گنجور

بخش ۱۶ - پیدا کردن ادب مرید اندر اندک خوردن

بدان که در طعام پس از آن که حلال بود، بر مرید فریضه بود که سه احتیاط نگاه دارد.

احتیاط اول (در اندک خوردن)

و نشاید که به یک بار از بسیار خوردن به اندک خوردن شود که طاقت آن ندارد و زیانکار بود، بلکه بتدریج باید مثلا چون یک نان از طعام کمتر خواهد کرد یک روز باید یک لقمه کمتر کند و دیگر روز دو لقمه، و سیم روز سه لقمه تا در مدت یک ماه از نانی دست بدارد. چون چنین کند آسان بود و از آن نقصان نبیند و طمع بر آن راست بایستد، آنگاه آن مقدار که بر آن قرار گیرد چهار درجه دارد:

درجه اول عظیمترین درجه صدیقان است و آن آن است که به مقدار ضرورت قناعت کند و این اختیار سهل تستری است که وی گفت به عبادت حیات است و به عقل و قوت تا از نقصان قوت نترسی طعام مخور که نماز نشسته کسی که از گرسنگی ضعیف بود فاضل تر از نماز برپای کسی که سیر بود. اما چون ترسی که نفس را یا عقل را خللی بود، نباید خوردن که بی عقل بندگی نتوان کرد و جان خود اصل است. و وی را پرسیدند که تو چون خوری گفت، «هرسال سه درم خرج من بوده است، به یک درم برنج و به یک درم روغن و به یک درم انگبین جمع کردمی و به سیصد و شصت گروهه کردمی و هر شبی یکی افطار کردمی، اکنون چون همی کنی؟ گفت، «چندان که افتد و اندر میان رهبانان هستند که در روزی یک درم سنگ طعام بیش نخوردند و خویشتن بتدریج بازآن آورده اند.

درجه دوم آن که بر نیم مد اقتصار کند و آن نانی و سه یکی است از آن نان که چهار منی بود و همانا که این سه یک شکم باشد، چنان که رسول (ص) گفت، «ثلث للطعام و ثلث للشرب و ثلث للنفس» و به روایتی دیگر «و ثلث للذکر» و این آن است که رسول (ص) گفت لقمه ای چند کفایت است و این کم از ده لقمه بود. عمررضی الله عنه بیشتر از نه لقمه نخوردی.

درجه سوم آن که بر مد اقتصار کند و آن به سه گرده نان نزدیک بود. همانا اندر حق بیشتر این از سه یک معده اندر گذشته بود و به حد نیم رسید.

درجه چهارم آن که یک من تمام بود و ممکن است که آنچه زیادت از مد بود اسراف بود و اندر این آیت که در قرآن گفته است «و لا تسرفوا انه لا یحب المسرفین» ولیکن به وقت و به کالبد و به کار بگردد.

و اندر جمله باید که دست از طعام بازگیرد، چنان که هنوز گرسنگی در وی بود و گروهی تقدیر نکرده اند ولیکن جهد کرده اند تا طعام نخورند الا گرسنه شده و دست باز گیرند چنان که هنوز گرسنگی مقداری مانده بود. و نشان گرسنگی آن باشد که بر نان بی خورش حریص باشد و نان جوین و گاوَرسین همه به حرص تواند خورد، چون نان خورش جوید گرسنگی صادق نبود.

و صحابه بیشترین از نیم مد اندر نگذشته اند. و جماعتی بوده اند که طعام ایشان هر هفته صاعی بوده است و صاعی چهار مد باشد. و چون خرما خوردندی صاعی و نیم! نیم به سبب دانه که بیفتد. و بوذر رحمهم الله می گوید، «طعام من از آدینه تا آدینه صاعی از جو بوده است اندر عهد رسول (ص)، و به خدای که از این بنگردم تا آنگاه که به وی رسم». و بر گروهی تشنیع همی زد که شما بگردیده اید. و رسول (ص) گفته بود که درست ترین و نزدیک ترین به من کسی باشد که هم بر این بمیرد که هست بر آن امروز. آنگاه بوذر گفت، «بگردیدید و آرد جو به پرویزن فرو کردید و نان تنک پختید و دو نان خورش به یک بار بر سفره می نهید و پیراهن روز از پیراهن شب جدا داشتید و اندر عهد وی چنین نبودید. و قوت اهل صفه بر مدی خرما بودی میان دو تن و دانه بیفتادی».

سهل تستری رحمهم الله می گوید که اگر همه عالم خون گیرد، قوت مومن از حلال بود و آن آن است که مومن جز قدر ضرورت نخورد، نه آن که این اباحتیان همی گویند که حرام که فرا وی رسد حلال شود که یک خرما از صدقات فرا رسول (ص) می رسید و حلال نمی شد.

احتیاط دوم (اندر وقت خوردن)

و این سه درجه است:

درجه اول آن است که زیادت سه روز هیچ چیز نخورد. و کس بوده است که یک هفته و زیادت شده است از ده و دوازده و کس بوده است از تابیان که خویشتن بدان درجه رسانیده بود که چهل روز نخوردی و صدیق رضی الله عنه بسیار بود که شش روز هیچ نخورد و ابراهیم ادهم و ثوری هر سه روز خوردندی.

و گفته اند که هر چهل روز هیچ نخورد لابد چیزهای عجایب بر وی آشکار شود و یکی از صحابه با راهبی مناظره همی کرد. گفت، «چرا به محمد (ص) ایمان نیاوردی؟» گفت، «زیرا که عیسی (ع) چهل روز هیچ نخورد و این جز پیغامبری صادق نتوان کرد. پیغامبر شما این نکرده است». گفت، «من یکی ام از امت وی. اگر چهل روز بنشینم و هیچ نخورم ایمان آوری؟» گفت، «آورم». پنجاه روز بنشست، گفت، «زیادت کن». به شصت روز کرد تمام که هیچ چیز نخورد. و آن راهب ایمان آورد. و این درجه ای عظیم است، الا کسی نتواند کرد که وی را کاری بیرون از این عالم پدید آمده باشد که آن قوت وی را نگاه می دارد و مشغول همی گرداند که آگاهی نیابد.

