گنجور

بخش ۳۵ - اصل چهار

بدان که خشم چون غالب بود صفتی مذموم است و اصل وی از آتش است که زخم وی بر دل بود و نسب آن با شیطان است، چنان که گفت، «خلقتنی من نار و خلقته من طین» و کار آتش حرکت است و آرام ناگرفتن و کار گل سکینت و آرام است و هرکه را خشم بر وی غالب است نسب وی با شیطان ظاهرتر از آن است که با آدم و از آن بود که ابن عمر رسول (ص) را گفت که آن چه چیز است که مرا از خشم خدای تعالی دور کند؟ گفت، «آن که خشمناک نشوی». رسول (ص) را گفت، «مرا کاری فرما مختصر و امیدوار». گفت، «خشمگین مشو». و هرچند پرسید همین و رسول (ص) گفت، «خشم ایمان را همچنان تباه کند که آلو انگبین را». و عیسی با یحیی (ع) گفت، «خشمگین مشو». گفت، «نتوانم که من خشمگین نشوم». گفت، «مال جمع مکن». گفت، «این توانم».

و بدان که چون خالی شدن از خشم ممکن نیست، فرو خوردن خشم مهم است. قال الله تعالی «والکاظمین الغیظ والعافین عن الناس» ثنا گفت بر کسانی که خشم فرو خورند. و رسول (ص) گفت، «هرکه خشم فرو گیرد حق تعالی عذاب خود از او فرو گیرد. و هرکه از حق تعالی عذر خواهد، بپذیرد و هرکه زبان نگاه دارد حق تعالی عورت بر وی بپوشد». و گفت رسول (ص)، «هرکه خشم نتواند راند و فرو خورد، ایزد سبحانه و تعالی روز قیامت دل وی از رضای خود پر کند»، و گفت، «دوزخ را دری است که هیچ کس بدان در اندر نشود الا کسی که خشم خود برخلاف شرع براند» و گفت، «هیچ جرعه ای که بنده فرو خورد نزد حق تعالی دوست تر از جرعه خشم نیست و هیچ بنده ای آن فرو نخورد الا که حق تعالی دل وی به ایمان پر کند.»

و فضیل عیاض و سفیان ثوری و جمعی از این طایفه رحمه الله علیهم اجمعین، اتفاق کرده اند که هیچ کار نیست فاضلتر از حلم در وقت خشم و صبر به وقت راندن انتقام. و یکی با عمر عبدالعزیز رضی الله عنه درشت گفت وی سر اندر پیش افگند و گفت، «خواستی که مرا به خشم آوری و شیطان مرا به تکبر و سلطنت از جای برگیرد تا امروز من با تو خشمی رانم تا فردا تو مکافات آن بر من برانی؟ این نبود هرگز». و خاموش بود. یکی از انبیا صلوات الله علیهم اجمعین گفت، «کیست که از من در پذیرد و کفالت کند که خشمگین نشود و پس از مرگ من که بمیرم خلیفت من باشد و اندر بهشت با من برابر باشد؟» یکی گفت، «من کفالت کردم و پذیرفتم». دیگر باره بگفت. هم او گفت پذیرفتم و وی را ذوالکفل نام کردند بدین سبب که این کفالت بکرد.

