گنجور

بخش ۳۴ - باب سیم

بدان که آنچه گفتیم شرط درستی معاملت بود در ظاهر شرع و بسیار معاملت بود که فتوی دهیم که درست است، ولیکن آن کس در لعنت بود و آن معاملتی بود که در آن رنج و زیان مسلمانان بود و آن دو قسم است: یکی عام و یکی خاص.

اما آنچه رنج عام بود و آن دو نوع است:

نوع اول احتکار است و محتکر ملعون است و محتکر آن بود که طعام بخرد و بنهد تا گران شود، آنگاه بفروشد. رسول (ص) گفت، «هرکه چهل روز طعام نگاه دارد تا گران شود، آنگاه همه به صدقه دهد، کفارت این نبود». و رسول (ص) گفت، «هرکه طعام نگاه دارد، خدای تعالی از وی بیزار است و وی از خدای بیزار است». و رسول (ص) گفت، «هرکه طعامی خرد و به شهری برد و به نرخ روز بفروشد، همچنان بود که به صدقه داده باشد». و در یکی روایت همچنان بود که بنده ای آزاد کرده بود. و علی (ع) می گوید، «هرکه چهل روز طعامی بنهد، دل وی سیاه گردد». و وی را خبر دادند از طعام محتکری، بفرمود تا آتش اندر زدند اندر آن طعام.

و بعضی از سلف به دست وکیل خویش، طعامی از اواسط به بصره فرستاد تا بفروشد. چون در رسید سخت ارزان بود، یک هفته صبر کرد تا به اضعاف بفروشد و بفروخت و نبشت که چنین کردم. جواب نبشت که قناعت کرده بودیم به سود اندک با سلامت دین، نبایستی که تو دین ما در عوض سود بسیار دادی، این که کردی جنایتی عظیم است. باید که جمله آن مال به صدقه دهی کفارت این را و نه همانا که هنوز از شومی این سر به سر برهیم.

و بدان که سبب این ترحیم به ضرر خلق است که قوت قوام آدمی است. چون می فروشد، مباح است همه خلق را خریدن و چون یکی بخرد ودر بند کند، دست همه از آن کوتاه باشد، چنان باشد که آب مباح در بند کند تا خلق تشنه شوند و به زیادت بخرند. و این معصیت در خریدن طعام است بدین نیت. اما دهقان که وی را طعام باشد، آن خود خاص وی است، هرگاه که خواهد بفروشد و بر وی واجب نبود که زود بفروشد، لیکن اگر تاخیر نکند اولیتر و اگر در باطن رغبتی بود بدانکه گران شود، این رغبت مذموم باشد.

و بدان که احتکار در داروها و چیزها که نه قوت باشد و نه حاجت بدان عام بود حرام نیست، اما در قوت حرام است. اما آنچه به وی نزدیک بود، چون گوشت و روغن و امثال این، خلاف است و درست آن است که از کراهت خالی نبود، اما به درجه قوت نرسد و نگاهداشتن قوت نیز آن وقت حرام بود که طعام تنگ بود، اما وقتی که هر وقت که خواهد خرید آسان بیاید، تا فروختن حرام نباشد که در آن ضرری نباشد. و گروهی گفته اند که در این وقت نیز حرام بود و درست آن است که مکروه بود که در جمله انتظار گرانی می کند و رنج مردمان را منتظر بودن مذموم و مکروه بود.

و سلف مکروه داشته اند دو نوع تجارت را: یکی طعام فروختن، دیگر کفن فروختن که در انتظار مرگ و رنج مردمان بودن مذموم است. دو نوع پیشه مذموم داشته اند: قصابی را که دل را سخت کند و زرگری که آرایش دنیا کند.

نوع دوم از رنج عام نبهره دادن است در معاملت، چه اگر بداند آن کس که می ستاند خود ظلم کرده باش بر وی و اگر داند، که وی بر دیگری تلبیس کند و آن دیگر بر دیگری. و همچنین تا روزگار دراز در دستها بماند و مظلمت آن به وی بازگردد و برای این گفته است یکی از بزرگان که یک درم نبهره دادن بتر از آن که صد درم دزدیدن، برای آن که آن معصیت دزدی برسد در وقت و این باشد که پس از مرگ می رود. و بدبخت آن باشد که وی بمیرد و معصیت وی نمیرد و میرود و باشد که صد سال و دویست سال بماند، و وی را در گور بدان عذاب می کنند که اصل آن از دست وی رفته باشد.

اکنون در زر و سیم نبهره پنج چیز بباید دانست:

اولآن که چون نبهره به دست وی افتاد، باید که در چاه افکند و نشاید که به کسی دهد و گوید که زیف است که باشد که آن کس به دیگری تلبیس کند.

دوم آن که واجب بود بر بازاری که علم نقد بیاموزد که بشناسد که بد کدام است، نه برای آن که به کسی ندهد به غلط و حق مسلمانی به زیان نیارد هرکه بیاموزد. اگر به غلط بر دست وی رود، حق مسلمانی به زیان نیارد. و هرکه نیاموزد، اگر به غلط آن بر دست وی برود عاصی باشد که طلب علم نصیحت در همه معاملت که بنده بدان مبتلا باشد واجب است.

سیم آن که اگر زیف بستاند، بدان نیت که رسول (ص)گفت، «رحم الله امرا سهل القضا و سهل الاقتضاء» نیکو بود، لیکن بدان عزم که در چاه افکند، اما اگر اندیشه دارد که خرج کند نشاید، اگرچه بگوید که زیف است.

چهارم زیف آن بود که در وی سیم و زر نبود. اما آنچه در وی زر و نقره بود ولیکن ناقص بود، واجب نباشد در چاه افکندن، بلکه اگر خرج کند دو چیز واجب بود: یکی آن که بگوید و پوشیده ندارد، دیگر آن که به کسی دهد که بر امانت او اعتماد بود که وی نیز تلبیس نکند بر دیگری. پس اگر داند که به حلال دارد که خرج کند همچنان بود که انگور فروشد به کسی که داند که خمر خواهد کردن و سلاح به کسی فروشد که راه خواهد زد. این حرام بود و به سبب دشواری امانت در معاملت، سلف چنین گفته اند که بازرگان با امانت از عابد فاضلتر است.

قسم دوم ظلم خالص است که جز بدان کس نرسد که معاملت با وی است و هر معاملتی که بدان ضرری حاصل آید ظلم بود و حرام بود.

و فذلک این آن است که باید هرچه روا ندارد که با وی کنند، با هیچ مسلمانی نکند که هرکه مسلمانی را چیزی پسندد که خود را نپسندد، ایمان وی تمام نبود اما تفصیل این چهار چیز است:

یکی آن که بر کالا ثنا نگوید زیادن از این که باشد که آن هم دروغ بود و هم تلبیس و ظلم، بلکه ثنای راست نیز نگوید، چون خریدار می داند بی گفت وی که این بیهوده باشد. «ما یلفظ من قول الالدیه رقیب عتیتد». از هر سخنی که بگویند بخواهند پرسید که چرا گفت و آنگاه چون بیهوده گفته باشد هیچ عذرش نبود.