و درجه دوم آن که دو روز هیچ نخورد و این ممکن است و چنین بسیار بوده است.

درجه سوم آن که هر روز یک بار خورد و این کمترین درجات است، چون فرا دوبار سوم باشد به اسراف رسد که هیچ وقت گرسنه نباشد، و رسول (ص) چون بامداد خوردی شبانگاه نخوردندی و چون شبانگاه خوردی بامداد نخوردندی. و رسول (ص) عایشه را گفت، «تا اسراف نکنی، که دو بار اندر یک روز خوردن اسراف بود». و چون یک بار خواهد خورد، اولیتر آن بود که سحر خورد تا اندر نماز شام سبکتر بود و دل صافی گردد. و اگر چنان است که به طعام التفات بخواهد کرد، یک بار وقت افطار بخورد و یک بار به سحر.

احتیاط سیم (اندر جنس طعام)

و اعلی آن گندم است بیخته، و کمترین جو نابیخته و میانه جو بیخته و مهین نان خورش گوشت و شیرینی است و کمترین سرکه و نمک و میانه مزوره به روغن و عادت کسانی که به راه آخرت رفتند آن است که از نان خورش پرهیز کردند و هرچه اندر آن شهوت خویش دیدند نفس را مخالفت کرده اند، و چنین گفته اند که نفس چون شهوت خویش بیابد اندر وی غرور و غفلت پدید آید و بودن اندر دنیا دوست دارد و مرگ دشمن دارد و باید که دنیا بر خویشتن تنگ گرداند تا زندان وی شود و مرگ خلاص وی بود از زندان.

و اندر خبر است که، اشرار امتی الذین یاکلون مخ الحنطه، بدترین امت من آن باشند که مغز گندم خورند و آن حرام نیست که گاه گاه خوردن را روا بود، اما چون بر دوام عادت کنند تنعم بر طبع غالب شود و بیم آن بود که به غفلت و بطر کشد. و گفت،(ص) «بدترین امت من گروهی اند که تن ایشان بر تنعم راست بایستاده باشد و همه همت ایشان الوان طعام و الوان جامه بود و سخن مزاح گویند».

و به موسی (ع) وحی آمد که یا موسی! بدان که قرارگاه تو گور است، باید که تن را از شهوت بازداری. و سلف هرکه را اسباب تنعم مساعدت کرده است و هرچه آرزوی وی بوده است میسر شده است نیک ندانسته اند. وهب بن منبه گوید، «در آسمان چهارم دو فرشته فراهم رسیدند. یکی گفت، «می روم تا ماهی به دام صیاد افکنم که فلان جهود آرزوی آن کرده است». دیگر گفت، «می روم تا کاسه روغن بریزم که فلان عابد آرزو کرده است و به نزدیک وی آورده اند».

و قدحی آب سرد به انگبین شیرین کرده فرا عمر دادند. نخورد و گفت، «حساب این از من دور دارید». ابن عمر بیمار بود. او را ماهی بریان کرده آرزو بود. نافع گفت در مدینه به دست نیامد الا به بسیاری رنج. به درهمی و نیم نقره بخریدم و بریان کردم و پیش وی بردم. درویش بر در آمد، گفت، «برگیر و به وی ده»، گفتم، «این آرزوی توست و به بسیاری رنج به دست آوردم. بگذار تا بهای این به وی دهم.» گفت، «نه، این به وی ده». به وی دادم و از پس وی بشدم و باز خریدم و بها به وی دادم. چون بازآمدم و بیاوردم گفت، «با وی ده و بها نیز بگذار به وی که من شنیده ام از رسول (ص) که گفت، «هرکه را آرزویی باشد و بخرد و آنگاه دست بدارد برای حق تعالی، حق تعالی وی را بیامرزد».

عتبه الغلام رضی الله عنه خمیر اندر آفتاب کردی و بخوردی و نگذاشتی که بپختندی تا لذت آن نیاید و آب از آفتاب برنگرفتی و همچنان گرم بخوردی.

مالک دینار را شیر آرزو می کرد چهل سال و نخورد. و کسی او را رطب آورد، اندر دست بگردانید بسیار و آنگاه گفت که شما بخورید که چهل سال است تا من نخوردم.

و احمد بن ابی الجوزی مرید بوسلیمان دارانی بود. وی را نان گرم آرزو کرد تا با نمک بخورد. بیاوردیم. لقمه ای باز کرد و پس بنهاد و گریستن گرفت و گفت، «بارخدایا آرزوی من در پیش من نهادی. مگر عقوبت من است؟ توبه کرده ام. مرا عفو کن».

مالک بن ضیغم می گوید، «در بازار بصره می شدم، تره دیدم. شهوت آن در دل من بجنبید. سوگند خوردم که نخورم. چهل سال اندر آن صبر کردم.

مالک دینار گفت، «پنجاه سال است تا دنیا را طلاق داده ام اندر آرزوی یک شربت شیر و نخورده ام و نخواهم خورد تا آنگه که به خدای رسم».

حماد بن حنیفه همی گوید، «به در خانه داوود طایی رسیدم. آوازی شنیدم که همی گفت که، «یک بار گرز خواستی بدادم، اکنون آرزوی خرما همی کنی. هرگز نیابی و نخوری». چون اندر شدم هیچ کس با وی نبود. دانستم که با خود همی گفت.