بخش ۳۴ - فصل (بر ممدوح چه چیزها لازم است؟): چون کسی را مدح کنند باید که از عجب و از کبر حذر کند و از خطر خاتمت بیندیشد که آن هیچ کس نداند و هرکه از دوزخ نرهد سگ و خوک از وی فاضلتر. و هیچ کس این نداند که رسته است و باید که باز اندیشد که اگر مادح جمله اسرار وی بداند مدح وی نگوید. به شکر مشغول باشد که حق تعالی باطن وی بر وی بپوشید و باید که کراهیت اظهار کند چون ثنای وی گوید و به دل نیز کاره باشد.بخش ۳۶ - فصل (بیخ خشم هرگز از باطن کنده نیاید): بدان که خشم اندر آدمی آفریده اند تا سلاح وی باشد تا آنچه وی را زیان دارد از وی بازدارد از خود، چنان که شهوت آفریده اند تا آلت وی باشد تا هرچه مرد را سودمند است به خویشتن کشد. و وی را از این هردو چاره نیست، ولیکن چون به افراط بود زیانکار باشد و مثل آتشی بود که بر دل زند و دود بر دماغ رود و جایگاه عقل و اندیشه را تاریک کند تا فردا وجه صواب نبیند، چون دودی که اندر غاری افتد و تاریک شود که فرا هیچ جای نتواند دید و این سخن مذموم بود. و از این گفته اند که خشم غول دل است. و باشد که این خشم ضعیف بود و این نیز مذموم بود که حمیت بر حرم و حمیت بر دین با کفار از خشم خیزد. و خدای سبحانه و تعالی رسول (ص) را گفت، «جاهد کفار و اغلظ علیهم» و صحابه را رحمهم الله ثنا گفت و گفت، «اشداء علی الکفار» و این همه نتیجه خشم بود، پس باید که قوت خشم به افراط بود و نه ضعیف، بلکه معتدل بود و به اشارت عقل و دین بود.