اما سوگند خوردن، اگر دروغ بود از کبایر بود و اگر راست بود برای کاری خسیس نام خدای تعالی برده بود و این بی حرمتی بود که در خبر است، «وای بر بازرگانان از لاوالله و بلی والله، و وای بر پیشه وران از فردا و پس فردا». و در خبر است که اگر کسی کالای خویش به سوگند ترویج کند، خدای تعالی روز قیامت به وی ننگرد. و حکایت است از یونس بن عبید که وی خز فروختی و صفت نمی کرد. یک روز سقط فراز کرد بر خریدار و شاگرد وی گفت، «یا رب مرا از جامه های بهشت کرامت کن». او سفط بیفکند و آن خز نفروخت. ترسید که این ثنا باشد و بز کالا.

شرط دوم در بیع آن است که هیچ چیز از عیب کالا از خریدار پنهان ندارد و همه به تمامی و راستی با وی بگوید. اگر پنهان دارد خیانت کرده باشد ونصیحت نکرده باشد و ظالم و عاصی بود. و هرگاه که روی نیکوترین از جامه عرض کند یا در جای تاریک عرضه کند تا نیکوتر نماید یا پای نیکوتر از کفش و موزه عرضه کند، ظالم و خاین بود.

رسول (ص)به مردی بگذشت که گندم می فروخت. دست در گندم کرد. درون وی تر بود. گفت این چیست؟ گفت آب رسیده است. گفت پس چرا آی بیرون نگردی؟ من غشنا فلیس من هرکه غش کند از ما نیست.

و مرد اشتر به صد درم بفروخت، و پای وی عیب داشت. و وائله بن الاسقع از صحابه آنجا بود ایستاده، غافل ماند. چون بدانست در پی خریدار شد و گفت پای وی عیبی داشت. مرد باز آمد و از بایع صد درم باز ستد. بایع گفت این بیع من چرا تباه کردی؟ گفت از بهر آنکه از رسول (ص) شنیدم که گفت حلال نیست که کسی چیزی فروشد و عیب آن پنهان دارد و حلال نیست مر دیگری را که بداند و نگوید. و گفت رسول (ص) ما را بیعت ستده است بر نصیحت مسلمانان و شفقت نگاه داشتن و پنهان داشتن از نصیحت نبود.

و بدان که چنین معاملت کردن دشوار بود و از مجاهدات بزرگ بود و به دو چیز آسان شود، یکی آن که کالا با عیب نخرد و آنچه خرد در دل کند که بگوید و اگر بر وی تلبیس کرده اند، بداند که آن زیان وی را افتاد، بر دیگری نه افکند. و اصل آن است که بداند که روزی از تلبیس زیادت نشود، بلکه برکت از مال بشود و برخورداری از مال نباشد. و هر چه از طراری پراکنده به دست آید، به یک راه واقعه ای افتد که همه به زیان آید و مظلمت بماند و چون آن مرد باشد که آب در شیر می کرد. گله در کوه شد. به یک راه سیل آمد و گله ببرد. آن کودک گفت که آن آب پراکنده که در شیر کردی، بیکبار جمع شد، گاوان را ببرد.

و رسول (ص) می گوید، «چون خیانت به معاملت راه یافت برکت بشد». و معنی برکت آن باشد که کس باشد که مال اندک دارد، وی را برخورداری بود و بسیار کس را از آن راحت بود وبسیار خیر از وی پدید آید و کس بود که بسیار دارد و آن مال بسیار سبب هلاک وی گردد در دنیا و در آخرت و هیچ برخورداری نبود. پس باید که برکت طلب کند نه زیادتی و برکت در امانت بود که هرکه به امانت معروف شد همه از وی خرند و به معاملت وی رغبت کنند و سود وی بسیار شود و چون به خیانت معروف شد همه از وی حذر کنند.

دیگر آن که بداند که مدت عمر وی صد سال بیش نخواهد بود وآخرت را نهایت نیست. چگونه روا بود که عمر ابدی خود به زیان آرد برای زیادت سیم و زر در این روزی چند مختصر؟ همیشه می باید که این معانی را بر دل خویش تازه می دارد تا طراری و خیانت در دل وی شیرین نشود. رسول (ص) می گوید، «خلق در حمایت لااله الالله اند از سخط خدای تعالی تا آنگاه که دنیا را از دین فرا پیش بدارند، آنگاه چون این کلمه بگویند، خدای تعالی گوید در این کلمه دروغ می گویید و راست نه اید».

و همچنان که در بیع فریضه است غش نا کردن، در همه پیشه ها فریضه است. و کار قلب کردن حرام است، مگر که پوشیده ندارد. احمد بن حنبل را پرسیدند در رفو کردن، گفت، «نشاید مگر کسی که برای پوشیدن دارد نه برای بیع و هرکه رفو کند برای تلبیس، عاصی شود و مزد وی حرام بود».

واجب سیم آن که در مقدار وزن هیچ تلبیس نکند و راست سنجد. خدای تعالی می گوید، «ویل للمطففین الذین.... الایه. وای بر کسانی که چون بدهند کم سنجند و چون بستانند زیادت ستانند و سلف را عادت این بوده است که هرچه ستندندی به نیم حبه کمتر ستندی و چون بدادندی به نیم حبه زیادت دادندی و گفتندی که این نیم حبه حجاب است میان ما و دوزخ. که ترسیدند که راست نتوانند سخت و گفتندی که ابله کسی بود که بهشتی که پهنای وی چند هفت آسمان و زمین باشد بفروشد به نیم حبه و ابله کسی بود که به نیم حبه طوبی را به ویل بدل کند.

و هرگه رسول (ص) چیزی خریدی گفتی، «بها بسنج و چرب بسنج.»

و فضیل عیاض پسر خویش را دید که دیناری می سنجید تا به کسی دهد و شوخی که در نقش وی بود پاک می کرد، گفت، «ای پسر این تو را از دو حج و دو عمره فاضلتر».

و سلف گفته اند که خداوند دو ترازو که به یکی بدهد و به یکی بستاند از همه فساق بتر است. و هر بزازی که کرباس پیماید تا بخرد سست پیماید و چون بفروشد کشیده پیماید، از این جمله باشد. و هر قصابی که استخوان با گوشت سنجد که عادت نبود، از این جمله بود. و چون کسی غله فروشد و بر وی خاک بود زیادت از عادت، از این جمله بود. و این همه حرام است، بلکه این انصاف در همه کارها و معاملتها با خلق واجب است که هرکه سخنی بگوید که مثل آن اگر بشنود به کراهیت شنود، فرق کرد میان ستدن و دادن، و از این بدان برهد که به هیچ چیز خود را از برابر فرا بیش ندارد اندر معاملت و این صعب و دشوار بود و عظیم است و برای این است که حق تعالی می گوید، «و ان منکم الا واردها کان علی ربک حتما مقضیا. هیچ کس نیست الا که وی را در دوزخ گذراست». آن کس که به راه تقوی نزدیکتر بود زودتر خلاص یابد.

