گنجور

بخش ۶۱ - پیدا کردن علاج بخل

بدان که این علاج مرکب است از علم و عمل:

اما علم آن است که اول سبب بخل شناسی که هر بیماری که سبب وی بدانی، علاج آن بتوان کرد. و سبب وی دوستی شهوتهاست که بی مال به وی نتوان رسید و به امید زندگانی دراز که اگر بخیل بداند که زندگانی وی یک روز یا یک سال بیش نمانده است، خرج بر وی آسانتر شود، مگر که فرزند دارد که بقای فرزند همچون بقای خود داند و بخل وی محکمتر شود.

و برای این گفت رسول (ص) که: «فرزندکان بخیلی و بددلی و جهالت است» و وقتی باشد که از دوستی مال شهوتی باطل تولد کند یا برای شهوت مال خود عین مال معشوق وی شود و نیز بسیار بود که چندان که به زید ما دارد و ضیاع و اسباب و دخل ضیاع که وی را و زن و فرزند وی را تا به قیامت بسنده است، بیرون نقد بسیار که دارد و اگر بیمار شود خود را علاج نکند و زکوه بندهد و نگاهداشتن زر اندر زمین شهوت وی بود. باز آن که داند که بمیرد و دشمنان وی ببرند، ولیکن بخیل وی را از خرج کردن مانع بود و این بیماری عظیم است که کمتر علاج پذیرد.

و اکنون چون سبب بشناختی، علاج دوستی شهوات به قناعت توان کرد به اندکی و صبر بر ترک شهوات تا از مال مستغنی شود و علاج امید زندگانی بدان کند که از مرگ بسیار اندیشد و اندر هم تا این خود نگردد که چگونه غافل و بی خبر مردند و حسرت بردند و مال دشمنان قسمت کردند. و بیم درویشی فرزندان را بدان علاج کند که بداند که آن که ایشان را بیافرید، روزی ایشان هم بدیشان تقدیر کرد و اگر تقدیر به درویشی کرده است، به بخیلی وی توانگر نشوند، لیکن آن مال را ضایع کنند و اگر توانگری تقدیر کرده است، از جای دیگر به دست آورند. و می بیند که بسیار توانگرند که از پدر هیچ میراث نیافتند و بسیار کسان میراث یافتند و همه ضایع کردند. و بداند که اگر فرزند مطیع حق تعالی بود خود وی را کفایت کند، و اگر نه درویشی مصلحت دین و دنیای وی باشد تا مال اندر فساد به کار نبرد.

و دیگر آن که در اخبار که مذمت بخل و مدح سخا آمده تامل کند و بیندیشد که جای بخیل جز آتش نیست، اگر چه طاعت بسیار دارد و او را چه فایده خواهد بود از مال پیش از آن که خود را از دوزخ و ناخشنودی حق تعالی باز خرد؟ و دیگر اندر حال بخیلان تامل کند که چگونه بر دلها گران باشد و همگنان ایشان را دشمن دارند و مذمت کنند باید که بداند که وی نیز اندر چشم مردمان همچنان گران و خسیس و حقیر باشد. این است علاجهای علمی چون در این تامل کند تمام. اگر بیماری بی حد نیست چنان که علاج بپذیرند، رغبت خرج اندر وی حرکت کند باید به عمل مشغول شود و خاطر اول نگاه دارد و زود خرج کردن گیرد.

ابوالحسن بوشنجی در طهارت جای مریدی را آواز داد که پیراهن من گیر و به درویش ده گفت، «چرا صبر نکردی تا بیرون آمدی؟» گفت، «ترسیدم که خاطری دیگر در آید که از آن منع کند». و ممکن نبود که بخیلی بشود الا به دادن مال، و چنان که عاشق از عشق نرهد تا سفری نکند که از معشوق جدا شود، علاج عشق مال هم جدا شدن است از مال. و به حقیقت اگر در دریا اندازد و از عشق وی برهد اولیتر از آن که به بخیلی نگاه دارد.