اطلاعات

منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بدان که خشم چون غالب بود صفتی مذموم است و اصل وی از آتش است که زخم وی بر دل بود و نسب آن با شیطان است، چنان که گفت، «خلقتنی من نار و خلقته من طین» و کار آتش حرکت است و آرام ناگرفتن و کار گل سکینت و آرام است و هرکه را خشم بر وی غالب است نسب وی با شیطان ظاهرتر از آن است که با آدم و از آن بود که ابن عمر رسول (ص) را گفت که آن چه چیز است که مرا از خشم خدای تعالی دور کند؟ گفت، «آن که خشمناک نشوی». رسول (ص) را گفت، «مرا کاری فرما مختصر و امیدوار». گفت، «خشمگین مشو». و هرچند پرسید همین و رسول (ص) گفت، «خشم ایمان را همچنان تباه کند که آلو انگبین را». و عیسی با یحیی (ع) گفت، «خشمگین مشو». گفت، «نتوانم که من خشمگین نشوم». گفت، «مال جمع مکن». گفت، «این توانم».
هوش مصنوعی: خشم، وقتی که بر فردی چیره می‌شود، ویژگی مذمومی به شمار می‌آید و ریشه‌اش از آتش است. اثر آن بر دل انسان باقی می‌ماند و ارتباطش با شیطان روشن است، همان‌طور که در روایتی آمده که خداوند انسان را از گل و شیطان را از آتش آفریده است. آتش تحرک و بی‌قراری را نشان می‌دهد، در حالی که گل سکون و آرامش را. اگر کسی غالباً خشمگین باشد، نزدیک‌تر به شیطان است تا به آدم. ابن عمر از پیامبر (ص) پرسید که چگونه می‌تواند خود را از خشم خدا دور کند و پیامبر (ص) به او گفت که باید خشمگین نشود. وقتی ابن عمر خواست که راهی ساده و امیدبخش بیابد، رسول (ص) همین پاسخ را تکرار کرد. او همچنین اشاره کرد که خشم ایمان را مانند آلویی که در شیره غرق شده است، خراب می‌کند. عیسی و یحیی (ع) نیز در گفتگویی به یکدیگر توصیه کردند که خشمگین نشوند. وقتی یحیی گفت که نمی‌تواند خشمگین نشود، عیسی به او گفت که از جمع‌آوری مال خودداری کند و یحیی پاسخ داد که این کار را می‌تواند انجام دهد.
و بدان که چون خالی شدن از خشم ممکن نیست، فرو خوردن خشم مهم است. قال الله تعالی «والکاظمین الغیظ والعافین عن الناس» ثنا گفت بر کسانی که خشم فرو خورند. و رسول (ص) گفت، «هرکه خشم فرو گیرد حق تعالی عذاب خود از او فرو گیرد. و هرکه از حق تعالی عذر خواهد، بپذیرد و هرکه زبان نگاه دارد حق تعالی عورت بر وی بپوشد». و گفت رسول (ص)، «هرکه خشم نتواند راند و فرو خورد، ایزد سبحانه و تعالی روز قیامت دل وی از رضای خود پر کند»، و گفت، «دوزخ را دری است که هیچ کس بدان در اندر نشود الا کسی که خشم خود برخلاف شرع براند» و گفت، «هیچ جرعه ای که بنده فرو خورد نزد حق تعالی دوست تر از جرعه خشم نیست و هیچ بنده ای آن فرو نخورد الا که حق تعالی دل وی به ایمان پر کند.»
هوش مصنوعی: بدان که خشم یکی از احساسات طبیعی انسان است و اینکه انسان بتواند خشم خود را کنترل کند، امری مهم و ارزشمند است. خداوند در قرآن، بر افرادی که خشم خود را فرو می‌خورند، ستایش کرده است. پیامبر اسلام نیز فرموده‌اند که کسی که خشم خود را کنترل کند، از عذاب الهی در امان خواهد بود. همچنین، اگر کسی از خداوند طلب بخشش کند، او را می‌پذیرد و اگر انسان زبان خود را نگه دارد، خداوند نیز عیوب او را می‌پوشاند. پیامبر همچنین بیان نموده‌اند که روز قیامت، کسی که نتواند خشم خود را فرو نشاند، قلبش از رضایت خدا پر خواهد شد. جهنم نیز دری دارد که فقط کسانی که بر اساس قوانین الهی خشم خود را کنترل نکنند، از آن وارد خواهند شد. در واقع، کنترل خشم در نظر خداوند بسیار باارزش است و خداوند به کسی که این احساس را کنترل کند، ایمان و اعتبار بیشتری عطا می‌کند.
و فضیل عیاض و سفیان ثوری و جمعی از این طایفه رحمه الله علیهم اجمعین، اتفاق کرده اند که هیچ کار نیست فاضلتر از حلم در وقت خشم و صبر به وقت راندن انتقام. و یکی با عمر عبدالعزیز رضی الله عنه درشت گفت وی سر اندر پیش افگند و گفت، «خواستی که مرا به خشم آوری و شیطان مرا به تکبر و سلطنت از جای برگیرد تا امروز من با تو خشمی رانم تا فردا تو مکافات آن بر من برانی؟ این نبود هرگز». و خاموش بود. یکی از انبیا صلوات الله علیهم اجمعین گفت، «کیست که از من در پذیرد و کفالت کند که خشمگین نشود و پس از مرگ من که بمیرم خلیفت من باشد و اندر بهشت با من برابر باشد؟» یکی گفت، «من کفالت کردم و پذیرفتم». دیگر باره بگفت. هم او گفت پذیرفتم و وی را ذوالکفل نام کردند بدین سبب که این کفالت بکرد.
هوش مصنوعی: فضیل عیاض و سفیان ثوری و گروهی دیگر از علما بر این باور هستند که هیچ چیزی بالاتر از خویشتن‌داری در زمان خشم و صبوری در لحظات انتقام‌جویی نیست. عمر بن عبدالعزیز وقتی کسی به او تند گفت، سرش را پایین انداخت و گفت: "آیا می‌خواهی مرا عصبانی کنی و شیطان مرا به غرور و سلطه دچار کند؟ آیا قرار است امروز با تو عصبانی شوم و فردا تو مجازات من رو به عهده بگیری؟ این هرگز درست نیست." او سپس سکوت کرد. یکی از پیامبران گفت: "کیست که پذیرش کند و ضمانت کند که در مقابل خشم قرار نگیرد و پس از مرگ من ولی امر من باشد و در بهشت با من در کنار هم باشد؟" یکی از حاضران گفت: "من این کار را قبول می‌کنم." او دوباره همین سوال را تکرار کرد و همان فرد پاسخ داد که پذیرفته است و به همین دلیل او را "ذوالکفل" نامیدند.