واجب چهارم آن است که در نرخ کالا هیچ تلبیس نکند و پوشیده ندارد. نهی کرده است رسول (ص) از آن که پیش کاروان باز شود و نرخ شهر پنهان دارد و کالا ارزان خرد و هرکه چنین کند، خداوند کالا را رسد که بیع فسخ کند. و نهی کرده است از آن که غریبی کالا آرد و به شهر ارزان بود. کسی گوید به نزدیک من بمان تا من پس از این بفروشم. و نهی کرده است از آن که خریداری کند کالا به بهای گران تا دیگری پندارد که راست می گوید و به زیادت بخرد. و هرکه این با خداوند کالا راست کرده بود تا کسی فریفته شود، چون بداند وی را باشد که فسخ کند و این عادت است که در بازار کالا در من یزید بنهند و کسانی که اندیشه خریداری نکنند می افزایند و این حرام است. و همچنین روا نباشد کالا از سلیم دلی خریدن که بهای کالا نداند پس ارزان بفروشد، یا به سلیم دلی فروختن که گران خرد و نداند که بها چند است، هرچند که فتوی کنیم که ظاهر درست است، ولیکن چون حقیقت کار از وی پنهان دارد، بزهکار باشد.

یکی از تابعین در بصره بود، غلام وی از شهر سوس نامه ای نوشته که امسال شکر را آفت افتاد، پیش از آن که مردمان بدانند شکر بسیار بخر. وی در بسیاری شکر بخرید و به وقت خویش بفروخت. سی هزار درم سود کرد. پس با خویش گفت، «الهی با مسلمانان غدر کردم و آفت شکر از ایشان پوشیده داشتم، این چنین کی روا بود؟». آن سی هزار درم برگرفت و به نزذیک بایع شکر برد و گفت این مال توست، گفت چرا؟ قصه با وی بگفت. گفت اکنون من تو را بحل کردم. چون به خانه آمد شب در اندیشید. گفت باشد که این مرد از شرم گفته باشد و من با وی غدر کردم. دیگر روز باز آورد و با وی می آویخت تا آنگه جمله سی هزار درم از وی بستد.

و بدان که هرکه خریده گوید باید که راست گوید و هیچ تلبیس نکند و اگر عیبی پدید آمده باشد کالا را بگوید و اگر گران خریده باشد، لیکن مسامحت کرده باشد به سبب دوستی بایع که با وی بود یا خویش وی بود، بگوید و اگر عرض داده باشد به ده دینار که به نه ارزد، نشاید که خریده گوید. و اگر در آن وقت ارزان خریده باشد ولیکن پس از آن نرخ کالا بگردید و اکنون نه ارزد، بباید گفت، و تفصیل این دراز است و در این باب بسیاری خیانت کنند بازاریان و ندانند که این خیانت است. و اصل آن است که آن بوالعجبی اگر کسی با وی کند روا ندارد نشاید وی را که با دیگری نیز آن کند، باید که این معیار خود سازد، چه هر که به اعتماد خریده گفتن خرد، از آن خرد که گمان برد که وی استقصا تمام کرده بود وچنان خریده که ارزد. چون بوالعجبی در زیر آن باشد بدان راضی نباشد، و این طراری بود و خیانت کردن باشد.

