گنجور

بخش ۳۵ - باب چهارم

بدان که خدای تعالی به احسان فرموده است، چنان که به عدل فرموده است که، «ان الله یامر بالعدل و الاحسان». و آن باب گذشته همه در بیان عدل بود تا از ظلم بگریزد و این باب در احسان است. خدای تعالی می گوید، «ان رحمه الله قریب من المحسنین». و هرکه بر عدل اقتصار کند، سرمایه نگاه داشته باشد در دین، اما سود در احسان بود و عاقل آن بود که سود آخرت فرو نگذارد در هیچ معاملت.

و احسان نیکوکاری باشد که معامل را در آن منفعتی باشد و بر تو واجب نبود و درجه احسان به شش وجه حاصل آید:

وجه اول

آنکه سود بسیار کردن روا ندارد، اگرچه خریدار بدان راضی باشد به سبب حاجتی که او را بود. سری السقطی دکان داشتی و روا نداشتی که ده نیم بیش سود کردی. یک بار به شصت دینار بادام خرید، بادام گران شد و دلال از وی طلب کرد گفت بفروش به شصت و سه دینار. گفت بهای آن امروز نود دینار است. گفت من دل بدان راست کرده ام که زیادت ده نیم نفروشم، روا ندارم آن عزم نقض کردن. گفت من نیز روا ندارم کالای تو به کم فروختن. نه وی فروخت و نه سری به زیادت رضا داد. درجه احسان چنین بود.

و محمد بن المنکدر از بزرگان بوده است و دکان دار بوده. جام ها داشت، بعضی بها به پنج دینار و بعضی به ده دینار، شاگرد وی در غیبت وی جامه ای به ده دینار به اعرابی فروخت. چون بازآمد بدانست. در طلب اعرابی همه روز بگردید، وی را بازیافت. گفت آن جامه پنج دینار بهتر از نه ارزد. گفت شاید که من رضا دادم. محمد بن المنکدر گفت آری، ولیکن چیزی که به خود نپسندم هیچ کس را نپسندم. یا بیع فسخ کن یا جامه ای نیکوتر بستان یا پنج دینار از من بگیر. اعرابی پنج دینار بازستد. پس از کسی پرسید که این مرد کیست؟ گفت محمد بن المنکدر. وگفت سبحان الله که این مرد است که هرگه که در بادیه باران نیاید ما به استقسا رویم و نام وی بریم، در ساعت باران آید.

و سلف عادت کرده اند که سود اندک کنند و معاملت بسیار و این مبارک تر داشته اند از انتظار سود بسیار.

و علی (ع) در بازار کوفه می گردید و می گفت: « ای مردمان سود اندک را رد می کنید که از بسیار بیفتید ». و عبدالرحمن بن عوف را پرسیدند که توانگری تو از چیست؟ گفت، سود اندک را رد نکنم. و هر که از من حیوانی خواست رد نکردم و بفروختم. در یک روز هزار شتر بفروختم به سرمایه، و بیش از هزار زانوبند نفع نکردم، هر یکی به درمی می ارزید و درمی علف وی از من بیفتاد. دو هزار درم سود بود. »

وجه دوم

آن که کالای درویشان گران تر خرد تا ایشان شاد شوند، چون ریسمان پیرزنی و چون میوه از دست کودکی و درویشی که بازپس آمده باشد که این مسامحه از صدقه فاضلتر. و هر که این کند دعای رسول (ص) به وی رسد. رسول (ص) گفته است، « رحم الله امرا سهل البیع و سهل الشرا. »

اما از توانگر کالا به غبن خریدن، یقین نه مزد بود و نه سپاس و ضایع کردن مال بود. بلکه مکاس کردن و ارزان خریدن اولیتر.

حسن و حسین (ع) جهد آن کردندی که هر چه بخرند ارزان خرند و در آویختندی تا ایشان را گفتندی، « در روزی چندین هزار درم بدهید، در این مقدار چرا چنین مکاس می کنید؟ »، گفتند، « آنچه بدهیم برای خدای تعالی دهیم و بسیار آن اندک بود و اما غبن پذیرفتن در بیع نقصان عقل و مال بود ».