عتبه الغلام فرا عبدالواحد بین زید گفت، «فلان از دل خود حالتی صفت همی کند ه مرا آن نیست». گفت، «از آن که او نان تهی خورد و تو نان و خرما خوری». گفت، «اگر دست بدارم بدان درجه رسم؟ گفت، رسی، بدار». دست بداشت و بگریست. گفتند، «فلان برای خرما همی گریی؟» عبدالواحد گفت، «نفس وی خرما دوست دارد و صدق عزم او داند که هرگز بیش نخورد، از آن می گرید».

ابو بکر جلاء رضی الله عنه همی گوید که من کسی دانم که نفس وی را چیزی آرزوست. همی گوید ده روز چیزی نخورم و صبر کنم مرا آن آرزو بده. می گوید که نخواهم که ده روز چیزی نخوری، دست از این شهوت بدار. این است راه سالکان و بزرگان. چون کسی به این درجه نرسد، باری کمتر از آن نبود که از بعضی شهوات دست بدارد و ایثار کند و بر گوشت خوردن مداومت نکند که علی رضی الله عنه می گوید که هرکه چهل روز بر دوام گوشت خورد، دل وی سخت شود و هرکه چهل روز نخورد بدخو شود و معتدل آن است که عمر رضی الله عنه گفت پسر خویش را که یک راه گوشت و یک راه روغن و یک راه شیر و یک راه سرکه و یک راه نان تهی. و مستحب آن است که بر سیری نخسبد که میان دو غفلت جمع کرده باشد.

و در خبر است که طعام را بگذارید به نماز و ذکر و بر آن مخسبید که دل سیاه شود. و گفته اند که پس از طعام باید که چهار رکعت نماز کند یا صد بار تسبیح کند و یا جزوی قرآن بخواند. سفیان ثوری رحمهم الله هرگاه که سیر بخوردی آن شب را زنده نگاه داشتی و گفتی، «چون ستور را سیر بکردی کار سخت باید فرمود» و یکی از بزرگان مریدان را گفتی، «شهوات را مخورید و اگر خورید مجویید و اگر جویید دوست مدارید».

بخش ۱۵ - پیدا کردن فواید گرسنگی و آفات سیری: بدان که فضل گرسنگی نه از آن است که اندر وی رنج است، چنان که فضل دارو نه از آن است که تلخ است، لیکن اندر گرسنگی ده فایده است.بخش ۱۷ - پیدا کردن سر این مجاهدت و اختلاف پیر و مرید: بدان که مقصود از گرسنگی آن است تا نفس شکسته شود و زیر دست گردد و به ادب شود و راست بایستد و از این بندها مستغنی شود و برای این است که پیر مرید را این همه بفرماید و خود نکند که مقصود گرسنگی نیست. مقصود آن است که چندان خورد که معده گران نشود و نیز حس گرسنگی نیابد که هردو شاغل بود و کمال اندر این آن است که نصیب ملایکه بود که ایشان را نه رنج گرسنگی بود و نه گرانی طعام، ولیکن نفس این اعتدال نیابد الا بدان که اندر ابتدا بر وی نیرو کنند. آنگاه گروهی از بزرگان همیشه به خویشتن بدگمان بوده اند و راه حزم گرفته اند و این نگاه داشته اند و آن که کاملتر بوده است بر حد اعتدال بایستاده است و دلیل بر این آن است که رسول (ص) گاه بودی که روزه داشتی تا گفتندی که نیز نگشاید و گاه بودی که همی گشادی تا گفتندی که نیز ندارد و چون از خانه چیزی طلب کردی، اگر بودی بخوردی و اگر نبودی گفتی روزه دارم و انگبین دوست داشتی و گوشت دوست داشتی.

