گنجور

بخش ۳۰ - فصل (اندر علاج غیبت)

بدان که شره غیبت اندر دل بیماری است و علاج آن واجب باشد و علاج آن از دو گونه است:

اول علاج عملی و آن دو چیز است یکی آن که اندر این اخبار که اندر غیبت آمده است تامل کند و بداند که به هر غیبت که کند حسنات از دیوان او باز آن نقل خواهند کرد. و رسول (ص) همی گوید، «غیبت حسنات بنده را همچنان نیست کند که آتش هیزم خشک را» و باشد که وی را خود یک حسنات بیشتر نباشد، از سیئات، بدین غیبت که بکند کفه سیئات وی زیادت شود و بدین سبب به دوزخ شود. دیگر آن که از غیبت خود بیندیشد و بداند که آن کس نیز اندر عیب همچنان معذور است که وی. و اگر هیچ عیب نداند خویش را بداند که جهل وی به عیب از همه عیبها بیش است. پس اگر راست همی گوید هیچ عیب بیش از گوشت مردار خوردن نیست خویشتن بی عیب را با عیب چرا کند؟ و به شکر مشغول شود و بداند که اگر وی تقصیر همی کند در آن فعل هیچ بنده از تقصیری خالی نیست و چون خود بر حد شرع راست نمی تواند بود، اگر همه اندر صغیره بود و با خود همی برنیاید، از دیگران چه عجب دارد؟ و اگر در آفرینش وی عیب است، بداند که این عیب صانع کرده باشد که آن به دست وی نیست تا وی را سلامت رسد.

اما علاج تفصیلی آن است که نگاه کند که چه وی را بر غیبت همی دارد و آن از هشت چیزی بیرون نبود:

سبب اول آن بود که از وی خشمناک بود به سببی باید بداند که برای خشم کسی خویشتن را به دوزخ نبرد که از جمله حماقت بود و این ستیزه با خویشتن کرده باشد. و رسول (ص) می گوید، «هرکه خشمی فرو خورد، حق تعالی روز قیامت وی را بخواند و گوید اختیار کن از حوران بهشت آنچه توانی».

سبب دوم آن بود که موافقت دیگران طلب کند تا رضای ایشان حاصل کند و علاج این آن است که بداند که سخط حق تعالی کردن به رضای مردمان حماقت و جهل بود، بل باید که رضای حق تعالی بجوید بدان که با ایشان خشم گیرد و بر ایشان انکار کند.

سبب سیم آن که وی را به جنایتی گرفته باشند، وی با دیگران اشارت کند تا خویشتن را خلاص دهد،باید بداند که بلای خشم خدای تعالی که اندر وقت به یقین حاصل آید عظیم تر از آن است که از وی حذر می کند که خلاص خود به گمان است و خشم خدای تعالی به یقین در وقت حاصل آید، باید که آن از خویشتن دفع کند و به دیگری حوالت نکند و باشد که گوید اگر من حرام می خورم یا مال سلطان فراستانم فلان نیز می کند و این حماقت بود که به معصیت به کسی اقتدا نشاید کرد. و وی را اندر گفتن این چه عذر بود؟ و اگر کسی را همی بینی که اندر آتش همی سوزد تو از پس وی فرا نشوی و موافقت نکنی. اندر معصیت موافقت همچنین باشد. پس به سبب آن که عذری باطل بود چرا باید که معصیتی دیگر بکنی و غیبت بکنی؟

سبب چهارم آن بود که کسی خواهد که خود را بستاید و نتواند. دیگران را غیبت کند تا بدان فضل و بزرگی خویش و پاکی خویش فرانماید، چنان که گوید، «فلان چیزی فهم نکند و فلان از ریا حذر نکند»، یعنی که من همی کنم. باید که بداند آن که عاقل بود بدین فسق و جهل وی اعتقاد نکند و فضل و پارسایی وی. و آن که بی عقل بود اعتقاد وی چه فایده دارد؟ بلکه فایده آن بود که خود به نزد حق تعالی ناقض نکند تا به نزد بنده عاجزی که به دست وی هیچ نیست زیادت کند.