اطلاعات

منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بدان که آنچه گفتیم شرط درستی معاملت بود در ظاهر شرع و بسیار معاملت بود که فتوی دهیم که درست است، ولیکن آن کس در لعنت بود و آن معاملتی بود که در آن رنج و زیان مسلمانان بود و آن دو قسم است: یکی عام و یکی خاص.
هوش مصنوعی: بدان که شرایط صحت معاملات در ظاهر شرع اهمیت دارد و بسیاری از معاملات وجود دارند که می‌توان درباره درست بودنشان فتوا داد. با این حال، برخی از افراد در معرض لعنت الله قرار دارند و این نوع معاملات می‌تواند به ضرر مسلمانان تمام شود. این معاملات به دو دسته عمومی و خاص تقسیم می‌شوند.
اما آنچه رنج عام بود و آن دو نوع است:
هوش مصنوعی: اما چیزی که به طور عمومی وجود دارد، و شامل دو نوع است:
نوع اول احتکار است و محتکر ملعون است و محتکر آن بود که طعام بخرد و بنهد تا گران شود، آنگاه بفروشد. رسول (ص) گفت، «هرکه چهل روز طعام نگاه دارد تا گران شود، آنگاه همه به صدقه دهد، کفارت این نبود». و رسول (ص) گفت، «هرکه طعام نگاه دارد، خدای تعالی از وی بیزار است و وی از خدای بیزار است». و رسول (ص) گفت، «هرکه طعامی خرد و به شهری برد و به نرخ روز بفروشد، همچنان بود که به صدقه داده باشد». و در یکی روایت همچنان بود که بنده ای آزاد کرده بود. و علی (ع) می گوید، «هرکه چهل روز طعامی بنهد، دل وی سیاه گردد». و وی را خبر دادند از طعام محتکری، بفرمود تا آتش اندر زدند اندر آن طعام.
هوش مصنوعی: احتکار به معنای ذخیره‌سازی مواد غذایی به منظور فروش آنها به قیمت بالاتر است و این عمل مورد نارضایتی است. کسانی که مواد غذایی را برای گران شدن نگهداری می‌کنند، مورد لعنت قرار می‌گیرند. بر اساس احادیث، نگهداری مواد غذایی به مدت چهل روز برای سودجویی، باعث می‌شود که فرد از رحمت خداوند دور شود. همچنین، فروش مواد غذایی به قیمت روز، مانند صدقه دادن و آزاد کردن بنده‌ای است. به گفته امام علی (ع)، احتکار باعث سیاه شدن دل فرد می‌شود و او دستور داده است که در صورتی که خبری از احتکار مواد غذایی به او برسد، باید آن مواد را بسوزانند.
و بعضی از سلف به دست وکیل خویش، طعامی از اواسط به بصره فرستاد تا بفروشد. چون در رسید سخت ارزان بود، یک هفته صبر کرد تا به اضعاف بفروشد و بفروخت و نبشت که چنین کردم. جواب نبشت که قناعت کرده بودیم به سود اندک با سلامت دین، نبایستی که تو دین ما در عوض سود بسیار دادی، این که کردی جنایتی عظیم است. باید که جمله آن مال به صدقه دهی کفارت این را و نه همانا که هنوز از شومی این سر به سر برهیم.
هوش مصنوعی: عده‌ای از پیشینیان از طرف وکیل خود، غذایی را از اواسط عراق به بصره فرستادند تا بفروشد. وقتی کالا به دستش رسید و قیمت آن بسیار پایین بود، یک هفته صبر کرد تا بتواند آن را با قیمت بالاتری بفروشد و در نهایت هم فروش کرد و به آن‌ها نوشت که چنین کاری را انجام داده است. پاسخ نوشتند که ما به سود کم و سالم بودن دین راضی بودیم و نباید تو دین ما را به خاطر سود زیاد خراب می‌کردی. کار تو خطای بزرگی بود و باید تمام آن مال را صدقه بدهی تا این کار را جبران کنی، و در این وضعیت بد هنوز از عواقب آن رهایی نیافته‌ایم.
و بدان که سبب این ترحیم به ضرر خلق است که قوت قوام آدمی است. چون می فروشد، مباح است همه خلق را خریدن و چون یکی بخرد ودر بند کند، دست همه از آن کوتاه باشد، چنان باشد که آب مباح در بند کند تا خلق تشنه شوند و به زیادت بخرند. و این معصیت در خریدن طعام است بدین نیت. اما دهقان که وی را طعام باشد، آن خود خاص وی است، هرگاه که خواهد بفروشد و بر وی واجب نبود که زود بفروشد، لیکن اگر تاخیر نکند اولیتر و اگر در باطن رغبتی بود بدانکه گران شود، این رغبت مذموم باشد.
هوش مصنوعی: بدان که این نوع ترحم به ضرر مردم است، زیرا زندگی انسان به آن بستگی دارد. وقتی چیزی فروخته می‌شود، همه افراد حق خرید آن را دارند، اما اگر شخصی آن را بخرد و به دست خود بگیرد، دیگران از آن محروم خواهند شد. این وضعیت شبیه به این است که آب مجانی را در چیزی محکم نگه‌دارند تا مردم تشنه بمانند و بیشتر خرید کنند. این نوع خرید غذا به نیت این عمل، ناپسند است. اما کشاورز که غذا دارد، می‌تواند آن را بفروشد و لازم نیست که به سرعت این کار را انجام دهد. اما اگر او تأخیر کند، بهتر است و اگر در دل تمایل به این داشته باشد که قیمت بالا برود، این تمایل ناپسند است.
و بدان که احتکار در داروها و چیزها که نه قوت باشد و نه حاجت بدان عام بود حرام نیست، اما در قوت حرام است. اما آنچه به وی نزدیک بود، چون گوشت و روغن و امثال این، خلاف است و درست آن است که از کراهت خالی نبود، اما به درجه قوت نرسد و نگاهداشتن قوت نیز آن وقت حرام بود که طعام تنگ بود، اما وقتی که هر وقت که خواهد خرید آسان بیاید، تا فروختن حرام نباشد که در آن ضرری نباشد. و گروهی گفته اند که در این وقت نیز حرام بود و درست آن است که مکروه بود که در جمله انتظار گرانی می کند و رنج مردمان را منتظر بودن مذموم و مکروه بود.
هوش مصنوعی: بدان که احتکار داروها و کالاهایی که برای زندگی ضروری نیستند، به طور معمول حرام نیست، اما در مورد خوراکی‌های اساسی، این کار حرام می‌باشد. اما چیزهایی مانند گوشت و روغن، در این زمینه کمی محل بحث هستند و به طور کلی احتکار آنها به‌طور کامل مجاز نیست، هرچند به شدت حرام هم نیستند. نگه‌داشتن مواد غذایی وقتی حرام است که در آن زمان کمبود وجود داشته باشد، ولی اگر به راحتی در دسترس باشد، احتکار آن جایز است. برخی نیز معتقدند که در چنین شرایطی احتکار همچنان حرام است، اما بهتر است در کل احتکار در انتظار افزایش قیمت‌ها مکروه باشد و بحث برانگیز است که انتظار برای گرانی و تنگ کردن معیشت دیگران قابل ستایش نیست.
و سلف مکروه داشته اند دو نوع تجارت را: یکی طعام فروختن، دیگر کفن فروختن که در انتظار مرگ و رنج مردمان بودن مذموم است. دو نوع پیشه مذموم داشته اند: قصابی را که دل را سخت کند و زرگری که آرایش دنیا کند.
