گنجور

بخش ۳۱ - پیدا کردن رخصت به غیبتها به عذرها

بدان که غیبت حرام است همچون دروغ و جز برای حاجت مباح نشود. و این شش عذر است:

عذر اول تظلم که پیش قاضی و سلطان بکند و این روا باشد و یا اندر پیش کسی از وی معاونت همی خواهد. مظلوم را نشاید که اندر پیش کسی که از وی فایده ای نخواهد بود ظلم ظالم حکایت کند. یکی اندر پیش ابن سیرین ظلم حجاج حکایت کرد، وی گفت، «حق تعالی انصاف حجاج از کسی که وی را غیبت همی کند همچنان بستاند که انصاف مردمان از حجاج».

عذر دوم آن که جایی فساد همی بیند فرا کسی بگوید که قادر بود که حسبت کند و از آن بازدارد. عمر رضی الله عنه بر طلحه یا عثمان بگذشت و سلام کرد. جواب نداد. به ابوبکر صدیق رضی الله عنه گله کرد تا وی را اندر آن سخن گفت و این را غیبت نداشتند.

عذر سیم فتوی پرسیدن که گوید، «زن یا پدر فلان کس چنین می کند یا می گوید با من». و اولیتر آن بود که گوید، «چه گویی اگر کسی چنین کند؟» ولیکن اگر نام برد رخصت است، چه باشد که مفتی را اندر آن واقعه چون بعینه بداند خاطر فراز آید. هند فرارسول (ص) گفت که بوسفیان مردی بخیل است. کفایت من و فرزندان تمام ندهد. اگر چیزی برگیرم بی علم وی روا باشد؟ گفت، «چندان که کفایت باشد برگیر». و ظلم بر فرزندان و بخیلی بگفتن غیبت بود، ولیکن به عذر فتوی روا داشت رسول (ص).

عذر چهارم آن که خواهد که از شر وی حذر کنند، چون کسی که مبتدع بود یا دزد باشد و کسی بر وی اعتماد خواهد کرد یا زنی بخواهد خواست یا بنده ای خواهد خرید و داند که اگر عیب وی نگوید آن کس را زیان خواهد داشت این عیب به گفتن اولیتر که پنهان داشتن غش باشد در شفقت بردن بر مسلمانان. و مزکی را روا بود که طعن کند اندر گواه و همچنین کسی که با وی مشورت کنند. و رسول (ص) گفته است، «اندر فاسق آنچه هست بگویید تا مردمان حذر کنند». و این آنجا سنت است که بیم آفت بود، اما بی عذری روا نبود گفتن. و گفته اند اندر حق سه کس غیبت نبود. سلطان ظالم را و مبتدع را و کسی که فسق آشکارا کند. و این از آن است که این قوم این پنهان ندارند و از آن رنجور نشوند که کسی بگوید.

عذر پنجم آن که کسی معروف بود به نامی که آن نام عیب بود چون: اعمش و اعرج و غیر آن که چون معروف شده باشد از آن رنجور نشود. اولیتر آن باشد که نامی دیگر گویند، نابینا را بصیر و چشم پوشیده گویند و مانند این.

عذر ششم آن که فسق ظاهر کند، چون مخنّث و خراباتی و کسانی که از فجور عیب ندارند ذکر ایشان روا باشد.

بخش ۳۰ - فصل (اندر علاج غیبت): بدان که شره غیبت اندر دل بیماری است و علاج آن واجب باشد و علاج آن از دو گونه است:بخش ۳۲ - کفارت غیبت: بدان که کفارت غیبت بدان باشد که توبه کند و پشیمانی خورد تا از مظلمه حق تعالی بیرون آید. رسول (ص) می گوید، «هرکه را مظلمتی است اندر عرض یا اندر مال بحلّی باید خواست پیش از آن که روزی آید که نه عرض بود و نه مال و نه دنیا سودی دارد جز آن که حسنات وی به عوض آن همی دهند و اگر نبود سیئات وی بر وی نهند». عایشه رضی الله عنه زنی را گفت که دراز زبان است. رسول (ص) گفت، «غیبتی کردی از وی بحلّی خواه» اندر خبر است که هرکه کسی را غیبت کند باید که او را از خدای تعالی آمرزش خواهد و گروهی پنداشتند که از این خبر کفایت بود و بحلّی نباید خواست. این خطا باشد به دلیل دیگر چیزها، اما استغفار آنجا بود که وی زنده نبود. باید که استغفار کند از بهر وی. و بحلی آن باشد که به تواضع و به پشیمانی پیش شود و گوید که خطا کردم و دروغ گفتم عفو کن. اگر نکند بر وی ثنا کند و مراعات همی باید کرد تا در دل وی خوش شود و بحل کند. اگر نکند حق وی است، ولیکن این مراعات را از جمله حسنات نویسند و باشد که به عوض اندر قیامت فرا وی دهند، اما اولیتر آن بود که عفو کنند. و بعضی از سلف بوده اند که بحل نکرده اند و گفته اند که اندر دیوان ما هیچ حسنت به از این نیست، ولیکن درست آن است که عفو کردن حسنتی است فاضلتر از آن.