سبب پنجم حسد بود که کسی را جاهی و علمی و مالی بود و مردمان اندر وی اعتقادی نیکو دارند، نبتواند دید عیب وی جستن گیرد تا با وی ستیزه کرده باشد و نداند که این ستیزه با خود همی کند به تحقیق که اندر این جهان در عذاب رنج و حسد بود. می خواهد که آن جهان نیز اندر عذاب غیبت بود تا از نعمت هردو جهان محروم ماند و این قدر نداند که هرکه را قسمت و جاهی تقدیر کرده باشند حسد حاسدان آن جاه را زیادت کند.

سبب ششم استهزا باشد و یا خنده و بازی که کسی را فضیحت گرداند و نداند که خود به نزد حق تعالی بیشتر فضیحت همی کند آنگاه وی را به نزدیک مردمان و اگر اندیشه کنی که روز قیامت وی گناهان خود بر گردن تو نهد و چنان که خر را رانند به دوزخ راند، دانی که تو اولیتری که بر تو خندند و دانی که حال کسی که این خواهد بود اگر عاقل بود به بازی و خنده نپردازد.

سبب هفتم آن بود که بر وی گناهی رود اندوهگین شود برای حق تعالی چنان که عادت اهل دین است و راست همی گوید در آن اندوه ولکن در حکایت آن نام وی بر زبان وی برود و غافل ماند از آن که این غیبت است و نداند که ابلیس وی را حسد کرد که داند که وی را ثواب خواهد بودن بدان اندوه، نام وی بر زبان براند تا بزه آن غیبت آن مزد حیطه کند.

سبب هشتم آن که وی را خشم آید برای حق تعالی از معصیتی که کرده باشد یا عجبش آید در آن تعجب یا در آن خشم نام وی بگوید تا مردمان بدانند و این ثواب را خشم حیطه بکند، بلکه باید که حدیث خشم و تعجب کند و نام وی یاد نکند البته.

بخش ۲۹ - فصل (غیبت کردن به دل همچنان حرام است که به زبان): بدان که غیبت کردن به دل همچنان حرام است که به زبان و چنان که نشاید که نقصان کسی با دیگری گویی، نشاید که فراخویش نیز گویی. و غیبت به دل آن باشد که گمان بد بری به کسی بی آن که از وی به چشم چیزی بینی یا به گوش شنوی یا یقین دانی. رسول (ص) گفت، «حق تعالی خون مسلمانان و مال وی و آن که به وی گمان بد برند هرسه حرام کرده است» و هرچه اندر دل افتد که آن نه یقین بود و نه از قول دو عدل باشد، شیطان اندر دل افگنده بود و حق تعالی همی گوید، «ان جاء کم فاسق بنبا فتبینوا. از حاکم فاسق سخن باور مکنید». و هیچ فاسق چون شیطان نیست و حرام آن بود که دل خویش را بدان قرار دهی، اما خاطری که بی اختیار درآید و تو آن را کاره باشی بدان مأخذ نباشی. رسول (ص) می گوید، «مومن از گمان بد خالی نباشد، ولیکن سلامت وی از آن بود که اندر دل خویش تحقیق نکند و تا احتمال را جای و مجال بود بر وجهی نیکوتر حمل کند».بخش ۳۱ - پیدا کردن رخصت به غیبتها به عذرها: بدان که غیبت حرام است همچون دروغ و جز برای حاجت مباح نشود. و این شش عذر است:

اطلاعات

منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بدان که شره غیبت اندر دل بیماری است و علاج آن واجب باشد و علاج آن از دو گونه است:
هوش مصنوعی: باید دانست که غیبت در دل انسان به عنوان یک بیماری شناخته می‌شود و درمان آن ضروری است. درمان این بیماری به دو روش انجام می‌شود.
اول علاج عملی و آن دو چیز است یکی آن که اندر این اخبار که اندر غیبت آمده است تامل کند و بداند که به هر غیبت که کند حسنات از دیوان او باز آن نقل خواهند کرد. و رسول (ص) همی گوید، «غیبت حسنات بنده را همچنان نیست کند که آتش هیزم خشک را» و باشد که وی را خود یک حسنات بیشتر نباشد، از سیئات، بدین غیبت که بکند کفه سیئات وی زیادت شود و بدین سبب به دوزخ شود. دیگر آن که از غیبت خود بیندیشد و بداند که آن کس نیز اندر عیب همچنان معذور است که وی. و اگر هیچ عیب نداند خویش را بداند که جهل وی به عیب از همه عیبها بیش است. پس اگر راست همی گوید هیچ عیب بیش از گوشت مردار خوردن نیست خویشتن بی عیب را با عیب چرا کند؟ و به شکر مشغول شود و بداند که اگر وی تقصیر همی کند در آن فعل هیچ بنده از تقصیری خالی نیست و چون خود بر حد شرع راست نمی تواند بود، اگر همه اندر صغیره بود و با خود همی برنیاید، از دیگران چه عجب دارد؟ و اگر در آفرینش وی عیب است، بداند که این عیب صانع کرده باشد که آن به دست وی نیست تا وی را سلامت رسد.
هوش مصنوعی: برای بهبود وضعیت خود و جلوگیری از غیبت، ابتدا باید به اخبار غیبت توجه کنیم و بدانیم که هر بار که غیبت می‌کنیم، حسنات ما از بین می‌رود. پیامبر (ص) فرمودند که غیبت حسنات را مانند آتش، هیزم خشک را می‌سوزاند. حتی اگر کسی یک حسنات داشته باشد، با غیبت، بار گناهان او سنگین‌تر می‌شود و ممکن است به جهنم برود. همچنین باید به غیبت خود بپردازیم و یادآور شویم که دیگران هم نقص‌هایی دارند و همانند ما معذور هستند. اگر عیبی در خود نمی‌بینیم، باید بدانیم که ندانستن عیب، بزرگ‌ترین عیب است. اگر هم واقعیتی را بیان می‌کنیم، هیچ عیبی بزرگ‌تر از مغتاب خوردن نیست؛ بنابراین، چرا خود را با عیوب دیگران مشغول کنیم؟ باید مشغول شکرگزاری باشیم و بفهمیم که هیچ انسانی در این دنیا از خطاها پاک نیست. وقتی خودمان به حد شرع نمی‌رسیم، چه انتظاری از دیگران داریم؟ و اگر در آفرینش ما عیبی وجود دارد، باید بدانیم که این عیب ناشی از اراده خداوند است و ما نمی‌توانیم در آن تغییر دهیم.
اما علاج تفصیلی آن است که نگاه کند که چه وی را بر غیبت همی دارد و آن از هشت چیزی بیرون نبود:
هوش مصنوعی: اما برای درمان این مسأله باید توجه کنیم که چه عواملی باعث غیبت او شده است و این عوامل به هشت دسته تقسیم می‌شوند.
سبب اول آن بود که از وی خشمناک بود به سببی باید بداند که برای خشم کسی خویشتن را به دوزخ نبرد که از جمله حماقت بود و این ستیزه با خویشتن کرده باشد. و رسول (ص) می گوید، «هرکه خشمی فرو خورد، حق تعالی روز قیامت وی را بخواند و گوید اختیار کن از حوران بهشت آنچه توانی».
هوش مصنوعی: دلیل اول این بود که او از کسی خشمگین شده بود. باید بداند که برای خشم کسی نباید خود را به عذاب و سختی بیندازد، زیرا این کار ناشی از نادانی است و نوعی دشمنی با خود محسوب می‌شود. پیامبر (ص) نیز فرموده‌اند: «هرکس خشم خود را فرو بخورد، خداوند در روز قیامت او را می‌خواند و می‌فرماید: از حوران بهشت هر چه می‌خواهی انتخاب کن».