هوش مصنوعی: در گذشته، دو نوع کسب و کار ناپسند شناخته شده بود: یکی فروش غذا و دیگری فروش کفن، زیرا انتظار برای مرگ و درد مردم مورد نکوهش قرار گرفته است. همچنین، دو شغل ناپسند نیز وجود داشت: قصابی که باعث سختی دل‌ها می‌شود و زرگری که فقط به زینت دنیا می‌پردازد.
نوع دوم از رنج عام نبهره دادن است در معاملت، چه اگر بداند آن کس که می ستاند خود ظلم کرده باش بر وی و اگر داند، که وی بر دیگری تلبیس کند و آن دیگر بر دیگری. و همچنین تا روزگار دراز در دستها بماند و مظلمت آن به وی بازگردد و برای این گفته است یکی از بزرگان که یک درم نبهره دادن بتر از آن که صد درم دزدیدن، برای آن که آن معصیت دزدی برسد در وقت و این باشد که پس از مرگ می رود. و بدبخت آن باشد که وی بمیرد و معصیت وی نمیرد و میرود و باشد که صد سال و دویست سال بماند، و وی را در گور بدان عذاب می کنند که اصل آن از دست وی رفته باشد.
هوش مصنوعی: نوع دوم از رنجی که به دیگران وارد می‌شود، ناشی از ظلم در معاملات است. اگر فردی که دارائی را می‌گیرد، بداند که به شخص دیگری ظلم کرده، باید متوجه باشد که این ظلم می‌تواند به زنجیره‌ای از تقلب‌ها و ظلم‌ها منجر شود که طرفین مختلف را شامل می‌شود. این وضع ممکن است سال‌ها ادامه یابد و در نهایت، آلام و نارضایتی به خود او برگردد. یکی از بزرگان گفته که آنچه باعث می‌شود یک درهم ظلم به کسی بدتر از دزدی صد درهم باشد، این است که دزدی یک جرم زودگذر است، در حالی که آثار ظلم و مکافات آن پس از مرگ باقی می‌ماند. فردی که با ظلم می‌میرد، نه تنها محکوم به عذاب در زندگی پس از مرگ می‌شود، بلکه عذابش ممکن است برای مدت‌های طولانی ادامه یابد.
اکنون در زر و سیم نبهره پنج چیز بباید دانست:
هوش مصنوعی: در حال حاضر، برای استفاده از طلا و نقره، باید به پنج نکته مهم توجه داشته باشیم:
اولآن که چون نبهره به دست وی افتاد، باید که در چاه افکند و نشاید که به کسی دهد و گوید که زیف است که باشد که آن کس به دیگری تلبیس کند.
هوش مصنوعی: اولاً وقتی بهره‌ای به دست او رسید، باید آن را در چاه بیندازد و نباید به کسی بدهد، چون ممکن است آن شخص با استفاده از آن، فریب دیگری را بدهد.
دوم آن که واجب بود بر بازاری که علم نقد بیاموزد که بشناسد که بد کدام است، نه برای آن که به کسی ندهد به غلط و حق مسلمانی به زیان نیارد هرکه بیاموزد. اگر به غلط بر دست وی رود، حق مسلمانی به زیان نیارد. و هرکه نیاموزد، اگر به غلط آن بر دست وی برود عاصی باشد که طلب علم نصیحت در همه معاملت که بنده بدان مبتلا باشد واجب است.
هوش مصنوعی: دوم این که بر عهده بازاری است که علم نقد را یاد بگیرد و بداند چه چیزی نادرست است، نه برای این که به کسی به اشتباه کمک کند یا حقی از مسلمانی را زیر پا بگذارد. اگر کسی به اشتباه به چنین علمی دست پیدا کند، نباید حق مسلمانی را آسیب بزند. و هر کسی که علم را ناآموخته باقی بگذارد، اگر به اشتباه به این علم دست پیدا کند، گناهکار است. زیرا یادگیری علم، نصیحتی است که باید در تمام معاملاتی که افراد در آن گرفتار هستند، واجب شمرده شود.
سیم آن که اگر زیف بستاند، بدان نیت که رسول (ص)گفت، «رحم الله امرا سهل القضا و سهل الاقتضاء» نیکو بود، لیکن بدان عزم که در چاه افکند، اما اگر اندیشه دارد که خرج کند نشاید، اگرچه بگوید که زیف است.
هوش مصنوعی: اگر کسی اهدای مالی کند، با نیت خوب مانند قول رسول (ص)، که فرمودند: «خداوند رحمت کند کسی را که در قضاوت و خواسته‌هایش آسان‌گیر باشد»، این عمل پسندیده است. اما اگر آن فرد قصد دارد از این کار سوء استفاده کند، رفتار او مناسب نیست. حتی اگر او ادعا کند که هدفش خوب است، اما در واقع در پی منافع شخصی خود باشد، این کار صحیح نیست.
چهارم زیف آن بود که در وی سیم و زر نبود. اما آنچه در وی زر و نقره بود ولیکن ناقص بود، واجب نباشد در چاه افکندن، بلکه اگر خرج کند دو چیز واجب بود: یکی آن که بگوید و پوشیده ندارد، دیگر آن که به کسی دهد که بر امانت او اعتماد بود که وی نیز تلبیس نکند بر دیگری. پس اگر داند که به حلال دارد که خرج کند همچنان بود که انگور فروشد به کسی که داند که خمر خواهد کردن و سلاح به کسی فروشد که راه خواهد زد. این حرام بود و به سبب دشواری امانت در معاملت، سلف چنین گفته اند که بازرگان با امانت از عابد فاضلتر است.
هوش مصنوعی: چهارمین ویژگی زیف این است که در آن طلا و نقره وجود ندارد. اما اگر در آن طلا و نقره باشد، اما ناقص باشد، لازم نیست که آن را در چاه بیندازند. بلکه اگر بخواهد خرج کند، دو چیز بر او واجب است: اول اینکه حقیقت را بگوید و چیزی را پنهان نکند، دوم اینکه آن را به کسی بدهد که به امانت‌داری او اعتماد دارد و او هم به دیگری تلبیس نکند. اگر بداند که به حلال می‌تواند خرج کند، مثل این است که انگور را به کسی بفروشد که می‌داند از آن شراب می‌سازد یا سلاح را به کسی بفروشد که قصد دارد با آن راهزنی کند. این کار حرام است و به علت سختی امانت در معاملات، گفته‌اند که بازرگان با امانت از عابد، فاضل‌تر است.
قسم دوم ظلم خالص است که جز بدان کس نرسد که معاملت با وی است و هر معاملتی که بدان ضرری حاصل آید ظلم بود و حرام بود.
هوش مصنوعی: دومین نوع ظلم، ظلم خالص است که فقط به کسی می‌رسد که با او معامله می‌شود. هر نوع معامله‌ای که باعث ضرر به دیگران شود، ظلم و حرام محسوب می‌شود.
و فذلک این آن است که باید هرچه روا ندارد که با وی کنند، با هیچ مسلمانی نکند که هرکه مسلمانی را چیزی پسندد که خود را نپسندد، ایمان وی تمام نبود اما تفصیل این چهار چیز است:
هوش مصنوعی: این به این معناست که باید هرچه که دیگران درباره ما انجام دهند، با هیچ مسلمانی انجام ندهیم، چرا که اگر کسی نسبت به مسلمانی چیزی را بپسندد که خود آن را نمی‌پسندد، ایمان او کامل نیست. حال به توضیح چهار مورد می‌پردازیم:
یکی آن که بر کالا ثنا نگوید زیادن از این که باشد که آن هم دروغ بود و هم تلبیس و ظلم، بلکه ثنای راست نیز نگوید، چون خریدار می داند بی گفت وی که این بیهوده باشد. «ما یلفظ من قول الالدیه رقیب عتیتد». از هر سخنی که بگویند بخواهند پرسید که چرا گفت و آنگاه چون بیهوده گفته باشد هیچ عذرش نبود.