وجه سوم

در بها ستدن از سه گونه احسان بود: یکی بعضی کم کردن، و دیگر شکسته و نقدی که بدتر بود ستدن، و سه دیگر مهلت دادن. و رسول (ص) می گوید، « رحمت خدای بر کسی باد که ستد و داد آسان کند ». و می گوید، « هر که آسان گیرد، خدای تعالی کارهای وی آسان گیرد ». و هیچ احسان بیش از مهلت دادن درویش نیست، اما اگر ندارد، مهلت دادن خود واجب بود و آن از جمله عدل بود، اما اگر کسی دارد، ولیکن تا چیزی به زیان نفروشد یا چیزی که بدان حاجتمند است نفروشد نتواند داد، مهلت دادن وی از احسان بود و از صدقه های بزرگ.

رسول (ص) گفت، « در قیامت مردی را بیارند که بر خویشتن ظلم کرده باشد در دین و در دیوان وی هیچ حسنه نباشد. وی را گویند که هرگز هیچ حسنه نکردی؟ گوید: نکرده ام، مگر آن که شاگردان خویش را گفتمی که هر که مرا بر وی وامی است معسر است مهلت دهید و مسامحه کنید. خدای تعالی گوید، « پس تو امروز معسر و درمانده ای و اولیتر که با تو مسامحت کنیم. و وی را بیامرزد. »

و در خبر است که هر که مر کسی را وامی دهد تا مدتی، هر روزی که می گذرد وی را صدقه ای باشد. و چون مدت بگذرد؛ به هر روزی که پس از آن مهلت دهد، همچنان بود که گویی آن همه مال به صدقه داده باشد. و از سلف کسان بودندی که نخواستندی وام این باز دهند، برای آن که صدقه ای می نویسد هر روزی ایشان را به جمله آن مال.

و رسول (ص) گفت، « بر در بهشت نوشته دیدم که هر درمی به صدقه ده درم است و هر درمی به وام به هجده درم »، و این به سبب آن است که وام نکند مگر حاجتمند اما صدقه باشد که به دست محتاج نیفتد.

وجه چهارم

گزاردن وام و احسان در این آن بود که به تقاضا حاجت نیاورد و شتاب کند و نقد نیکوتر گزارد و به دست برساند و به خانه خداوند حق برد، چنان که وی را کسی نباید فرستاد. و در خبر است که بهترین شما آن است که وام نیکوتر گزارد و در خبر است که هر که وام کند و در دل کند که به نیکویی بگزارد، خدای تعالی چند فرشته فرستد تا او را نگاه می دارند و دعا می کنند او را تا آن وام گزارده شود. اما اگر تواند که بگزارد و تاخیر کند یک ساعت بی رضای خداوند وام، ظالم و عاصی شود. اگر به نماز مشغول شود و اگر به روز و اگر در خواب بود، در میان همه در لعنت خدای بود و این معصیتی باشد که وی خفته با وی به هم رود. و شرط توانایی به آن است که نقد دارد، بلکه چون چیزی بتواند فروخت و نفروشد عاصی شود. و اگر نقدی نبهره دهد یا عرضی دهد و خداوند حق به کراهت گیرد، عاصی شود و تا خشنودی وی طلب نکند از مظلمت نرهد و این از گناهان بزرگ است، خلق آسان گرفته باشند.

وجه پنجم

آن که با هر کسی که معاملتی کرد و آن کس پشیمان شود، اقالت کند. رسول (ص) گفت، « هر که بیعی را فسخ کند و نابرآورده و ناکرده انگارد، خدای تعالی ناکرده انگارد » و این واجب نیست ولیکن مزد وی عظیم است و از جمله احسان است.