و از حیله ها و علاج های لطیف یکی آن است که خویشتن به نام نیکو فریفته کند و گوید، «خرج کن تا مردمان تو را سخی دانند و نیکو گویند. شره ریا و جاه را بر شره مال مسلط کند تا چون از وی برهد آنگاه ریا را علاج کند. چنان که کودکان را از شیر باز کنند و به چیزی سکوت دهند که وی دوست دارد تا اندر مشغولی آن شیر را فراموش کند. و این طریقی نیک است اندر خباثت اخلاق که صفتی را بر صفتی مسلط بکند تا به قوت آن از وی برهد. و این همچنان بود که خون از جامه به آب نشوید، به بول بشوید تا آن را بشوراند و ببرد. آنگاه بول به بشوید.

و هر که بخل به ریا ببرد پلیدی به پلیدی شسته باشد، لیکن چون بر ریا قرار نگیرد، سود کرده باشد، بلکه اگر بر ریا قرار گیرد هم سود کرده باشد، اگر چه بخل و رعونت ثنای نیکو هر دو از کوی بشریت است، ولیکن اندر کوی بشریت نیز گلخن است و گلشن است و بخل گلخن کوی بشریت است و سخاوت به ریا گلشن کوی بشریت است و سخاوت برای ریا حرام است که ریا در عبادت حرام ست و بس و دادن و داشتن لله را از کوی بشریت بیرون است و محمود تمام این است، پس بخیل را نرسد که اعتراض کند که فلان خرج به ریا همی کند که خرج به ریا نیکوتر از امساک و بخل بی ریا، که اندر گلشن بودن نیکوتر که اندر گلخن بودن.

علاج بخل این است که گفته آمد دادن به تکلف و رنج پیشه گیر تا آنگاه که طبع گردد. بعضی از شیوخ علاج مریدان بدان کرده اند که هیچ کس را بنگذاشتندی که زاویه جدا داشتی و دل بر آن بنهادی. چون دیدی که دل بر آن بنهاد، وی را با زاویه دیگر فرستادی و زاویه وی به دیگری بخشیدی و اگر دیدی که کفش نو در پای کردی که دل وی باز نگریستی، گفتی تا به دیگری دادی.

و رسول (ص) شراک نعلین نو بکرد. آنگاه در نماز چشم وی بر آن افتاد، گفت، «آن کهنه باز آورید» و آن نو بیرون کرد. و چون چنین کرد معلوم شد که گسستگی دل را از مال هیچ علاجی نیست جز به جدا کردن از خود تا دست از مال فارغ نباشد دل فارغ نبود. و از این بود که درویش فراخ دل بود. چون مال بر وی جمع شد لذت جمع بشناسد و بخیل گردد. و هرچه نباشد دل از آن فارغ بود.

یکی پادشاهی را قدحی پیروزه مرصع به جواهر هدیه داد چنان که اندر جهان نظیر آن نبود. حکیمی حاضر بود. گفت، «چگونه همی بینی ای حکیم؟» گفت، «همی بینم که مصیبتی است یا درویشی». گفت، «پیش از این هردو ایمن بودی. اگر بشکند مصیبتی است که آن را مثل نیست و اگر بدزدند درویشی و حاجتی تا آنگاه که با دست آید. آنگاه اتفاق افتاد که بشکست. عظیم رنجور شد و گفت، «حکیم راست گفت».

بخش ۶۰ - پیدا کردن حد سخاوت و بخل هر کسی: بدان که هرکسی خویشتن سخی پندارد و دیگران وی را بخیل پندارند، پس لابد حقیقت این بباید شناخت که این بیماری عظیم است تا بدانند و علاج کنند. و هیچ کی نباشد که هرچه از وی خواهند بدهد. اگر بدین بخیل شود همه بخیل باشد. و اندر این سخن بسیار گفته اند ولیکن بیشترین بر آنند که هرکه آنچه شرع بر وی واجب کرده است منع کند بخیل باشد و چون آسان نتواند داد بخیل باشد.بخش ۶۲ - پیدا کردن افسون مال: بدان که مثل مال همچون مار است که اندر وی زهر و تریاک است چنان که گفتیم و هرکه افسون مار نداند و دست به وی برد هلاک شود. و بدان سبب است که روا نیست که کسی گوید اندر صحابه کسانی بودند که توانگر بودند چون عبدالرحمن بن عوف رضی الله عنه پس در توانگری عیبی نیست و این همچنان بود که کودکی معزمی می بیند که دست فرا مار کند و اندر سله جمع همی کند. پندارد که از آن همی برگیرد که نرم است و اندر دست خوش است. وی نیز به گرفتن ایستد و ناگاه هلاک شود.