اطلاعات

منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بدان که در طعام پس از آن که حلال بود، بر مرید فریضه بود که سه احتیاط نگاه دارد.
هوش مصنوعی: ببینید، وقتی غذایی حلال است، بر مرید لازم است که سه نکته احتیاطی را رعایت کند.
احتیاط اول (در اندک خوردن)
هوش مصنوعی: احتیاط اول این است که در مصرف غذا بسیار احتیاط کنید و از خوردن کم و محدود مطمئن باشید.
و نشاید که به یک بار از بسیار خوردن به اندک خوردن شود که طاقت آن ندارد و زیانکار بود، بلکه بتدریج باید مثلا چون یک نان از طعام کمتر خواهد کرد یک روز باید یک لقمه کمتر کند و دیگر روز دو لقمه، و سیم روز سه لقمه تا در مدت یک ماه از نانی دست بدارد. چون چنین کند آسان بود و از آن نقصان نبیند و طمع بر آن راست بایستد، آنگاه آن مقدار که بر آن قرار گیرد چهار درجه دارد:
هوش مصنوعی: بهتر است که فرد به یکباره از خوردن زیاد دست نکشد، زیرا این کار ممکن است برایش دشوار و مضر باشد. بلکه باید به طور تدریجی کاهش دهد. مثلاً اگر بخواهد یک نان مصرف کند، در یک روز یک لقمه کمتر بخورد و در روز بعد دو لقمه کمتر و سپس سه لقمه کمتر تا اینکه در پایان یک ماه از خوردن نان دست بکشد. با این روش، کار آسان‌تر خواهد بود و فرد احساس کمبود نمی‌کند. پس از آن می‌تواند مقدار مشخصی را تعیین کند که شامل چهار مرحله است.
درجه اول عظیمترین درجه صدیقان است و آن آن است که به مقدار ضرورت قناعت کند و این اختیار سهل تستری است که وی گفت به عبادت حیات است و به عقل و قوت تا از نقصان قوت نترسی طعام مخور که نماز نشسته کسی که از گرسنگی ضعیف بود فاضل تر از نماز برپای کسی که سیر بود. اما چون ترسی که نفس را یا عقل را خللی بود، نباید خوردن که بی عقل بندگی نتوان کرد و جان خود اصل است. و وی را پرسیدند که تو چون خوری گفت، «هرسال سه درم خرج من بوده است، به یک درم برنج و به یک درم روغن و به یک درم انگبین جمع کردمی و به سیصد و شصت گروهه کردمی و هر شبی یکی افطار کردمی، اکنون چون همی کنی؟ گفت، «چندان که افتد و اندر میان رهبانان هستند که در روزی یک درم سنگ طعام بیش نخوردند و خویشتن بتدریج بازآن آورده اند.
هوش مصنوعی: درجه اول، بالاترین مرتبه از صداقت و راستینی است و به معنای آن است که انسان به اندازه نیاز خود قناعت کند. این نکته از قول سهل تستری بیان شده که می‌گوید زندگی به عبادت وابسته است و عقل و قدرت باید به گونه‌ای باشد که از کمبود قدرت نترسید. او تأکید می‌کند که شخصی که به خاطر گرسنگی ضعیف است، از کسی که سیر است، در نماز نشسته برتر است. اما اگر ترس یا اختلالی در نفس یا عقل وجود داشته باشد، نباید غذا خورد، زیرا بندگی بدون عقل ممکن نیست و جان انسان اصل اهمیت دارد. سهل تستری در پاسخ به این سوال که چطور غذا می‌خورد، می‌گوید: «هر سال سه درم خرج من بوده است؛ یک درم برای برنج، یک درم برای روغن و یک درم برای عسل جمع می‌کردم و آن را به سیصد و شصت قسمت تقسیم می‌کردم و هر شب یکی را افطار می‌کردم. اکنون چطور زندگی می‌کنی؟» او پاسخ می‌دهد که آنقدر که پیش آید و در میان راهبان نیز کسانی هستند که در روز بیشتر از یک درم غذا نمی‌خورند و بتدریج خود را به این حالت عادت داده‌اند.
درجه دوم آن که بر نیم مد اقتصار کند و آن نانی و سه یکی است از آن نان که چهار منی بود و همانا که این سه یک شکم باشد، چنان که رسول (ص) گفت، «ثلث للطعام و ثلث للشرب و ثلث للنفس» و به روایتی دیگر «و ثلث للذکر» و این آن است که رسول (ص) گفت لقمه ای چند کفایت است و این کم از ده لقمه بود. عمررضی الله عنه بیشتر از نه لقمه نخوردی.
هوش مصنوعی: درجه دوم تناسب در غذا به این صورت است که باید برخلاف تمامیت غذا، به نیم‌مد یا به اندازه‌ای محدود بسنده کرد. این نوع غذا شامل نانی و یک نوع دیگر از خوراک است که با چهار من اندازه‌گیری می‌شود. رسول الله (ص) فرمودند که باید یک‌سوم برای غذا، یک‌سوم برای نوشیدنی و یک‌سوم برای تنفس اختصاص یابد. در روایت دیگری آمده که یک‌سوم نیز برای ذکر خداوند در نظر گرفته شده است. به همین دلیل، ایشان به این نکته اشاره کردند که چند لقمه کافی است و این تعداد کمتر از ده لقمه بود. عمر (رضی الله عنه) نیز بیشتر از نه لقمه نمی‌خوردند.
درجه سوم آن که بر مد اقتصار کند و آن به سه گرده نان نزدیک بود. همانا اندر حق بیشتر این از سه یک معده اندر گذشته بود و به حد نیم رسید.
هوش مصنوعی: درجه سوم به حالتی اشاره دارد که به نوعی محدودیت در مقدار غذا داشته باشد و این مقدار به حدود سه نان می‌رسد. به‌طور کلی، در این حالت، خوردن غذا نسبت به میزان غذای مصرف شده در گذشته بیشتر است و به مرز نیمی از نیاز غذایی نزدیک می‌شود.
درجه چهارم آن که یک من تمام بود و ممکن است که آنچه زیادت از مد بود اسراف بود و اندر این آیت که در قرآن گفته است «و لا تسرفوا انه لا یحب المسرفین» ولیکن به وقت و به کالبد و به کار بگردد.