وجه ششم

آن که درویشان را به نسیه چیزی می دهد و می فروشد اگر همه اندک باشد بر عزم آن که بازنخواهد و اگر معسر بمیرند در کار ایشان کند. و در سلف کسانی بودند که ایشان دو یادگار داشتندی، یکی نامهای مجهول بودندی که همه درویشان بودندی و نام ننوشتندی تا اگر وی بمیرد کسی از ایشان چیزی باز نخواهد و این قوم از جمله بهترینان نداشتندی، بلکه بهترین آن را داشتندی که خود یادگار نداشتی نام دوریشان را، که اگر بازدادندی بازاستندندی، و اگر نه، طمع از آن گسسته داشتندی. اهل دین در معاملت چنین بودند و درجه مردان دین در معاملت دنیا پدید آید. هر که پای بر یک درم شبهت نهد برای دین را، از جمله مردان دین است.

اطلاعات

منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بدان که خدای تعالی به احسان فرموده است، چنان که به عدل فرموده است که، «ان الله یامر بالعدل و الاحسان». و آن باب گذشته همه در بیان عدل بود تا از ظلم بگریزد و این باب در احسان است. خدای تعالی می گوید، «ان رحمه الله قریب من المحسنین». و هرکه بر عدل اقتصار کند، سرمایه نگاه داشته باشد در دین، اما سود در احسان بود و عاقل آن بود که سود آخرت فرو نگذارد در هیچ معاملت.
هوش مصنوعی: خداوند متعال همواره به ما نیکویی کرده و هم در زمینه عدالت و هم در زمینه احسان به ما توجه داشته است. در قرآن گفته شده که خدا به عدل و نیکوکاری فرمان می‌دهد. در اینجا تأکید بر احسان است، در حالی که در بخش‌های قبلی درباره عدالت صحبت شده بود تا از ظلم دوری شود. خداوند می‌فرماید رحمت او به نیکوکاران نزدیک است. اگر کسی فقط به عدالت پایبند باشد، در دین خود حفاظتی خواهد داشت، اما بهره واقعی در نیکوکاری است. انسان عاقل باید به سود آخرت توجه ویژه‌ای داشته باشد و آن را در هیچ کسب و کاری از دست ندهد.
و احسان نیکوکاری باشد که معامل را در آن منفعتی باشد و بر تو واجب نبود و درجه احسان به شش وجه حاصل آید:
هوش مصنوعی: احسان به معنای نیکوکاری است که در آن برای شخص دیگری منفعتی وجود دارد و این کار برای تو الزامی نیست. درجات احسان می‌تواند به شش شکل مختلف به دست آید.
آنکه سود بسیار کردن روا ندارد، اگرچه خریدار بدان راضی باشد به سبب حاجتی که او را بود. سری السقطی دکان داشتی و روا نداشتی که ده نیم بیش سود کردی. یک بار به شصت دینار بادام خرید، بادام گران شد و دلال از وی طلب کرد گفت بفروش به شصت و سه دینار. گفت بهای آن امروز نود دینار است. گفت من دل بدان راست کرده ام که زیادت ده نیم نفروشم، روا ندارم آن عزم نقض کردن. گفت من نیز روا ندارم کالای تو به کم فروختن. نه وی فروخت و نه سری به زیادت رضا داد. درجه احسان چنین بود.
هوش مصنوعی: کسی که مجاز نیست که سود زیادی کسب کند، حتی اگر خریدار به خاطر نیازش راضی باشد. «سری السقطی» دکانی داشت و نمی‌توانست بیشتر از ده نیم سود کند. یک بار بادام را به شصت دینار خرید، اما وقتی قیمت بادام بالا رفت، دلال از او خواست که آن را به شصت و سه دینار بفروشد. او گفت که قیمت امروز نود دینار است و من تصمیم گرفته‌ام که بیش از ده نیم سود نبرم و این تصمیم را تغییر نمی‌دهم. دلال نیز گفت من هم نمی‌توانم کالای تو را کمتر از قیمت واقعی بفروشم. نه او فروخت و نه «سری» راضی شد که به سود بیشتر تن دهد. این نشان دهنده‌ی درجه‌ی احسان او بود.