اطلاعات

منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بدان که این علاج مرکب است از علم و عمل:
هوش مصنوعی: باید بدانید که این درمان ترکیبی از دانش و کار عملی است.
اما علم آن است که اول سبب بخل شناسی که هر بیماری که سبب وی بدانی، علاج آن بتوان کرد. و سبب وی دوستی شهوتهاست که بی مال به وی نتوان رسید و به امید زندگانی دراز که اگر بخیل بداند که زندگانی وی یک روز یا یک سال بیش نمانده است، خرج بر وی آسانتر شود، مگر که فرزند دارد که بقای فرزند همچون بقای خود داند و بخل وی محکمتر شود.
هوش مصنوعی: علم حقیقی آن است که بخیل را به خوبی بشناسیم و بدانیم که هر بیماری‌ای که علتش را بفهمیم، درمانش ممکن خواهد بود. یکی از علت‌های بخیل بودن، عشق به لذت‌هاست که بدون پول به دست نمی‌آید. همچنین، امید به زندگی طولانی نیز عاملی است که اگر بخیل بداند زمان زندگی‌اش محدود است، راحت‌تر خرج خواهد کرد. اما اگر فرزندی داشته باشد، به دلیل این‌که بقای فرزند را ادامه‌ی حیات خود می‌داند، بخل او بیشتر خواهد شد.
و برای این گفت رسول (ص) که: «فرزندکان بخیلی و بددلی و جهالت است» و وقتی باشد که از دوستی مال شهوتی باطل تولد کند یا برای شهوت مال خود عین مال معشوق وی شود و نیز بسیار بود که چندان که به زید ما دارد و ضیاع و اسباب و دخل ضیاع که وی را و زن و فرزند وی را تا به قیامت بسنده است، بیرون نقد بسیار که دارد و اگر بیمار شود خود را علاج نکند و زکوه بندهد و نگاهداشتن زر اندر زمین شهوت وی بود. باز آن که داند که بمیرد و دشمنان وی ببرند، ولیکن بخیل وی را از خرج کردن مانع بود و این بیماری عظیم است که کمتر علاج پذیرد.
هوش مصنوعی: رسول الله (ص) فرموده‌اند: «فرزندان بخیل و بددل و جاهل به دنیا می‌آیند»، و این زمانی صدق می‌کند که عشق به مال و ثروت به زحمت و رنجی بیهوده منجر شود یا به خودخواهی و طمع به دارایی معشوق بینجامد. همچنین، دیده می‌شود که برخی افراد دارایی و امکانات فراوانی دارند که می‌تواند تا پایان عمر خود و خانواده‌شان را تأمین کند، اما به جای استفاده از آن، از نقدینگی خود می‌کاهند. اگر بیمار شوند، خود را معالجه نمی‌کنند و زکات را نپردازند، چرا که چسبیدن به ثروت برایشان بیشتر از هر چیز دیگری اهمیت دارد. با وجود دانستن اینکه زمان مرگشان نزدیک است و ممکن است دشمنانشان بر دارایی‌شان تسلط یابند، باز هم بخیل بودن آنها مانع از خرج کردن می‌شود و این نوع بیماری، به سختی درمان‌پذیر است.
و اکنون چون سبب بشناختی، علاج دوستی شهوات به قناعت توان کرد به اندکی و صبر بر ترک شهوات تا از مال مستغنی شود و علاج امید زندگانی بدان کند که از مرگ بسیار اندیشد و اندر هم تا این خود نگردد که چگونه غافل و بی خبر مردند و حسرت بردند و مال دشمنان قسمت کردند. و بیم درویشی فرزندان را بدان علاج کند که بداند که آن که ایشان را بیافرید، روزی ایشان هم بدیشان تقدیر کرد و اگر تقدیر به درویشی کرده است، به بخیلی وی توانگر نشوند، لیکن آن مال را ضایع کنند و اگر توانگری تقدیر کرده است، از جای دیگر به دست آورند. و می بیند که بسیار توانگرند که از پدر هیچ میراث نیافتند و بسیار کسان میراث یافتند و همه ضایع کردند. و بداند که اگر فرزند مطیع حق تعالی بود خود وی را کفایت کند، و اگر نه درویشی مصلحت دین و دنیای وی باشد تا مال اندر فساد به کار نبرد.