هوش مصنوعی: معنا این است که نباید بر کالایی تعریف و تمجید کرد، حتی اگر تعریف صحیح باشد، چون خریدار خودش به خوبی می‌داند که این تعریف‌ها بی‌فایده است. از هر حرفی که گفته می‌شود، باید پرسیده شود که چرا این حرف زده شده است و اگر این حرف بی‌فایده باشد، هیچ دلیلی برای آن پذیرفته نیست.
اما سوگند خوردن، اگر دروغ بود از کبایر بود و اگر راست بود برای کاری خسیس نام خدای تعالی برده بود و این بی حرمتی بود که در خبر است، «وای بر بازرگانان از لاوالله و بلی والله، و وای بر پیشه وران از فردا و پس فردا». و در خبر است که اگر کسی کالای خویش به سوگند ترویج کند، خدای تعالی روز قیامت به وی ننگرد. و حکایت است از یونس بن عبید که وی خز فروختی و صفت نمی کرد. یک روز سقط فراز کرد بر خریدار و شاگرد وی گفت، «یا رب مرا از جامه های بهشت کرامت کن». او سفط بیفکند و آن خز نفروخت. ترسید که این ثنا باشد و بز کالا.
هوش مصنوعی: سوگند خوردن اگر به دروغ باشد، از بزرگ‌ترین گناهان محسوب می‌شود و اگر راست باشد، نمایش نام خدا در کارهای بی‌ارزش و ناشایست است که به نوعی بی‌احترامی به خداوند به شمار می‌آید. در احادیث آمده است که بازرگانان باید مراقب سوگندهای بی‌مورد باشند و از وعده‌های بی‌اساس خودداری کنند. همچنین اگر کسی بخواهد کالای خود را با سوگند تبلیغ کند، در روز قیامت خداوند به او توجهی نخواهد کرد. داستانی از یونس بن عبید نقل شده که او خز فروخت و آن را توصیف نمی‌کرد. یک روز به خریدارش گفت: «خدای من، مرا از لباس‌های بهشتی کرامت کن» و او به این دلیل از فروش خز خود صرف‌نظر کرد، زیرا نگران بود که این دعا باعث کاهش ارزش کالا شود.
شرط دوم در بیع آن است که هیچ چیز از عیب کالا از خریدار پنهان ندارد و همه به تمامی و راستی با وی بگوید. اگر پنهان دارد خیانت کرده باشد ونصیحت نکرده باشد و ظالم و عاصی بود. و هرگاه که روی نیکوترین از جامه عرض کند یا در جای تاریک عرضه کند تا نیکوتر نماید یا پای نیکوتر از کفش و موزه عرضه کند، ظالم و خاین بود.
هوش مصنوعی: شرط دوم در فروش این است که فروشنده نباید هیچ عیبی از کالا را از خریدار پنهان کند و باید به طور کامل و راستی تمام اطلاعات را با او در میان بگذارد. اگر او بخواهد عیبی را مخفی کند، در واقع به خریدار خیانت کرده و کار نادرستی انجام داده است. به علاوه، اگر کالا را به گونه‌ای نشان دهد که خوب به نظر برسد، مثلاً در مرکزی تاریک که کیفیت آن بهتر به نظر برسد یا قسمت‌های بهتری از آن را به نمایش بگذارد، باز هم به عنوان شخصی نادرست و خائن شناخته می‌شود.
رسول (ص)به مردی بگذشت که گندم می فروخت. دست در گندم کرد. درون وی تر بود. گفت این چیست؟ گفت آب رسیده است. گفت پس چرا آی بیرون نگردی؟ من غشنا فلیس من هرکه غش کند از ما نیست.
هوش مصنوعی: پیامبر (ص) از کنار مردی گذشت که گندم می‌فروخت. او دستش را در میان گندم‌ها کرد و متوجه شد که گندم‌ها مرطوب هستند. از فروشنده پرسید: این چه چیزی است؟ فروشنده پاسخ داد که آب به گندم‌ها رسیده است. پیامبر فرمود: پس چرا آن را بیرون نمی‌آوری؟ سپس ادامه داد که هر کس تقلب کند، از ما نیست.
و مرد اشتر به صد درم بفروخت، و پای وی عیب داشت. و وائله بن الاسقع از صحابه آنجا بود ایستاده، غافل ماند. چون بدانست در پی خریدار شد و گفت پای وی عیبی داشت. مرد باز آمد و از بایع صد درم باز ستد. بایع گفت این بیع من چرا تباه کردی؟ گفت از بهر آنکه از رسول (ص) شنیدم که گفت حلال نیست که کسی چیزی فروشد و عیب آن پنهان دارد و حلال نیست مر دیگری را که بداند و نگوید. و گفت رسول (ص) ما را بیعت ستده است بر نصیحت مسلمانان و شفقت نگاه داشتن و پنهان داشتن از نصیحت نبود.
هوش مصنوعی: مردی برای فروش شتری که پایش عیب داشت، هزار درم دریافت کرد. در این هنگام، یکی از صحابه به نام وائله بن الاسقع در آنجا بود و متوجه موضوع نشد. اما وقتی متوجه عیب پای شتر شد، به دنبال خریدار رفت و به او گفت که شتر عیبی دارد. خریدار دوباره به فروشنده برگشت و از او خواست صد درم را پس بگیرد. فروشنده از او پرسید که چرا این معامله را خراب کردی؟ خریدار پاسخ داد که او از رسول خدا (ص) شنیده بود که فروش چیزی که عیب دارد و پنهان کردن آن حلال نیست و همچنین حلال نیست که کسی از عیب خبر داشته باشد و آن را بگوید. او افزود که پیامبر (ص) از ما خواسته است که به یکدیگر نصیحت کنیم و با توجه به حقوق دیگران، پنهان‌کاری نکنیم.
و بدان که چنین معاملت کردن دشوار بود و از مجاهدات بزرگ بود و به دو چیز آسان شود، یکی آن که کالا با عیب نخرد و آنچه خرد در دل کند که بگوید و اگر بر وی تلبیس کرده اند، بداند که آن زیان وی را افتاد، بر دیگری نه افکند. و اصل آن است که بداند که روزی از تلبیس زیادت نشود، بلکه برکت از مال بشود و برخورداری از مال نباشد. و هر چه از طراری پراکنده به دست آید، به یک راه واقعه ای افتد که همه به زیان آید و مظلمت بماند و چون آن مرد باشد که آب در شیر می کرد. گله در کوه شد. به یک راه سیل آمد و گله ببرد. آن کودک گفت که آن آب پراکنده که در شیر کردی، بیکبار جمع شد، گاوان را ببرد.
هوش مصنوعی: بدان که چنین معامله کردن سخت است و نیاز به تلاش زیادی دارد، اما دو نکته می‌تواند آن را آسان‌تر کند: اول اینکه اجناس معیوب نخرند و دوم اینکه آنچه در دل خود می‌خرند را با دقت بگویند و اگر کسی قصد فریب آنها را داشته باشد، متوجه شوند که این زیان به خودشان وارد می‌شود و نه به دیگران. نکته اصلی این است که باید بدانند درآمد ناشی از فریب بیشتر نمی‌شود، بلکه برکت از مال را از بین می‌برد و نمی‌توانند از آن به خوبی بهره‌مند شوند. هرچه از راه‌های نادرست به دست آید، در نهایت به زیان منجر می‌شود و ظلم باقی می‌ماند. مانند آن مردی که آب را در شیر می‌کرد و در نهایت سیل آمد و آسیب دید. آن کودک این نکته را متوجه شد که آب پراکنده‌ای که در شیر کرده بود، به یکباره جمع شد و گاوان را برد.