و محمد بن المنکدر از بزرگان بوده است و دکان دار بوده. جام ها داشت، بعضی بها به پنج دینار و بعضی به ده دینار، شاگرد وی در غیبت وی جامه ای به ده دینار به اعرابی فروخت. چون بازآمد بدانست. در طلب اعرابی همه روز بگردید، وی را بازیافت. گفت آن جامه پنج دینار بهتر از نه ارزد. گفت شاید که من رضا دادم. محمد بن المنکدر گفت آری، ولیکن چیزی که به خود نپسندم هیچ کس را نپسندم. یا بیع فسخ کن یا جامه ای نیکوتر بستان یا پنج دینار از من بگیر. اعرابی پنج دینار بازستد. پس از کسی پرسید که این مرد کیست؟ گفت محمد بن المنکدر. وگفت سبحان الله که این مرد است که هرگه که در بادیه باران نیاید ما به استقسا رویم و نام وی بریم، در ساعت باران آید.
هوش مصنوعی: محمد بن المنکدر فردی محترم و دکاندار بود که جام‌هایی داشت. برخی از این جام‌ها پنج دینار و برخی دیگر ده دینار قیمت داشتند. یکی از شاگردان او در غیبت او، یک جامه به قیمت ده دینار به یک عرب فروخت. وقتی محمد بازگشت و متوجه شد، به دنبال آن عرب گشت تا او را پیدا کند. سرانجام او را یافت و گفت که این جامه بیشتر از پنج دینار نمی‌ارزد. عرب پاسخ داد که شاید من به این قیمت راضی شده‌ام. محمد بن المنکدر گفت: بله، اما چیزی که برای خودم پسندیده نیست، نباید کسی دیگر هم بپسندد. یا معامله را لغو کن، یا جامه‌ای بهتر بگیر، یا پنج دینار از من بگیر. عرب هم پنج دینار را برگشت داد. سپس از دیگران پرسید که این مرد کیست و وقتی متوجه شد که او محمد بن المنکدر است، با شگفتی گفت که این مرد همیشه زمانی که ما در بیابان به دعا و استغاثه می‌پردازیم، باران می‌بارد.
و سلف عادت کرده اند که سود اندک کنند و معاملت بسیار و این مبارک تر داشته اند از انتظار سود بسیار.
هوش مصنوعی: و افراد به این عادت کرده‌اند که با سود کم، معاملات زیادی انجام دهند و این برایشان بهتر از این است که منتظر سودهای زیاد بمانند.
و علی (ع) در بازار کوفه می گردید و می گفت: « ای مردمان سود اندک را رد می کنید که از بسیار بیفتید ». و عبدالرحمن بن عوف را پرسیدند که توانگری تو از چیست؟ گفت، سود اندک را رد نکنم. و هر که از من حیوانی خواست رد نکردم و بفروختم. در یک روز هزار شتر بفروختم به سرمایه، و بیش از هزار زانوبند نفع نکردم، هر یکی به درمی می ارزید و درمی علف وی از من بیفتاد. دو هزار درم سود بود. »
هوش مصنوعی: امیرالمؤمنین (علی علیه‌السلام) در بازار کوفه strolling می‌کرد و به مردم می‌فرمود: «ای مردم، شما سودهای کم را رد می‌کنید در حالی که با این کار از سودهای بیشتر محروم می‌شوید». از عبدالرحمن بن عوف پرسیدند که ثروتت از کجا آمده است؟ او پاسخ داد، من هیچگاه سودهای کوچک را رد نمی‌کنم. هر وقت کسی از من حیوانی می‌خواست، آن را نمی‌پسندیدم و به فروش می‌رساندم. در یک روز، توانستم هزار شتر بفروشم و از این فروش، تنها کمی بیشتر از هزار درم سود کردم، جایی که هر شتر به قیمت درم یک فروخته شد و علف آن‌ها را نیز من تأمین کرده بودم. در نهایت، دو هزار درم سود حاصل کردم.