هوش مصنوعی: درجه چهارم که به اندازه یک من است، ممکن است که چیزی که بیشتر از آن مقدار باشد، اسراف محسوب شود. در قرآن آمده است: «و در اسراف نکنید، زیرا خدا اسراف‌کنندگان را دوست ندارد». اما باید توجه داشت که اسراف به زمان، جسم و عمل بستگی دارد.
و اندر جمله باید که دست از طعام بازگیرد، چنان که هنوز گرسنگی در وی بود و گروهی تقدیر نکرده اند ولیکن جهد کرده اند تا طعام نخورند الا گرسنه شده و دست باز گیرند چنان که هنوز گرسنگی مقداری مانده بود. و نشان گرسنگی آن باشد که بر نان بی خورش حریص باشد و نان جوین و گاوَرسین همه به حرص تواند خورد، چون نان خورش جوید گرسنگی صادق نبود.
هوش مصنوعی: در مجموع، باید از خوردن غذا پرهیز کند، به طوری که هنوز احساس گرسنگی کند. برخی این موضوع را به طور دقیق درک نکرده‌اند، اما تلاش کرده‌اند تا غذا نخورند تا زمانی که واقعاً گرسنه شوند و دست از خوردن بردارند، به گونه‌ای که هنوز کمی گرسنگی باقی مانده باشد. نشانه گرسنگی این است که به نان بدون خورش تمایل دارد و می‌تواند نان جو یا نان خشک را با حرص بخورد. اما وقتی که کسی به دنبال خورش نان می‌گردد، نشان‌دهنده این است که واقعاً گرسنه نیست.
و صحابه بیشترین از نیم مد اندر نگذشته اند. و جماعتی بوده اند که طعام ایشان هر هفته صاعی بوده است و صاعی چهار مد باشد. و چون خرما خوردندی صاعی و نیم! نیم به سبب دانه که بیفتد. و بوذر رحمهم الله می گوید، «طعام من از آدینه تا آدینه صاعی از جو بوده است اندر عهد رسول (ص)، و به خدای که از این بنگردم تا آنگاه که به وی رسم». و بر گروهی تشنیع همی زد که شما بگردیده اید. و رسول (ص) گفته بود که درست ترین و نزدیک ترین به من کسی باشد که هم بر این بمیرد که هست بر آن امروز. آنگاه بوذر گفت، «بگردیدید و آرد جو به پرویزن فرو کردید و نان تنک پختید و دو نان خورش به یک بار بر سفره می نهید و پیراهن روز از پیراهن شب جدا داشتید و اندر عهد وی چنین نبودید. و قوت اهل صفه بر مدی خرما بودی میان دو تن و دانه بیفتادی».
هوش مصنوعی: صحابه به طور میانگین از نیم مد کمتر خوراک مصرف می‌کردند. برخی از آنها هر هفته مقدار مشخصی (صاع) غذا می‌خوردند که این مقدار معادل چهار مد بود. وقتی خرما می‌خوردند، به خاطر دانه‌هایی که می‌افتاد، میزان مصرف‌شان به یک صاع و نیم می‌رسید. بوذر، از یاران پیامبر (ص)، می‌گوید که از زمان رسول الله (ص) تا وقت مرگش، غذای او هر هفته یه صاع جو بود. او بر روی این نکته تأکید داشت که برخی از افراد در حال تغییر عادت‌های خود هستند. پیامبر (ص) فرموده بودند که بهترین و نزدیک‌ترین فرد به او کسی است که بر همان طرز زندگی بمیرد که او در آن زمان بود. بوذر اشاره کرد که مردم عاداتشان را تغییر داده و آرد جو را به شکل نان‌های نازک قالب‌بندی می‌کنند و نان با خورش را در یک ظرف می‌گذارند، در حالی که در زمان پیامبر (ص) اینگونه نبود. قوت اهل صفة (مخصوص فقرا) فقط معادل نصف مد خرما بود که بین دو نفر تقسیم می‌شد و دانه‌های خرما نیز به زمین می‌افتاد.
سهل تستری رحمهم الله می گوید که اگر همه عالم خون گیرد، قوت مومن از حلال بود و آن آن است که مومن جز قدر ضرورت نخورد، نه آن که این اباحتیان همی گویند که حرام که فرا وی رسد حلال شود که یک خرما از صدقات فرا رسول (ص) می رسید و حلال نمی شد.
هوش مصنوعی: سهل تستری رحمت خدا بر او باد می‌گوید که اگر همه جهان پر از خون شود، باز هم قوت مؤمن تنها از حلال خواهد بود و این بدان معناست که مؤمن جز به اندازه ضرورت چیزی نمی‌خورد. او به این موضوع انتقاد می‌کند که برخی از افراد می‌گویند اگر چیزی حرام در دسترس باشد، می‌توان آن را حلال شمرد. در حالی که یک دانه خرما از صدقات پیامبر (ص) نمی‌توانست حلال باشد.
احتیاط دوم (اندر وقت خوردن)
هوش مصنوعی: احتیاط دوم در زمان خوردن غذاست.
درجه اول آن است که زیادت سه روز هیچ چیز نخورد. و کس بوده است که یک هفته و زیادت شده است از ده و دوازده و کس بوده است از تابیان که خویشتن بدان درجه رسانیده بود که چهل روز نخوردی و صدیق رضی الله عنه بسیار بود که شش روز هیچ نخورد و ابراهیم ادهم و ثوری هر سه روز خوردندی.
هوش مصنوعی: در جهتی که شخص می‌تواند سه روز بدون خوردن غذا زندگی کند، افرادی نیز وجود داشته‌اند که توانسته‌اند یک هفته یا حتی بیشتر از آن، به مدت ده یا دوازده روز غذا نخورند. برخی از عارفان هستند که به حدی رسیدند که چهل روز بدون غذا مانده‌اند. همچنین، صدیق رضی الله عنه هم به مدت شش روز هیچ چیزی نخورده و ابراهیم ادهم و ثوری نیز می‌توانستند سه روز بدون غذا بگذارند.