و رسول (ص) می گوید، «چون خیانت به معاملت راه یافت برکت بشد». و معنی برکت آن باشد که کس باشد که مال اندک دارد، وی را برخورداری بود و بسیار کس را از آن راحت بود وبسیار خیر از وی پدید آید و کس بود که بسیار دارد و آن مال بسیار سبب هلاک وی گردد در دنیا و در آخرت و هیچ برخورداری نبود. پس باید که برکت طلب کند نه زیادتی و برکت در امانت بود که هرکه به امانت معروف شد همه از وی خرند و به معاملت وی رغبت کنند و سود وی بسیار شود و چون به خیانت معروف شد همه از وی حذر کنند.
هوش مصنوعی: پیامبر (ص) می‌فرماید: «زمانی که خیانت به معاملات راه پیدا کند، برکت از بین می‌رود». برکت به معنای این است که فردی که دارایی کمی دارد، از آن به خوبی بهره‌مند می‌شود و دیگران نیز از او بهره‌برند و خیر زیادی از او ناشی می‌شود. در مقابل، فردی که دارای مال فراوان است، ممکن است همان مال برای او در این دنیا و آخرت موجب هلاکت گردد و هیچ بهره‌ای از آن نبرد. بنابراین، باید به دنبال برکت بود نه صرفاً افزایش دارایی. برکت در امانت‌داری است؛ وقتی کسی به امانت‌داری معروف شود، دیگران به او اعتماد می‌کنند و تمایل دارند با او معامله کنند و سود او بالا می‌رود. اما اگر به خیانت شناخته شود، همه از او دوری می‌کنند.
دیگر آن که بداند که مدت عمر وی صد سال بیش نخواهد بود وآخرت را نهایت نیست. چگونه روا بود که عمر ابدی خود به زیان آرد برای زیادت سیم و زر در این روزی چند مختصر؟ همیشه می باید که این معانی را بر دل خویش تازه می دارد تا طراری و خیانت در دل وی شیرین نشود. رسول (ص) می گوید، «خلق در حمایت لااله الالله اند از سخط خدای تعالی تا آنگاه که دنیا را از دین فرا پیش بدارند، آنگاه چون این کلمه بگویند، خدای تعالی گوید در این کلمه دروغ می گویید و راست نه اید».
هوش مصنوعی: انسان باید بداند که عمرش بیشتر از صد سال نخواهد بود و آخرت و زندگی پس از مرگ پایان ندارد. بنابراین، چگونه می‌تواند زندگی ابدی‌اش را برای به دست آوردن ثروت مادی در این چند روز کوتاه به خطر بیندازد؟ باید همیشه این موضوعات را در ذهن خود تازه نگه دارد تا فریب و خیانت در دلش شیرین نباشد. پیامبر اسلام (ص) می‌فرماید: «مخلوق در پناه کلمه لااله الا الله از خشم خداوند حفظ شده‌اند تا زمانی که دنیا را بر دین مقدم بدارند؛ در آن صورت، هنگامی که این کلمه را بر زبان رانند، خداوند می‌فرماید که شما در این کلمه دروغ می‌گویید و راست نمی‌گویید».
و همچنان که در بیع فریضه است غش نا کردن، در همه پیشه ها فریضه است. و کار قلب کردن حرام است، مگر که پوشیده ندارد. احمد بن حنبل را پرسیدند در رفو کردن، گفت، «نشاید مگر کسی که برای پوشیدن دارد نه برای بیع و هرکه رفو کند برای تلبیس، عاصی شود و مزد وی حرام بود».
هوش مصنوعی: در معاملات خرید و فروش، به عدم صادق بودن و دقت نکردن به کیفیت کالا غش کردن ناپسند است و این موضوع در تمامی حرفه‌ها نیز صادق است. قلب کردن و پنهان کردن عیب‌های کالا حرام است، مگر اینکه به گونه‌ای انجام شود که عیوب به طور کامل پوشیده بمانند. احمد بن حنبل در مورد رفو کردن (ترمیم کردن) پرسیده شد و گفت که این کار جایز نیست مگر برای کسی که لباس را برای استفاده خود ترمیم می‌کند، نه برای فروش. در غیر این صورت، اگر کسی لباس را برای فریب مشتری ترمیم کند، گناهکار است و مزد او حرام محسوب می‌شود.
واجب سیم آن که در مقدار وزن هیچ تلبیس نکند و راست سنجد. خدای تعالی می گوید، «ویل للمطففین الذین.... الایه. وای بر کسانی که چون بدهند کم سنجند و چون بستانند زیادت ستانند و سلف را عادت این بوده است که هرچه ستندندی به نیم حبه کمتر ستندی و چون بدادندی به نیم حبه زیادت دادندی و گفتندی که این نیم حبه حجاب است میان ما و دوزخ. که ترسیدند که راست نتوانند سخت و گفتندی که ابله کسی بود که بهشتی که پهنای وی چند هفت آسمان و زمین باشد بفروشد به نیم حبه و ابله کسی بود که به نیم حبه طوبی را به ویل بدل کند.
هوش مصنوعی: ضروری است که در اندازه‌گیری وزن، هیچگونه فریبکاری صورت نگیرد و اندازه‌گیری‌ها به طور دقیق و درست انجام شود. خداوند متعال در قرآن می‌فرماید: «عذاب بر کسانی که در وزن تقلب می‌کنند باد.» این افراد زمانی که چیزی را می‌فروشند، کمتر از آنچه که حقشان است می‌سنجند و زمانی که چیزی را خریداری می‌کنند، بیشتر از آنچه که باید می‌ستانند. در گذشته، مردم معمولاً به اندازه‌ای کمتر از آنچه که باید، ستاندن را عادت کرده بودند و هنگام فروش نیز کمی بیشتر از آنچه که باید می‌دادند و می‌گفتند که این کار شاید باعث نجات آن‌ها از عذاب جهنم شود. آن‌ها نگران بودند که نتوانند به درستی عمل کنند و باور داشتند که فردی که بهشتی با گستردگی هفت آسمان و زمین را به خاطر مقدار کمی بفروشد، احمق است و کسی که به خاطر مقدار اندکی، نعمت‌های بهشتی را برمی‌گزیند، نیز احمق به شمار می‌آید.
و هرگه رسول (ص) چیزی خریدی گفتی، «بها بسنج و چرب بسنج.»
هوش مصنوعی: هرگاه پیامبر (ص) چیزی می‌خرید، می‌گفتند: «قیمت را بسنج و کیفیت را سنجش کن.»
و فضیل عیاض پسر خویش را دید که دیناری می سنجید تا به کسی دهد و شوخی که در نقش وی بود پاک می کرد، گفت، «ای پسر این تو را از دو حج و دو عمره فاضلتر».
هوش مصنوعی: فضیل عیاض پسرش را دید که در حال وزن‌کردن دیناری است تا به کسی بدهد و شوخی‌هایی که بر روی آن وجود داشت را پاک می‌کند. او به پسرش گفت: «ای پسر، این کار برای تو از دو حج و دو عمره بهتر است.»
و سلف گفته اند که خداوند دو ترازو که به یکی بدهد و به یکی بستاند از همه فساق بتر است. و هر بزازی که کرباس پیماید تا بخرد سست پیماید و چون بفروشد کشیده پیماید، از این جمله باشد. و هر قصابی که استخوان با گوشت سنجد که عادت نبود، از این جمله بود. و چون کسی غله فروشد و بر وی خاک بود زیادت از عادت، از این جمله بود. و این همه حرام است، بلکه این انصاف در همه کارها و معاملتها با خلق واجب است که هرکه سخنی بگوید که مثل آن اگر بشنود به کراهیت شنود، فرق کرد میان ستدن و دادن، و از این بدان برهد که به هیچ چیز خود را از برابر فرا بیش ندارد اندر معاملت و این صعب و دشوار بود و عظیم است و برای این است که حق تعالی می گوید، «و ان منکم الا واردها کان علی ربک حتما مقضیا. هیچ کس نیست الا که وی را در دوزخ گذراست». آن کس که به راه تقوی نزدیکتر بود زودتر خلاص یابد.