آن که کالای درویشان گران تر خرد تا ایشان شاد شوند، چون ریسمان پیرزنی و چون میوه از دست کودکی و درویشی که بازپس آمده باشد که این مسامحه از صدقه فاضلتر. و هر که این کند دعای رسول (ص) به وی رسد. رسول (ص) گفته است، « رحم الله امرا سهل البیع و سهل الشرا. »
هوش مصنوعی: کسی که کالای درویشان را گران‌تر می‌خرد تا آنها خوشحال شوند، مانند ریسمانی است که پیرزنی دارد یا میوه‌ای که کودکی در دستش دارد. این نوع رفتار از صدقه دادن نیز بهتر است. هر کس چنین کند، دعای رسول خدا (ص) به او می‌رسد. پیامبر (ص) فرموده‌اند: «خداوند رحم کند به کسی که خرید و فروش را آسان کند.»
اما از توانگر کالا به غبن خریدن، یقین نه مزد بود و نه سپاس و ضایع کردن مال بود. بلکه مکاس کردن و ارزان خریدن اولیتر.
هوش مصنوعی: اما خریدن کالا از فردی ثروتمند به قیمت پایین، نه تنها پاداشی ندارد و قابل تقدیر نیست، بلکه موجب هدر رفتن پول نیز می‌شود. در عوض، خرید کردن و با قیمت کم به دست آوردن کالا بهتر است.
حسن و حسین (ع) جهد آن کردندی که هر چه بخرند ارزان خرند و در آویختندی تا ایشان را گفتندی، « در روزی چندین هزار درم بدهید، در این مقدار چرا چنین مکاس می کنید؟ »، گفتند، « آنچه بدهیم برای خدای تعالی دهیم و بسیار آن اندک بود و اما غبن پذیرفتن در بیع نقصان عقل و مال بود ».
هوش مصنوعی: حسن و حسین (ع) تلاش می‌کردند تا هر چیزی که می‌خرند، به قیمت مناسب و ارزان تهیه کنند. وقتی به آنها می‌گفتند که چرا حاضر نیستند مبلغ زیادی پرداخت کنند، پاسخ می‌دادند که هرچه می‌دهند، برای خداوند است و حتی اگر مبلغ کم باشد، بیشتر از آن را نمی‌پذیرند. زیرا قبول کم‌فروشی در خرید، هم نقصی بر عقل و هم بر مال است.
در بها ستدن از سه گونه احسان بود: یکی بعضی کم کردن، و دیگر شکسته و نقدی که بدتر بود ستدن، و سه دیگر مهلت دادن. و رسول (ص) می گوید، « رحمت خدای بر کسی باد که ستد و داد آسان کند ». و می گوید، « هر که آسان گیرد، خدای تعالی کارهای وی آسان گیرد ». و هیچ احسان بیش از مهلت دادن درویش نیست، اما اگر ندارد، مهلت دادن خود واجب بود و آن از جمله عدل بود، اما اگر کسی دارد، ولیکن تا چیزی به زیان نفروشد یا چیزی که بدان حاجتمند است نفروشد نتواند داد، مهلت دادن وی از احسان بود و از صدقه های بزرگ.
هوش مصنوعی: در ستاندن حق، سه نوع احسان وجود دارد: اول کاهش مبلغ، دوم دریافت به شکل شکسته و نقدی که کمتر از حق است، و سوم دادن مهلت. پیامبر اسلام (ص) فرمودند: «رحمت خدا بر کسی که ستاندن و پرداخت را آسان کند». همچنین گفتند: «هر که آسان بگیرد، خداوند کارهای او را آسان می‌کند». هیچ نوع احسانی بالاتر از دادن مهلت به یک درویش نیست. اگر کسی مالی ندارد، دادن مهلت واجب و از نشانه‌های عدل است. اما اگر فردی دارای مالی باشد و نتواند چیزی را به زیان بفروشد یا چیزی را که به آن نیاز دارد بفروشد، دادن مهلت به او از احسان و صدقه‌های بزرگ محسوب می‌شود.
رسول (ص) گفت، « در قیامت مردی را بیارند که بر خویشتن ظلم کرده باشد در دین و در دیوان وی هیچ حسنه نباشد. وی را گویند که هرگز هیچ حسنه نکردی؟ گوید: نکرده ام، مگر آن که شاگردان خویش را گفتمی که هر که مرا بر وی وامی است معسر است مهلت دهید و مسامحه کنید. خدای تعالی گوید، « پس تو امروز معسر و درمانده ای و اولیتر که با تو مسامحت کنیم. و وی را بیامرزد. »