هوش مصنوعی: اکنون که به دلایل این موضوع آگاه شدی، برای درمان دوستی با شهوات می‌توان به قناعت با چیزهای کم و صبر بر ترک آن شهوات اقدام کرد تا از نظر مالی بی‌نیاز شویم. همچنین برای کاهش امید به زندگی، می‌توان به مرگ بیشتر فکر کرد و از آن آگاه شد تا خود را غافل و بی‌خبر از مرگ نپندارد و حسرت نخورده و مال دشمنان را تقسیم نکند. ترس از فقر باید به فرزندان آموزش داده شود که آنکه آنها را خلق کرده، روزی آنها را نیز مقدر کرده است. اگر مقدر شده که زندگی شان به فقر باشد، این به خاطر بخل آنها نیست که ثروتمند شوند، بلکه ممکن است آن مال را از بین ببرند. و اگر تقدیر بر ثروت آن‌ها باشد، از راه‌های دیگر به آن خواهند رسید. بسیاری از ثروتمندان وجود دارند که هیچ ارثی از پدرشان نگرفته‌اند و همچنین افرادی هستند که ارث زیادی دریافت کردند و آن را نابود کرده‌اند. اگر فرزند در اطاعت از حق تعالی باشد، خودش به خوبی اداره خواهد شد و اگر نه، فقر برای دین و دنیایش مفیدتر خواهد بود تا مالش را در فساد نکند.
و دیگر آن که در اخبار که مذمت بخل و مدح سخا آمده تامل کند و بیندیشد که جای بخیل جز آتش نیست، اگر چه طاعت بسیار دارد و او را چه فایده خواهد بود از مال پیش از آن که خود را از دوزخ و ناخشنودی حق تعالی باز خرد؟ و دیگر اندر حال بخیلان تامل کند که چگونه بر دلها گران باشد و همگنان ایشان را دشمن دارند و مذمت کنند باید که بداند که وی نیز اندر چشم مردمان همچنان گران و خسیس و حقیر باشد. این است علاجهای علمی چون در این تامل کند تمام. اگر بیماری بی حد نیست چنان که علاج بپذیرند، رغبت خرج اندر وی حرکت کند باید به عمل مشغول شود و خاطر اول نگاه دارد و زود خرج کردن گیرد.
هوش مصنوعی: در اخبار آمده است که بزرگی و نیکویی سخا و نکوهش بخل به خوبی روشن شده است. بر کسی که بخیل است، فقط آتش گناه خواهد بود، حتی اگر عبادت و طاعت زیادی داشته باشد. او باید به این بیندیشد که ثروت او چه فایده‌ای دارد، در حالی که خود را از عذاب و نارضایتی خداوند نجات نداده است. همچنین، باید در نظر داشته باشد که بخیلان، چه بسا، در نظر مردم چقدر بدنام و منفور هستند و چگونه دیگران از آنها بیزارند. این می‌تواند به او کمک کند که بفهمد در نگاه دیگران نیز به همین شکل ناپسند و حقیر به حساب می‌آید. این اندیشه‌ها می‌تواند او را برای تغییر رفتار و درمان بخلیتش یاری دهد. اگر این مشکل او جدی باشد، باید نسبت به خرج کردن و بخشش بیشتر از خود حرکت کند و همچنین ذهن خود را بر این موضوع متمرکز نگه دارد تا به عمل و خرج‌کردن سرعت بیشتری ببخشد.
ابوالحسن بوشنجی در طهارت جای مریدی را آواز داد که پیراهن من گیر و به درویش ده گفت، «چرا صبر نکردی تا بیرون آمدی؟» گفت، «ترسیدم که خاطری دیگر در آید که از آن منع کند». و ممکن نبود که بخیلی بشود الا به دادن مال، و چنان که عاشق از عشق نرهد تا سفری نکند که از معشوق جدا شود، علاج عشق مال هم جدا شدن است از مال. و به حقیقت اگر در دریا اندازد و از عشق وی برهد اولیتر از آن که به بخیلی نگاه دارد.