سبب دوم آن بود که موافقت دیگران طلب کند تا رضای ایشان حاصل کند و علاج این آن است که بداند که سخط حق تعالی کردن به رضای مردمان حماقت و جهل بود، بل باید که رضای حق تعالی بجوید بدان که با ایشان خشم گیرد و بر ایشان انکار کند.
هوش مصنوعی: دلیل دوم این است که فرد به دنبال جلب رضایت دیگران است تا بتواند دل آنها را به دست آورد. اما راه حل این مشکل آن است که بداند برآشفتن خداوند به خاطر رضایت مردم، نشانه‌ای از حماقت و نادانی است. در واقع، باید سعی کند رضایت خداوند را جلب کند، حتی اگر این موضوع باعث خشم و نارضایتی دیگران شود.
سبب سیم آن که وی را به جنایتی گرفته باشند، وی با دیگران اشارت کند تا خویشتن را خلاص دهد،باید بداند که بلای خشم خدای تعالی که اندر وقت به یقین حاصل آید عظیم تر از آن است که از وی حذر می کند که خلاص خود به گمان است و خشم خدای تعالی به یقین در وقت حاصل آید، باید که آن از خویشتن دفع کند و به دیگری حوالت نکند و باشد که گوید اگر من حرام می خورم یا مال سلطان فراستانم فلان نیز می کند و این حماقت بود که به معصیت به کسی اقتدا نشاید کرد. و وی را اندر گفتن این چه عذر بود؟ و اگر کسی را همی بینی که اندر آتش همی سوزد تو از پس وی فرا نشوی و موافقت نکنی. اندر معصیت موافقت همچنین باشد. پس به سبب آن که عذری باطل بود چرا باید که معصیتی دیگر بکنی و غیبت بکنی؟
هوش مصنوعی: اگر کسی به خاطر مرتکب شدن به یک جرم بخواهد از دیگران کمک بگیرد تا خود را نجات دهد، باید بداند که عذاب خداوند در برابر چنین رفتاری بسیار بزرگ‌تر و شدیدتر است. این فرد باید سعی کند خود را از مشکلاتش رها کند و به دیگران تکیه نکند. ممکن است بگوید که اگر من کاری نادرست انجام دهم، دیگران هم چنین می‌کنند، اما این نوع تفکر نادرست است و نمی‌توان به بهانه دیگران، مرتکب گناه شد. اگر ببینی کسی در حال سوختن در آتش است، نباید از او پیروی کنی و این کار را تأیید کنی. در گناه هم همین‌طور است. بنابراین، بهانه آوردن برای گناه کردن و غیبت کردن، درست نیست و نباید به خاطر اینکه دیگران هم مرتکب گناه می‌شوند، خود را به گناه بیفکنیم.
سبب چهارم آن بود که کسی خواهد که خود را بستاید و نتواند. دیگران را غیبت کند تا بدان فضل و بزرگی خویش و پاکی خویش فرانماید، چنان که گوید، «فلان چیزی فهم نکند و فلان از ریا حذر نکند»، یعنی که من همی کنم. باید که بداند آن که عاقل بود بدین فسق و جهل وی اعتقاد نکند و فضل و پارسایی وی. و آن که بی عقل بود اعتقاد وی چه فایده دارد؟ بلکه فایده آن بود که خود به نزد حق تعالی ناقض نکند تا به نزد بنده عاجزی که به دست وی هیچ نیست زیادت کند.
هوش مصنوعی: چهارمین دلیل این است که برخی افراد می‌خواهند خود را ستایش کنند اما نمی‌توانند. لذا به غیبت از دیگران می‌پردازند تا بزرگی و پاکی خود را نشان دهند، مثلاً می‌گویند «فلانی نادان است» یا «فلانی از ریا دور نمی‌شود»، یعنی به نوعی می‌خواهند بگویند که من این‌طور نیستم. این افراد باید بدانند که عاقل‌ها به نادانی و فساد آن‌ها اعتنا نمی‌کنند و نمی‌توانند از فضیلت و پارسایی آن‌ها باخبر شوند. و اگر کسی عقل نداشته باشد، اعتقادات او چه ارزشی دارد؟ بلکه سود این کار این است که خود را در نزد خداوند تضعیف نکند تا به بنده‌ای که در دست او هیچ قدرتی ندارد، افزوده نشود.