هوش مصنوعی: پیامبر (ص) فرمودند: در روز قیامت، فردی را می‌آورند که در دین خود بر خود ظلم کرده و هیچ عمل نیکی ندارد. از او می‌پرسند: آیا هیچ کار خوبی انجام نداده‌ای؟ او پاسخ می‌دهد: نه، جز این که به شاگردانم گفته‌ام اگر کسی که به من بدهکاری دارد، در تنگنا قرار دارد به او مهلت دهید و با او مدارا کنید. خداوند می‌فرماید: حالا تو نیز در وضعیتی مشابه هستی و سزاوارتر هستی که با تو مدارا کنیم. سپس او را می‌آمرزد.
و در خبر است که هر که مر کسی را وامی دهد تا مدتی، هر روزی که می گذرد وی را صدقه ای باشد. و چون مدت بگذرد؛ به هر روزی که پس از آن مهلت دهد، همچنان بود که گویی آن همه مال به صدقه داده باشد. و از سلف کسان بودندی که نخواستندی وام این باز دهند، برای آن که صدقه ای می نویسد هر روزی ایشان را به جمله آن مال.
هوش مصنوعی: در اخبار آمده است که اگر کسی به دیگران وام بدهد تا مدت معینی، هر روزی که می‌گذرد، برای او به‌عنوان صدقه محسوب می‌شود. وقتی آن مدت تمام شد، هر روزی که بعد از آن تمدید کند، مانند این است که تمام آن پول را به صدقه داده است. در زمان‌های گذشته، برخی از افراد به دلیل همین مسأله، از بازگرداندن وام امتناع می‌کردند چون می‌خواستند هر روز بابت آن پول صدقه‌ای برای خود بنویسند.
و رسول (ص) گفت، « بر در بهشت نوشته دیدم که هر درمی به صدقه ده درم است و هر درمی به وام به هجده درم »، و این به سبب آن است که وام نکند مگر حاجتمند اما صدقه باشد که به دست محتاج نیفتد.
هوش مصنوعی: پیامبر (ص) فرمودند: «بر روی در بهشت نوشته‌ای را دیدم که می‌گوید: هر درهمی که به عنوان صدقه داده می‌شود، ارزشش برابر با صد درهم است، ولی هر درهمی که به عنوان وام داده می‌شود، ارزشش برابر با هجده درهم است.» دلیل این تفاوت این است که کسی که وام می‌دهد معمولاً برای نیازمندی و در شرایط خاص این کار را می‌کند، اما صدقه به گونه‌ای است که به دست کسی می‌رسد که نیازی به آن دارد و این عمل نوعی نیکی خالص محسوب می‌شود.
گزاردن وام و احسان در این آن بود که به تقاضا حاجت نیاورد و شتاب کند و نقد نیکوتر گزارد و به دست برساند و به خانه خداوند حق برد، چنان که وی را کسی نباید فرستاد. و در خبر است که بهترین شما آن است که وام نیکوتر گزارد و در خبر است که هر که وام کند و در دل کند که به نیکویی بگزارد، خدای تعالی چند فرشته فرستد تا او را نگاه می دارند و دعا می کنند او را تا آن وام گزارده شود. اما اگر تواند که بگزارد و تاخیر کند یک ساعت بی رضای خداوند وام، ظالم و عاصی شود. اگر به نماز مشغول شود و اگر به روز و اگر در خواب بود، در میان همه در لعنت خدای بود و این معصیتی باشد که وی خفته با وی به هم رود. و شرط توانایی به آن است که نقد دارد، بلکه چون چیزی بتواند فروخت و نفروشد عاصی شود. و اگر نقدی نبهره دهد یا عرضی دهد و خداوند حق به کراهت گیرد، عاصی شود و تا خشنودی وی طلب نکند از مظلمت نرهد و این از گناهان بزرگ است، خلق آسان گرفته باشند.
