی از ریا شرک است و حق تعالی دوست دارد پرهیزگاران پوشیده نام را که اگر غایب شدند کسی ایشان را نجوید و اگر حاضر آیند کسی ایشان را بنشناسد. دلهای ایشان چراغهای هدی باشد و از همه شبهت ها و ظلمت ها رسته باشند».
هوش مصنوعی: و گفت: «بسیاری از پیروان من هستند که اگر شما به آنها یک دینار یا چیزی از این قبیل بدهید، از شما نمی‌پذیرند، اما اگر از خداوند بهشت بخواهند، به آنها داده می‌شود. اگر به دنبال دنیا باشند و شما چیزی به آنها ندهید، این برای آنها ننگ است که دنیا به آنها ندهد». عمر رضی الله عنه به مسجد رفت و معاذ را دید که گریه می‌کند. از او پرسید: «چرا گریه می‌کنی؟» معاذ پاسخ داد: «از رسول الله (ص) شنیدم که اندکی ریا برابر با شرک است و خداوند دوست دارد کسانی را که از ریا پرهیز می‌کنند و در خفا عمل می‌کنند؛ افرادی که اگر غایب شوند، کسی دنبالشون نرود و اگر حاضر شوند، کسی آنها را نشناسد. دل‌های آنها مانند چراغ‌هایی روشن است که از تمام شبهات و تاریکی‌ها رهایی یافته‌اند».
و ابراهیم ادهم رحمهم الله گوید، «هرکه شهوت و نام نیکو دوست دارد، وی اندر دین خدا صادق نیست». و ایوب (ع) گفت، «نشان صدق آن بود که نخواهد که هیچ کس وی را شناسد». و قومی از پی ابی بن کعب فرا می شدند. از شاگردان وی عمر رضی الله عنه وی را به دره بزد. گفت، «بنگر یا امیرالمومنین تا چه می کنی؟» گفت، «این مذلت باشد بر پسر و فتنه باشد بر پیشرو». و حسن بصری رحمهم الله می گوید، «هر احمقی که تو همی بینی از پس وی فرا شوند، به هیچ حال دل وی بر جای بنماند». و ایوب به سفری همی شد. قومی از پس وی فرا شدند. گفت، «اگر نه آنستی که حق تعالی از من همی داند که من این را کاره ام، از مقت خدا ترسیدم».
هوش مصنوعی: ابراهیم ادهم می‌گوید که اگر کسی به شهوت و نام نیک وابسته باشد، در دین خدا صادق نیست. ایوب (علیه السلام) نیز بیان می‌کند که نشانه صداقت این است که شخص نمی‌خواهد هیچ‌کس او را بشناسد. گروهی به دنبال ابی بن کعب می‌رفتند و یکی از شاگردانش به عمر (رضی الله عنه) گفت که به او توجه کند. عمر پاسخ داد که این کار برای او مذلت و فتنه‌ای خواهد بود. حسن بصری نیز اظهار می‌دارد که هیچ احمقی که دیگران به دنبال او می‌روند، نمی‌تواند آرامش دل داشته باشد. ایوب نیز در حین سفر با گروهی مواجه شد و گفت اگر خداوند از عمل او آگاه نبود، از ترس عذاب خدا، نمی‌توانست چنین عمل کند.
و سفیان ثوری همی گوید، «سلف کراهیت داشته اند اندر جامه ای که انگشت نمای خلق بود یا اندر کهنه ای یا اندر نوئی، بلکه چنان باید که حدیث آن نکنند». و بشر حافی گوید که هیچ کس نباشد که دوست دارد که مردمان وی را بشناسند که نه دین وی تباه شود و رسوا گردد. والله اعلم.
هوش مصنوعی: سفیان ثوری می‌گوید: «پیشینیان از پوشیدن لباس‌هایی که باعث جلب توجه دیگران می‌شود، دوری کرده‌اند، چه آن لباس کهنه باشد و چه نو. بلکه بهتر این است که درباره آن صحبت نکنند». بشر حافی نیز می‌گوید که هیچ کسی دوست ندارد که مردم او را بشناسند و این شناخت باعث تباهی دین او و رسوایی‌اش شود. والله اعلم.