هوش مصنوعی: ابوالحسن بوشنجی در جایی به مریدش گفت که پیراهنش را بگیرد و به درویش بدهد. مرید در پاسخ گفت: "چرا صبر نکردی تا من بیرون بیایم؟" او ادامه داد: "ترسیدم که شخص دیگری بیاید و مانع شود." این نشان می‌دهد که بخیلی نمی‌تواند با نگه داشتن مال از بین برود و مانند عاشق که از عشق می‌گریزد تا از معشوق دور نشود، راه حل بخیلی نیز جدا شدن از مال است. در واقع، اگر کسی مال را در دریا بیندازد و از عشق دور شود، این کار بهتر از آن است که بخواهد به مال خود بچسبد.
و از حیله ها و علاج های لطیف یکی آن است که خویشتن به نام نیکو فریفته کند و گوید، «خرج کن تا مردمان تو را سخی دانند و نیکو گویند. شره ریا و جاه را بر شره مال مسلط کند تا چون از وی برهد آنگاه ریا را علاج کند. چنان که کودکان را از شیر باز کنند و به چیزی سکوت دهند که وی دوست دارد تا اندر مشغولی آن شیر را فراموش کند. و این طریقی نیک است اندر خباثت اخلاق که صفتی را بر صفتی مسلط بکند تا به قوت آن از وی برهد. و این همچنان بود که خون از جامه به آب نشوید، به بول بشوید تا آن را بشوراند و ببرد. آنگاه بول به بشوید.
هوش مصنوعی: یکی از روش‌های ظریف برای درمان مشکلات اخلاقی این است که فرد خود را با نام و ویژگی‌های نیک به دیگران معرفی کند و بگوید: «هزینه کن تا مردم تو را سخاوتمند بدانند و به تو نیکی بگویند.» در این روش، فرد می‌تواند توجه به ریا و جاذبه شهرت را بر مال و ثروت غالب کند، به گونه‌ای که هنگامی که از او دور می‌شود، بتواند ریا را درمان کند. این همانند آن است که کودکان را از شیر گرفته و با چیزهایی که دوست دارند مشغول کنیم تا آن شیر را از یاد ببرند. این روش در اصلاح رفتارهای نامناسب مؤثر است، زیرا ویژگی‌ای را بر ویژگی دیگر غلبه می‌دهد تا از طریق قدرت آن، ویژگی نامطلوب را کنار بگذارد. به عبارت دیگر، مانند آن است که لکه‌ای از لباس را با آب پاک نکنیم، بلکه از ادرار استفاده کنیم تا لکه را از روی لباس بزداییم و سپس آن را با آب بشوییم.
و هر که بخل به ریا ببرد پلیدی به پلیدی شسته باشد، لیکن چون بر ریا قرار نگیرد، سود کرده باشد، بلکه اگر بر ریا قرار گیرد هم سود کرده باشد، اگر چه بخل و رعونت ثنای نیکو هر دو از کوی بشریت است، ولیکن اندر کوی بشریت نیز گلخن است و گلشن است و بخل گلخن کوی بشریت است و سخاوت به ریا گلشن کوی بشریت است و سخاوت برای ریا حرام است که ریا در عبادت حرام ست و بس و دادن و داشتن لله را از کوی بشریت بیرون است و محمود تمام این است، پس بخیل را نرسد که اعتراض کند که فلان خرج به ریا همی کند که خرج به ریا نیکوتر از امساک و بخل بی ریا، که اندر گلشن بودن نیکوتر که اندر گلخن بودن.
هوش مصنوعی: هر کس که امتناع از انفاقش به نیت ریاکاری باشد، در واقع خود را آلوده کرده است. اما اگر بخلش به ریا منجر نشود، ممکن است در این حالت سود ببرد. حتی اگر در ریا قرار گیرد، باز هم ممکن است برنده باشد. هرچند بخل و خودپسندی هر دو ویژگی‌های منفی انسان‌ها به شمار می‌روند، اما در فضای انسانی هم مکان‌هایی برای خوب بودن و هم مکان‌هایی برای بد بودن وجود دارد. بخل به عنوان یک ویژگی منفی و سخاوت به عنوان ویژگی مثبت انسان‌ها شناخته می‌شود. اما سخاوتی که برای ریا و نمایش انجام شود، ناپسند است زیرا ریا در عبادت ممنوع است. عمل خیر باید خالصانه و فقط برای خداوند باشد. بنابراین، شخص بخیل نمی‌تواند به دیگران اعتراض کند که چرا برای ریا خرج می‌کنند، چون خرج کردن به قصد ریا از امساک و بخل بدون ریا بهتر است. در واقع، بودن در محیطی خوب بهتر از بودن در محیطی بد است.