هوش مصنوعی: وام دادن و احسان کردن باید به گونه‌ای باشد که کسی نیازمند نشود و کارها سریع‌تر انجام گیرد و بهترین وام به دست بیاید و به خداوند عرضه شود، به طوری که نیازی به واسطه نباشد. در احادیث آمده که بهترین افراد کسانی هستند که وام نیکو دهند و هر کس وام بدهد و در دلش نیکوکاری را بخواهد، خداوند چندین فرشته را می‌فرستد تا او را حمایت کنند و برایش دعا کنند تا وام او به خوبی ادا شود. اما اگر کسی بتواند وام را بدهد و بدون رضایت خداوند یک ساعت تأخیر کند، او ظالم و معصیت‌کار تلقی می‌شود. حتی اگر در حال نماز باشد، روز باشد یا خواب، در هر حالت در لعنت خدا به سر خواهد برد و این خطایی است که در خواب هم با او همراه است. شرط استطاعت این است که فرد نقدی داشته باشد؛ اگر چیزی بتواند بفروشد ولی نفروشد، گناهکار است. همچنین اگر چیزی را قرض دهد و خداوند به خاطر آن ناراضی باشد، او گناهکار است و تا زمانی که رضایت خداوند را جلب نکند، از ظلم نمی‌گریزد و این گناه بزرگی است که مردم به سادگی از آن غافل شده‌اند.
آن که با هر کسی که معاملتی کرد و آن کس پشیمان شود، اقالت کند. رسول (ص) گفت، « هر که بیعی را فسخ کند و نابرآورده و ناکرده انگارد، خدای تعالی ناکرده انگارد » و این واجب نیست ولیکن مزد وی عظیم است و از جمله احسان است.
هوش مصنوعی: کسی که با دیگران معامله‌ای انجام می‌دهد و طرف مقابل دچار پشیمانی می‌شود، باید معامله را فسخ کند. پیامبر (ص) فرمودند: «هرکسی که فروش را باطل کند و آن را نادیده بگیرد، خداوند نیز آن را نادیده خواهد گرفت.» این کار واجب نیست، اما پاداش آن بسیار بزرگ است و از جمله کارهای نیک و احسان محسوب می‌شود.
آن که درویشان را به نسیه چیزی می دهد و می فروشد اگر همه اندک باشد بر عزم آن که بازنخواهد و اگر معسر بمیرند در کار ایشان کند. و در سلف کسانی بودند که ایشان دو یادگار داشتندی، یکی نامهای مجهول بودندی که همه درویشان بودندی و نام ننوشتندی تا اگر وی بمیرد کسی از ایشان چیزی باز نخواهد و این قوم از جمله بهترینان نداشتندی، بلکه بهترین آن را داشتندی که خود یادگار نداشتی نام دوریشان را، که اگر بازدادندی بازاستندندی، و اگر نه، طمع از آن گسسته داشتندی. اهل دین در معاملت چنین بودند و درجه مردان دین در معاملت دنیا پدید آید. هر که پای بر یک درم شبهت نهد برای دین را، از جمله مردان دین است.
هوش مصنوعی: کسی که به درویشان چیزی قرضی می‌دهد یا می‌فروشد، اگرچه مقدار آن کم باشد، اما با این نیت است که آن را پس نخواهد گرفت و اگر درویش بی‌پولی بمیرد، در آن زمینه اقدام می‌کند. در زمان‌های قدیم، افرادی بودند که دو نوع یادگار داشتند. یکی از این یادگارها، نام‌های ناشناسی بود که فقط درویشان بودند و هیچ‌کس نام آن‌ها را نمی‌نوشت تا وقتی که آن فرد بمیرد، کسی نتواند چیزی از آن‌ها پس بگیرد. این افراد از بهترین‌ها نبودند، بلکه بهترین آن‌ها این بود که خود را فراموش کرده بودند و نامی از درویشان نداشتند. اگر کسی بخواهد چیزی را به آن‌ها برگرداند، دست رد به سینه‌اش می‌زنند و اگر نه، از آن تن می‌زنند. اهل دین در معاملات خود چنین بودند و درجات مردان دین در معاملات دنیوی مشخص می‌شود. هر کسی که با نیت دینی بر روی یک درهم شبه‌ناک پا بگذارد، از جمله مردان دین به حساب می‌آید.