اطلاعات

منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بدان که غیبت حرام است همچون دروغ و جز برای حاجت مباح نشود. و این شش عذر است:
هوش مصنوعی: غیبت Forbidden است، همانند دروغ، و تنها در مواقع ضروری و مجاز جایز است. شش دلیلی که می‌توان به خاطر آن غیبت کرد وجود دارد:
عذر اول تظلم که پیش قاضی و سلطان بکند و این روا باشد و یا اندر پیش کسی از وی معاونت همی خواهد. مظلوم را نشاید که اندر پیش کسی که از وی فایده ای نخواهد بود ظلم ظالم حکایت کند. یکی اندر پیش ابن سیرین ظلم حجاج حکایت کرد، وی گفت، «حق تعالی انصاف حجاج از کسی که وی را غیبت همی کند همچنان بستاند که انصاف مردمان از حجاج».
هوش مصنوعی: عذر نخست برای درخواست عدالت این است که مظلوم به قاضی یا سرپرست مراجعه کند و این کار درست است، یا اینکه از کسی کمک بخواهد. مظلوم نباید نزد کسی که از او سودی نمی‌برد، ظلم ظالم را بازگو کند. به عنوان مثال، یکی نزد ابن سیرین درباره ظلم حجاج صحبت کرد و او پاسخ داد که خداوند انصاف حجاج را از کسی که در غیبت او سخن می‌گوید، به همان اندازه که انصاف مردم را از حجاج می‌ستاند، خواهد گرفت.
عذر دوم آن که جایی فساد همی بیند فرا کسی بگوید که قادر بود که حسبت کند و از آن بازدارد. عمر رضی الله عنه بر طلحه یا عثمان بگذشت و سلام کرد. جواب نداد. به ابوبکر صدیق رضی الله عنه گله کرد تا وی را اندر آن سخن گفت و این را غیبت نداشتند.
هوش مصنوعی: دلیل دوم این است که اگر کسی فساد یا خطایی را ببیند و در عین حال در موقعیتی باشد که بتواند آن را اصلاح کند و از وقوع آن جلوگیری کند، باید این موضوع را به کسی بگوید. مثلا عمر رضی الله عنه از کنار طلحه یا عثمان گذشت و به آن‌ها سلام کرد، اما آن‌ها جواب ندادند. او این مسئله را به ابوبکر صدیق رضی الله عنه مطرح کرد و به تنهایی در مورد آن صحبت کرد، که در اینجا غیبت محسوب نمی‌شود.
عذر سیم فتوی پرسیدن که گوید، «زن یا پدر فلان کس چنین می کند یا می گوید با من». و اولیتر آن بود که گوید، «چه گویی اگر کسی چنین کند؟» ولیکن اگر نام برد رخصت است، چه باشد که مفتی را اندر آن واقعه چون بعینه بداند خاطر فراز آید. هند فرارسول (ص) گفت که بوسفیان مردی بخیل است. کفایت من و فرزندان تمام ندهد. اگر چیزی برگیرم بی علم وی روا باشد؟ گفت، «چندان که کفایت باشد برگیر». و ظلم بر فرزندان و بخیلی بگفتن غیبت بود، ولیکن به عذر فتوی روا داشت رسول (ص).
هوش مصنوعی: سؤال درباره یک فتوا این است که کسی بپرسد: «اگر زن یا پدر فلان فرد این کار را بکند یا این حرف را بزند، چه باید کرد؟» اما بهتر است بگویند: «اگر کسی چنین کند، نظر شما چیست؟» با این حال، اگر نام خاصی برده شود، اشکالی ندارد؛ زیرا در چنین مواردی، مفتی می‌تواند بهتر قضاوت کند. به عبارتی، در موردی که شخصی مثل بوسفیان که فردی بخیل معرفی شده، اگر به خاطر شرایط مالی‌اش به او و فرزندانش کمکی نرسد، آیا جایز است که کسی چیزی بدون اجازه او بردارد؟ در جواب گفته شده که: «تا جایی که نیازشان تأمین شود، می‌توانند بردارند». البته اینکه فردی از بخیل صحبت کند و فرزندانش را مورد ظلم قرار دهد، غیبت محسوب می‌شود، اما در اینجا به عنوان عذر برای دریافت فتوا، این موضوع مجاز است.