علاج بخل این است که گفته آمد دادن به تکلف و رنج پیشه گیر تا آنگاه که طبع گردد. بعضی از شیوخ علاج مریدان بدان کرده اند که هیچ کس را بنگذاشتندی که زاویه جدا داشتی و دل بر آن بنهادی. چون دیدی که دل بر آن بنهاد، وی را با زاویه دیگر فرستادی و زاویه وی به دیگری بخشیدی و اگر دیدی که کفش نو در پای کردی که دل وی باز نگریستی، گفتی تا به دیگری دادی.
هوش مصنوعی: برای درمان بخل، لازم است که با تلاش و زحمت به دیگران کمک کنیم تا این عمل در وجود ما نهادینه شود. برخی از بزرگان به مریدان خود توصیه کرده‌اند که هیچ شخصی را به گوشه‌گیری وا ندارند و دلش را به آن تعلق ندهند. وقتی دیدی که دلش به آن جا بسته شده، او را به گوشه‌ای دیگر می‌فرستند و آن گوشه را به شخص دیگری می‌دهند. اگر همچنین متوجه شدی که او کفش نو به پا کرده و همچنان دلش را به جای قبلی می‌نگرد، به او می‌گویی که باید آن را به شخص دیگری بسپارد.
و رسول (ص) شراک نعلین نو بکرد. آنگاه در نماز چشم وی بر آن افتاد، گفت، «آن کهنه باز آورید» و آن نو بیرون کرد. و چون چنین کرد معلوم شد که گسستگی دل را از مال هیچ علاجی نیست جز به جدا کردن از خود تا دست از مال فارغ نباشد دل فارغ نبود. و از این بود که درویش فراخ دل بود. چون مال بر وی جمع شد لذت جمع بشناسد و بخیل گردد. و هرچه نباشد دل از آن فارغ بود.
هوش مصنوعی: پیامبر (ص) کفش‌های نو را پوشید و در حین نماز به آن‌ها نگاه کرد و گفت: «کفش‌های کهنه را به من برگردانید» و کفش‌های نو را کنار گذاشت. این کار نشان داد که ارتباط عاطفی انسان با دارایی‌ها هیچ راهی برای علاج ندارد جز اینکه از آن‌ها فاصله بگیرد. تا زمانی که انسان خود را از مال‌ها جدا نکند، دل او هم آزاد نخواهد بود. به همین دلیل افراد بی‌بضاعت معمولاً دلشان بزرگ‌تر و آزادتر است. اما زمانی که ثروت جمع می‌کنند، به لذت‌های آن وابسته می‌شوند و دچار خست و بخل می‌شوند. در مقابل، اگر چیزی نباشد، دل از آن خالی و آزاد خواهد بود.
یکی پادشاهی را قدحی پیروزه مرصع به جواهر هدیه داد چنان که اندر جهان نظیر آن نبود. حکیمی حاضر بود. گفت، «چگونه همی بینی ای حکیم؟» گفت، «همی بینم که مصیبتی است یا درویشی». گفت، «پیش از این هردو ایمن بودی. اگر بشکند مصیبتی است که آن را مثل نیست و اگر بدزدند درویشی و حاجتی تا آنگاه که با دست آید. آنگاه اتفاق افتاد که بشکست. عظیم رنجور شد و گفت، «حکیم راست گفت».
هوش مصنوعی: یک پادشاه قدحی جواهرنشان و بی‌نظیر به کسی هدیه داد. در این هنگام، یک حکیم حضور داشت و پادشاه از او پرسید: «نظرت چیست، ای حکیم؟» حکیم پاسخ داد: «من می‌بینم که یا مصیبت بزرگی در راه است یا فقر و احتیاج.» پادشاه گفت: «پیش از این، تو از هردوی اینها در امان بودی.» حکیم توضیح داد که اگر این قدح بشکند، مصیبتی خواهد بود که مانند آن وجود ندارد و اگر هم به سرقت برود، فقر و احتیاج بروز خواهد کرد تا زمانی که آن را دوباره به دست آورند. ناگهان قدح شکسته شد و پادشاه به شدت ناراحت شد و گفت: «حکیم راست گفت.»