سبب پنجم حسد بود که کسی را جاهی و علمی و مالی بود و مردمان اندر وی اعتقادی نیکو دارند، نبتواند دید عیب وی جستن گیرد تا با وی ستیزه کرده باشد و نداند که این ستیزه با خود همی کند به تحقیق که اندر این جهان در عذاب رنج و حسد بود. می خواهد که آن جهان نیز اندر عذاب غیبت بود تا از نعمت هردو جهان محروم ماند و این قدر نداند که هرکه را قسمت و جاهی تقدیر کرده باشند حسد حاسدان آن جاه را زیادت کند.
هوش مصنوعی: پنجمین علتی که باعث حسد می‌شود، وجود ویژگی‌های مثبت در دیگران است؛ مانند مقام، علم یا ثروت. وقتی مردم هم به‌خاطر این ویژگی‌ها درباره شخصی نظر خوبی دارند، حسود نمی‌تواند عیب‌هایی در او پیدا کند تا به او حمله کند. او نمی‌داند که با این کار، تنها به خودش آسیب می‌زند و در واقع در عذاب رنج و حسد به سر می‌برد. این حسود می‌خواهد در دنیای دیگر هم به همین عذاب ادامه دهد و خود را از نعمت‌های هر دو دنیا محروم کند. او متوجه نیست که حسد به دیگران تنها باعث افزایش مقام و جایگاه آن‌ها می‌شود.
سبب ششم استهزا باشد و یا خنده و بازی که کسی را فضیحت گرداند و نداند که خود به نزد حق تعالی بیشتر فضیحت همی کند آنگاه وی را به نزدیک مردمان و اگر اندیشه کنی که روز قیامت وی گناهان خود بر گردن تو نهد و چنان که خر را رانند به دوزخ راند، دانی که تو اولیتری که بر تو خندند و دانی که حال کسی که این خواهد بود اگر عاقل بود به بازی و خنده نپردازد.
هوش مصنوعی: ششمین دلیل بر تمسخر و خندیدن به دیگران این است که فرد مورد تمسخر، خود از اهمیت کارش بی‌خبر است و نمی‌داند که در واقع نزد خداوند به مراتب بیشتر خجلت زده می‌شود. وقتی به این فکر کنی که در روز قیامت ممکن است او گناهان خود را بر گردنت بیندازد و مانند گروهی که خر را به دوزخ می‌رانند، او را به عذاب برسانند، می‌فهمی که خودتو در واقع، شخصی هستی که به او خندیده‌اند. اگر او عاقل باشد، به جای خندیدن و بازی کردن، به این مسائل عمیق‌تر فکر می‌کند.
سبب هفتم آن بود که بر وی گناهی رود اندوهگین شود برای حق تعالی چنان که عادت اهل دین است و راست همی گوید در آن اندوه ولکن در حکایت آن نام وی بر زبان وی برود و غافل ماند از آن که این غیبت است و نداند که ابلیس وی را حسد کرد که داند که وی را ثواب خواهد بودن بدان اندوه، نام وی بر زبان براند تا بزه آن غیبت آن مزد حیطه کند.
هوش مصنوعی: دلیل هفتم این است که فردی از روی اندوه برای خداوند متعال گناهی انجام می‌دهد، همان‌طور که عادت اهل دین است. او در این اندوه راست می‌گوید، اما در بیان این موضوع نام او روی زبانش می‌آید و از غیبت غافل می‌ماند. او نمی‌داند که ابلیس به خاطر حسد او را به این سمت سوق داده، زیرا ابلیس می‌داند که چنین اندوهی برای او پاداش خواهد داشت. نام او بر زبان آورده می‌شود و به همین خاطر غیبت او موجب می‌شود که از پاداش خود محروم گردد.
سبب هشتم آن که وی را خشم آید برای حق تعالی از معصیتی که کرده باشد یا عجبش آید در آن تعجب یا در آن خشم نام وی بگوید تا مردمان بدانند و این ثواب را خشم حیطه بکند، بلکه باید که حدیث خشم و تعجب کند و نام وی یاد نکند البته.
هوش مصنوعی: دلیل هشتم این است که انسان به خاطر خداوند از گناهی که مرتکب شده یا به خاطر خودپسندی‌اش خشمگین شود. در این حالت، او باید نام خود را ذکر نکند تا دیگران از این خشم مطلع نشوند و بدین ترتیب ثوابش ضایع نشود. همچنین، باید درباره خشم و تعجب خود صحبت کند، اما بدون اینکه نام خود را ببرد.