عذر چهارم آن که خواهد که از شر وی حذر کنند، چون کسی که مبتدع بود یا دزد باشد و کسی بر وی اعتماد خواهد کرد یا زنی بخواهد خواست یا بنده ای خواهد خرید و داند که اگر عیب وی نگوید آن کس را زیان خواهد داشت این عیب به گفتن اولیتر که پنهان داشتن غش باشد در شفقت بردن بر مسلمانان. و مزکی را روا بود که طعن کند اندر گواه و همچنین کسی که با وی مشورت کنند. و رسول (ص) گفته است، «اندر فاسق آنچه هست بگویید تا مردمان حذر کنند». و این آنجا سنت است که بیم آفت بود، اما بی عذری روا نبود گفتن. و گفته اند اندر حق سه کس غیبت نبود. سلطان ظالم را و مبتدع را و کسی که فسق آشکارا کند. و این از آن است که این قوم این پنهان ندارند و از آن رنجور نشوند که کسی بگوید.
هوش مصنوعی: عذر چهارم این است که باید از شر برخی افراد دوری کرد، مانند کسانی که اهل بدعت یا دزدی هستند. اگر کسی بخواهد به چنین افرادی اعتماد کند یا خواستگاری کند یا بنده‌ای بخرد، باید بداند که اگر عیب این افراد را بیان نکند، ممکن است ضرر ببیند. بیان عیب آن‌ها بهتر است از پنهان کردن آن، چرا که این در راستای کمک به مسلمانان است. بنابراین، اگر کسی مجاز است که عیوب دیگران را عنوان کند، باید این کار را در مورد گواهی و مشاوره نیز انجام دهد. رسول الله (ص) فرموده‌اند که باید درباره فاسق‌ها آنچه هست گفته شود تا مردم درباره آن‌ها احتیاط کنند. این سنتی است که در مواقع خطر اعمال می‌شود، اما بدون دلیل موجه، بیان عیب دیگران جایز نیست. گفته شده که در مورد سه دسته افراد، غیبت جایز است: سلطان ظالم، مبتدع و کسی که به طور علنی فسق می‌کند. این افراد معمولاً از بیان عیوب‌شان رنجیده نمی‌شوند و نیازی به پنهان کاری نیست.
عذر پنجم آن که کسی معروف بود به نامی که آن نام عیب بود چون: اعمش و اعرج و غیر آن که چون معروف شده باشد از آن رنجور نشود. اولیتر آن باشد که نامی دیگر گویند، نابینا را بصیر و چشم پوشیده گویند و مانند این.
هوش مصنوعی: یکی از دلایل این است که گاهی اوقات افراد با نام‌هایی شناخته می‌شوند که خود آنها را به نوعی عیب تلقی می‌کنند، مانند افرادی که به نام‌هایی مانند «اعمش» (بینا) یا «اعرج» (لنگ) شناخته می‌شوند. زمانی که فردی با چنین نامی مشهور می‌شود، معمولاً کمتر تحت تأثیر منفی آن قرار می‌گیرد. بهتر است برای این افراد از نام‌های دیگر استفاده شود؛ مثلاً به یک نابینا می‌توان گفت «بصیر» (با بینش) یا به او می‌توان لقب «چشم پوشیده» داد و امثال اینها.
عذر ششم آن که فسق ظاهر کند، چون مخنّث و خراباتی و کسانی که از فجور عیب ندارند ذکر ایشان روا باشد.
هوش مصنوعی: عذری که ششمین مورد است این است که کسانی که دچار فساد علنی می‌شوند، مانند افراد مخنث یا خراباتی، و نیز افرادی که از گناهان و زشتی‌ها عیب ندارند، می‌توان درباره آن‌ها صحبت کرد.