و گفته اند که هر چهل روز هیچ نخورد لابد چیزهای عجایب بر وی آشکار شود و یکی از صحابه با راهبی مناظره همی کرد. گفت، «چرا به محمد (ص) ایمان نیاوردی؟» گفت، «زیرا که عیسی (ع) چهل روز هیچ نخورد و این جز پیغامبری صادق نتوان کرد. پیغامبر شما این نکرده است». گفت، «من یکی ام از امت وی. اگر چهل روز بنشینم و هیچ نخورم ایمان آوری؟» گفت، «آورم». پنجاه روز بنشست، گفت، «زیادت کن». به شصت روز کرد تمام که هیچ چیز نخورد. و آن راهب ایمان آورد. و این درجه ای عظیم است، الا کسی نتواند کرد که وی را کاری بیرون از این عالم پدید آمده باشد که آن قوت وی را نگاه می دارد و مشغول همی گرداند که آگاهی نیابد.
هوش مصنوعی: گفته شده که اگر کسی به مدت چهل روز چیزی نخورد، ممکن است رازها و چیزهای عجیب برای او روشن شود. یکی از صحابی‌ها با یک راهب بحث می‌کرد. او از راهب پرسید چرا به پیامبر اسلام ایمان نیاورده است. راهب در پاسخ گفت: «زیرا عیسی به مدت چهل روز هیچ نخورد و این خاص پیغمبربودن است. پیامبر شما این کار را نکرده است.» صحابی پاسخ داد: «من یکی از پیروان او هستم. اگر من چهل روز بدون غذا بمانم، آیا تو ایمان می‌آوری؟» راهب گفت: «بله، ایمان می‌آورم». بنابراین، صحابی به مدت پنجاه روز در سکوت و بدون غذا ماند و سپس از او خواست که مقدار بیشتری ادامه دهد. او تا شصت روز تمام هیچ چیز نخورد و در نتیجه، راهب به پیامبر اسلام ایمان آورد. این تجربه، نشانه‌ای از ایمان و قدرت روحی بود و نشان داد که این اقدام، توانایی ویژه‌ای می‌طلبد که تنها برخی افراد قادر به انجام آن هستند.
و درجه دوم آن که دو روز هیچ نخورد و این ممکن است و چنین بسیار بوده است.
هوش مصنوعی: درجه دوم این است که او به مدت دو روز هیچ غذایی نخورده و این امکان‌پذیر است و موارد زیادی نیز وجود داشته که چنین اتفاقی افتاده است.
درجه سوم آن که هر روز یک بار خورد و این کمترین درجات است، چون فرا دوبار سوم باشد به اسراف رسد که هیچ وقت گرسنه نباشد، و رسول (ص) چون بامداد خوردی شبانگاه نخوردندی و چون شبانگاه خوردی بامداد نخوردندی. و رسول (ص) عایشه را گفت، «تا اسراف نکنی، که دو بار اندر یک روز خوردن اسراف بود». و چون یک بار خواهد خورد، اولیتر آن بود که سحر خورد تا اندر نماز شام سبکتر بود و دل صافی گردد. و اگر چنان است که به طعام التفات بخواهد کرد، یک بار وقت افطار بخورد و یک بار به سحر.
هوش مصنوعی: درجه سوم غذا خوردن هر روز یک بار است که کمترین مقدار به حساب می‌آید. اگر کسی بیشتر از این دو بار غذا بخورد، به اسراف دچار می‌شود و هیچ‌گاه احساس گرسنگی نخواهد کرد. پیامبر (ص) به این نکته اشاره کردند که اگر در صبح غذا می‌خورید، در شام غذا نخورید و برعکس. ایشان به عایشه فرمودند که دو بار غذا خوردن در یک روز اسراف است. اگر کسی فقط یک بار می‌خواهد غذا بخورد، بهتر است در سحر بخورد تا در زمان نماز شام، راحت‌تر باشد و دلش نیز آرام‌تر گردد. اگر به غذا توجه دارد، می‌تواند در وقت افطار یک بار بخورد و یک بار هم در سحر.
احتیاط سیم (اندر جنس طعام)
هوش مصنوعی: احتیاط در مورد سیم‌های مختلف که در صنایع غذایی به کار می‌روند، از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. این احتیاط به منظور جلوگیری از آلودگی مواد غذایی و حفظ سلامت مصرف‌کنندگان لازم است.
و اعلی آن گندم است بیخته، و کمترین جو نابیخته و میانه جو بیخته و مهین نان خورش گوشت و شیرینی است و کمترین سرکه و نمک و میانه مزوره به روغن و عادت کسانی که به راه آخرت رفتند آن است که از نان خورش پرهیز کردند و هرچه اندر آن شهوت خویش دیدند نفس را مخالفت کرده اند، و چنین گفته اند که نفس چون شهوت خویش بیابد اندر وی غرور و غفلت پدید آید و بودن اندر دنیا دوست دارد و مرگ دشمن دارد و باید که دنیا بر خویشتن تنگ گرداند تا زندان وی شود و مرگ خلاص وی بود از زندان.
هوش مصنوعی: بهترین غذا گندم بدون آرد است، و کمترین نوع آن جو خام است. میان آن‌ها جوی آرد شده قرار دارد و غذاهای اصلی شامل نان، خورش، گوشت و شیرینی می‌باشد. کمترین نوع چاشنی‌ها نیز سرکه و نمک است، در حالی که چربی و روغن در میانه این مواد قرار دارند. کسانی که در مسیر آخرت گام برداشته‌اند معمولاً از غذاهای خوشمزه و لذیذ پرهیز می‌کنند و با نفس خود مخالفت می‌کنند تا از خواسته‌های نفسانی خود دوری گزینند. گفته شده است که وقتی نفس به خواسته‌هایش دست می‌یابد، غرور و غفلت در او ایجاد می‌شود و تمایل به زندگی در دنیا پیدا می‌کند و از مرگ می‌ترسد. بنابراین، باید دنیا را به نوعی بر خود تنگ کند تا برایش به مانند زندانی شود و مرگ را به عنوان رهایی از آن زندان ببیند.
و اندر خبر است که، اشرار امتی الذین یاکلون مخ الحنطه، بدترین امت من آن باشند که مغز گندم خورند و آن حرام نیست که گاه گاه خوردن را روا بود، اما چون بر دوام عادت کنند تنعم بر طبع غالب شود و بیم آن بود که به غفلت و بطر کشد. و گفت،(ص) «بدترین امت من گروهی اند که تن ایشان بر تنعم راست بایستاده باشد و همه همت ایشان الوان طعام و الوان جامه بود و سخن مزاح گویند».
هوش مصنوعی: در روایت آمده است که بدترین امت‌ها از میان امتم، کسانی هستند که مغز گندم می‌خورند. خوردن این مغز گندم به طور گاه و بی‌گاه حرام نیست، اما اگر عادت کنند به خوردن مداوم آن، ممکن است به لذت‌جویی عادت کنند و در این صورت، خطر غفلت و فساد پیش می‌آید. همچنین گفته شده است که بدترین گروه در میان امتم، کسانی هستند که از نعمت‌ها بهره‌مندند و تمام توجه‌شان صرف انواع غذاها و لباس‌هاست و در سخن‌گویی به شوخی و مزاح می‌پردازند.
و به موسی (ع) وحی آمد که یا موسی! بدان که قرارگاه تو گور است، باید که تن را از شهوت بازداری. و سلف هرکه را اسباب تنعم مساعدت کرده است و هرچه آرزوی وی بوده است میسر شده است نیک ندانسته اند. وهب بن منبه گوید، «در آسمان چهارم دو فرشته فراهم رسیدند. یکی گفت، «می روم تا ماهی به دام صیاد افکنم که فلان جهود آرزوی آن کرده است». دیگر گفت، «می روم تا کاسه روغن بریزم که فلان عابد آرزو کرده است و به نزدیک وی آورده اند».
هوش مصنوعی: به موسی (ع) وحی شد که بدان که مکان واقعی تو گور است و باید از خواسته‌های نفسانی دوری کنی. کسانی که از امکانات و لذت‌های زندگی بهره‌مند شده‌اند و هر آنچه آرزو داشته‌اند به دست آورده‌اند، چندان درک درستی از این نعمت‌ها ندارند. وهب بن منبه می‌گوید که در آسمان چهارم دو فرشته به هم رسیدند. یکی گفت که به زمین می‌روم تا ماهی‌ای را به دام صیاد بیندازم که شخصی یهودی آرزوی آن را دارد. دیگری گفت که من می‌روم تا کاسه‌ای روغن برای عابدی که به آن آرزوی شیدا است، بریزم و به او برسانم.
و قدحی آب سرد به انگبین شیرین کرده فرا عمر دادند. نخورد و گفت، «حساب این از من دور دارید». ابن عمر بیمار بود. او را ماهی بریان کرده آرزو بود. نافع گفت در مدینه به دست نیامد الا به بسیاری رنج. به درهمی و نیم نقره بخریدم و بریان کردم و پیش وی بردم. درویش بر در آمد، گفت، «برگیر و به وی ده»، گفتم، «این آرزوی توست و به بسیاری رنج به دست آوردم. بگذار تا بهای این به وی دهم.» گفت، «نه، این به وی ده». به وی دادم و از پس وی بشدم و باز خریدم و بها به وی دادم. چون بازآمدم و بیاوردم گفت، «با وی ده و بها نیز بگذار به وی که من شنیده ام از رسول (ص) که گفت، «هرکه را آرزویی باشد و بخرد و آنگاه دست بدارد برای حق تعالی، حق تعالی وی را بیامرزد».
هوش مصنوعی: آب سردی را شیرین کرده بودند و به او تقدیم کردند، اما او آن را نپذیرفت و گفت: «حساب این را از من جدا کنید». ابن عمر بیمار بود و آرزو داشت ماهی بریانی بخورد. نافع به او گفت که در مدینه به سختی می‌توان چنین چیزی پیدا کرد. او به قیمت یک درهم و نیم نقره ماهی را خرید و آن را برای ابن عمر برد. درویشی در آنجا بود که گفت: «این را بگیر و به او بده». نافع پاسخ داد: «این آرزوی توست و من با زحمت زیادی به دست آورده‌ام. بگذار تا بهای آن را به او بدهم». درویش گفت: «نه، باید این را به او بدهی». نافع به او داد و سپس از او فاصله گرفت و دوباره ماهی خرید و بهای آن را به او داد. وقتی بازگشت، درویش گفت: «این را به او بده و بهای آن را نیز به او بگذار، چون من شنیده‌ام که رسول الله (ص) فرمود: هر کس آرزویی داشته باشد و از آن بگذرد برای رضای خداوند، خداوند او را می‌بخشد».
عتبه الغلام رضی الله عنه خمیر اندر آفتاب کردی و بخوردی و نگذاشتی که بپختندی تا لذت آن نیاید و آب از آفتاب برنگرفتی و همچنان گرم بخوردی.
هوش مصنوعی: عتبه الغلام (رضی الله عنه) خمیر را زیر آفتاب گذاشت و آن را خورد، به‌طوری که اجازه نداد خوب بپزد تا مزهٔ آن حفظ شود. او آب را هم از زیر آفتاب برنداشت و همچنان گرم آن را خورد.
مالک دینار را شیر آرزو می کرد چهل سال و نخورد. و کسی او را رطب آورد، اندر دست بگردانید بسیار و آنگاه گفت که شما بخورید که چهل سال است تا من نخوردم.
هوش مصنوعی: مالک دینار چهل سال آرزوی خوردن شیر را داشت و هرگز نتوانست بخورد. زمانی که کسی برای او خرما آورد، او آن را در دستش گرداند و سپس گفت که شما بخورید چون چهل سال است که من چیزی نخورده‌ام.
و احمد بن ابی الجوزی مرید بوسلیمان دارانی بود. وی را نان گرم آرزو کرد تا با نمک بخورد. بیاوردیم. لقمه ای باز کرد و پس بنهاد و گریستن گرفت و گفت، «بارخدایا آرزوی من در پیش من نهادی. مگر عقوبت من است؟ توبه کرده ام. مرا عفو کن».
هوش مصنوعی: احمد بن ابی الجوزی، پیرو بوسلیمان دارانی بود. او آرزوی نان گرم کرد تا با نمک بخورد، و ما نان گرم آوردیم. وی لقمه‌ای برداشت و سپس آن را کنار گذاشت و شروع به گریه کرد و گفت: «بار خدا، آیا این آرزوی من به منزله عذاب من است؟ من توبه کرده‌ام. مرا ببخش».
مالک بن ضیغم می گوید، «در بازار بصره می شدم، تره دیدم. شهوت آن در دل من بجنبید. سوگند خوردم که نخورم. چهل سال اندر آن صبر کردم.
هوش مصنوعی: مالک بن ضیغم می‌گوید: «روزی در بازار بصره بودم و تره‌ای دیدم که به شدت هوس آن به دلم افتاد. تصمیم گرفتم که آن را نخورم و به همین خاطر، چهل سال صبر کردم.»
مالک دینار گفت، «پنجاه سال است تا دنیا را طلاق داده ام اندر آرزوی یک شربت شیر و نخورده ام و نخواهم خورد تا آنگه که به خدای رسم».
هوش مصنوعی: مالک دینار گفت: «پنجاه سال است که از دنیا کناره‌گیری کرده‌ام و در آرزوی نوشیدن یک لیوان شیر هستم. نه آن را خورده‌ام و نه خواهم خورد تا زمانی که خدایی را ملاقات کنم.»
حماد بن حنیفه همی گوید، «به در خانه داوود طایی رسیدم. آوازی شنیدم که همی گفت که، «یک بار گرز خواستی بدادم، اکنون آرزوی خرما همی کنی. هرگز نیابی و نخوری». چون اندر شدم هیچ کس با وی نبود. دانستم که با خود همی گفت.
هوش مصنوعی: حماد بن حنیفه می‌گوید که به در خانه داوود طایی رسیدم و صدایی شنیدم که می‌گفت: «یک بار گرزی خواستی و من به تو دادم، اکنون آرزوی خرما می‌کنی. هرگز به دست نخواهی آورد و نخواهی خورد.» وقتی وارد شدم، هیچ کس در آنجا نبود و فهمیدم که او تنها با خود صحبت می‌کرد.
عتبه الغلام فرا عبدالواحد بین زید گفت، «فلان از دل خود حالتی صفت همی کند ه مرا آن نیست». گفت، «از آن که او نان تهی خورد و تو نان و خرما خوری». گفت، «اگر دست بدارم بدان درجه رسم؟ گفت، رسی، بدار». دست بداشت و بگریست. گفتند، «فلان برای خرما همی گریی؟» عبدالواحد گفت، «نفس وی خرما دوست دارد و صدق عزم او داند که هرگز بیش نخورد، از آن می گرید».
هوش مصنوعی: عبدالواحد به زید گفت: «فلانی احساساتی را درباره من بیان می‌کند که حقیقت ندارد». زید پاسخ داد: «این به این خاطر است که او نان خالی می‌خورد و تو نان و خرما». عبدالواحد پرسید: «اگر من این احساسات را کنار بگذارم، آیا به همان مرحله می‌رسم؟» زید گفت: «بله، می‌توانی کنار بگذاری». عبدالواحد دستش را کنار گذاشت و گریه کرد. دیگران گفتند: «آیا برای خرما گریه می‌کند؟» عبدالواحد توضیح داد: «او نفسش خرما را دوست دارد و می‌داند که هرگز بیش از حد نمی‌خورد، به همین خاطر گریان است».
ابو بکر جلاء رضی الله عنه همی گوید که من کسی دانم که نفس وی را چیزی آرزوست. همی گوید ده روز چیزی نخورم و صبر کنم مرا آن آرزو بده. می گوید که نخواهم که ده روز چیزی نخوری، دست از این شهوت بدار. این است راه سالکان و بزرگان. چون کسی به این درجه نرسد، باری کمتر از آن نبود که از بعضی شهوات دست بدارد و ایثار کند و بر گوشت خوردن مداومت نکند که علی رضی الله عنه می گوید که هرکه چهل روز بر دوام گوشت خورد، دل وی سخت شود و هرکه چهل روز نخورد بدخو شود و معتدل آن است که عمر رضی الله عنه گفت پسر خویش را که یک راه گوشت و یک راه روغن و یک راه شیر و یک راه سرکه و یک راه نان تهی. و مستحب آن است که بر سیری نخسبد که میان دو غفلت جمع کرده باشد.
هوش مصنوعی: ابو بکر جلاء رضی الله عنه می‌گوید که فردی را می‌شناسد که آرزویی در دل دارد. او تصمیم می‌گیرد که برای رسیدن به آن آرزو، ده روز غذا نخورد و صبر کند. اما در عین حال، گفته می‌شود که نباید به این افراط دچار شد و از شهوت و خواهش نفس دوری کرد. این روشی است که سالکان و بزرگان باید دنبال کنند. اگر کسی به این سطح نرسد، حداقل می‌تواند از برخی خواسته‌های نفسانی دوری کند و از خوردن مداوم گوشت پرهیز کند. علی رضی الله عنه نیز می‌گوید که اگر کسی چهل روز فقط گوشت بخورد، دلش سخت می‌شود و اگر چهل روز از آن دوری کند، بدخلق می‌شود. روش متعادل این است که عمر رضی الله عنه به پسرش توصیه کرده که باید تنوع در غذا داشته باشد و از خوردن فقط یک نوع غذا خودداری کند. همچنین بهتر است که بعد از سیری به خواب نرود تا بین دو غفلت فاصل ایجاد کند.
و در خبر است که طعام را بگذارید به نماز و ذکر و بر آن مخسبید که دل سیاه شود. و گفته اند که پس از طعام باید که چهار رکعت نماز کند یا صد بار تسبیح کند و یا جزوی قرآن بخواند. سفیان ثوری رحمهم الله هرگاه که سیر بخوردی آن شب را زنده نگاه داشتی و گفتی، «چون ستور را سیر بکردی کار سخت باید فرمود» و یکی از بزرگان مریدان را گفتی، «شهوات را مخورید و اگر خورید مجویید و اگر جویید دوست مدارید».
هوش مصنوعی: در روایات آمده است که بعد از صرف غذا باید به نماز و ذکر اهمیت بدهید و مراقب باشید که دل شما تیره و تار نشود. همچنین گفته شده است که پس از غذا خوردن، بهتر است چهار رکعت نماز بخوانید، یا صد بار تسبیح کنید، یا بخش‌هایی از قرآن را تلاوت کنید. سفیان ثوری می‌فرماید هرگاه که سیر شدید، آن شب را در عبادت و ذکر خدا به شب زنده‌داری بگذرانید و می‌گوید که وقتی حیوانی سیر می‌شود، باید سختی‌های خود را بپذیرد. او همچنین به یکی از شاگردانش توصیه کرده که از شهوات دوری کنند و اگر هم به آنها پرداخته‌اند، از دنبال کردن آنها پرهیز کنند و دوست داشتن آنها را کنار بگذارند.