هوش مصنوعی: افراد گفته‌اند که خداوند رعایت انصاف را بسیار مهم می‌داند و داشتن دو نوع ترازوی ناعادلانه در معاملات بدتر از خطاهای بزرگ است. مثلاً وقتی یک خریدار کرباس را به صورت ضعیف وزن می‌کند و سپس هنگام فروش آن را به طور صحیح وزن می‌کند، این کار نادرست است. یا قصابی که گوشت را با استخوان می‌سنجد، که این نیز عادتی غیرمنصفانه است. همچنین وقتی کسی غله‌ای را می‌فروشد و مقدار زیادی خاک به آن اضافه می‌کند، در واقع در حال تقلب است و این کار حرام است. رعایت انصاف در تمامی معاملات و تعاملات با دیگران ضروری است. هر شخص باید در گفتار و رفتار خود انصاف را در نظر بگیرد و به گونه‌ای عمل کند که اگر خود در موقعیتی مشابه قرار بگیرد، از آن عمل خوشش نیاید. این رفتار دشوار است و خدای تعالی می‌فرماید که همه انسان‌ها باید از دوزخ عبور کنند و کسی که به تقوا نزدیک‌تر باشد، زودتر از این آتش نجات خواهد یافت.
واجب چهارم آن است که در نرخ کالا هیچ تلبیس نکند و پوشیده ندارد. نهی کرده است رسول (ص) از آن که پیش کاروان باز شود و نرخ شهر پنهان دارد و کالا ارزان خرد و هرکه چنین کند، خداوند کالا را رسد که بیع فسخ کند. و نهی کرده است از آن که غریبی کالا آرد و به شهر ارزان بود. کسی گوید به نزدیک من بمان تا من پس از این بفروشم. و نهی کرده است از آن که خریداری کند کالا به بهای گران تا دیگری پندارد که راست می گوید و به زیادت بخرد. و هرکه این با خداوند کالا راست کرده بود تا کسی فریفته شود، چون بداند وی را باشد که فسخ کند و این عادت است که در بازار کالا در من یزید بنهند و کسانی که اندیشه خریداری نکنند می افزایند و این حرام است. و همچنین روا نباشد کالا از سلیم دلی خریدن که بهای کالا نداند پس ارزان بفروشد، یا به سلیم دلی فروختن که گران خرد و نداند که بها چند است، هرچند که فتوی کنیم که ظاهر درست است، ولیکن چون حقیقت کار از وی پنهان دارد، بزهکار باشد.
هوش مصنوعی: وظیفه چهارم این است که در قیمت‌گذاری کالا هیچ‌گونه فریبی به کار نرود و اطلاعات پنهانی وجود نداشته باشد. پیامبر (ص) از این کار نهی کرده که کسی قبل از دیگران به بازار برود و قیمت‌های شهر را پنهان کند و کالا را ارزان بخرد. هرکسی که چنین کند، خداوند او را مجازات می‌کند و خریدهای او باطل خواهد بود. همچنین نهی شده که اگر کسی کالایی بیاورد و در شهر ارزان باشد، به او بگویند که نزد من بمان تا بعد بفروشم. همچنین خرید کالایی به بهای گران که باعث شود دیگران فکر کنند قیمت واقعی است و بیشتر بخرند، حرام است. اگر کسی به خدا در این مورد راستگویی کند و دیگران را فریب دهد، اگر آن‌ها بفهمند، می‌توانند معامله را فسخ کنند. این موضوع در بازار معمول است که کالاها با قیمت‌های مختلف فروش می‌رود و کسانی که تمایل به خرید ندارند ممکن است قیمت‌ها را افزایش دهند که این نیز حرام است. همچنین خرید کالا از کسی که از قیمت آن آگاه نیست و بعد با قیمت ارزان بفروشد یا اینکه خرید کالایی با قیمت بالا بدون اطلاع از قیمت واقعی انجام دهد، جایز نیست. حتی اگر به ظاهر درست باشد، اما اگر واقعیت کار پنهان باشد، فرد گناهکار خواهد بود.
یکی از تابعین در بصره بود، غلام وی از شهر سوس نامه ای نوشته که امسال شکر را آفت افتاد، پیش از آن که مردمان بدانند شکر بسیار بخر. وی در بسیاری شکر بخرید و به وقت خویش بفروخت. سی هزار درم سود کرد. پس با خویش گفت، «الهی با مسلمانان غدر کردم و آفت شکر از ایشان پوشیده داشتم، این چنین کی روا بود؟». آن سی هزار درم برگرفت و به نزذیک بایع شکر برد و گفت این مال توست، گفت چرا؟ قصه با وی بگفت. گفت اکنون من تو را بحل کردم. چون به خانه آمد شب در اندیشید. گفت باشد که این مرد از شرم گفته باشد و من با وی غدر کردم. دیگر روز باز آورد و با وی می آویخت تا آنگه جمله سی هزار درم از وی بستد.
هوش مصنوعی: در بصره یکی از تابعین بود که غلامش از شهر سوس نامه‌ای برای او فرستاد و نوشت که امسال شکر دچار آفت شده است. او پیش از آنکه مردم متوجه شوند، مقدار زیادی شکر خرید و آن را به موقع فروخت و سی هزار درم سود کرد. اما بعد از آن، به فکرش آمد که از مسلمانان غفلت کرده و آفت شکر را از آن‌ها پنهان کرده است و این کار صحیحی نبوده. بنابراین، آن سی هزار درم را برداشت و نزد فروشنده شکر برد و گفت این پول متعلق به توست. فروشنده تعجب کرد و پرسید چرا؟ او داستان را توضیح داد و گفت که اکنون او را ببخشیده است. زمانی که به خانه برگشت، شب در فکر فرو رفت و احتمال داد که فروشنده از روی شرم این حرف‌ها را زده و او به او خیانت کرده است. روز بعد دوباره به سراغ او رفت و تا نهایت تمام سی هزار درم را از او گرفت.
و بدان که هرکه خریده گوید باید که راست گوید و هیچ تلبیس نکند و اگر عیبی پدید آمده باشد کالا را بگوید و اگر گران خریده باشد، لیکن مسامحت کرده باشد به سبب دوستی بایع که با وی بود یا خویش وی بود، بگوید و اگر عرض داده باشد به ده دینار که به نه ارزد، نشاید که خریده گوید. و اگر در آن وقت ارزان خریده باشد ولیکن پس از آن نرخ کالا بگردید و اکنون نه ارزد، بباید گفت، و تفصیل این دراز است و در این باب بسیاری خیانت کنند بازاریان و ندانند که این خیانت است. و اصل آن است که آن بوالعجبی اگر کسی با وی کند روا ندارد نشاید وی را که با دیگری نیز آن کند، باید که این معیار خود سازد، چه هر که به اعتماد خریده گفتن خرد، از آن خرد که گمان برد که وی استقصا تمام کرده بود وچنان خریده که ارزد. چون بوالعجبی در زیر آن باشد بدان راضی نباشد، و این طراری بود و خیانت کردن باشد.
هوش مصنوعی: بدان که هر کسی که چیزی را می‌خرد باید راستگو باشد و هیچ‌گونه تلبیس یا فریبی به کار نگیرد. اگر عیبی در کالا وجود داشته باشد، باید آن را اعلام کند و اگر قیمت آن را بالا پرداخت کرده ولی به خاطر دوستی با فروشنده یا نسبت خانوادگی با او مسامحه کرده، باید این موضوع را هم بگوید. همچنین اگر به قیمت ده دینار پیشنهاد داده باشد ولی کالا ارزش نه دینار داشته باشد، نباید بگوید که خریده است. اگر در زمان خرید کالا ارزان بوده ولی بعد قیمت آن تغییر کرده و اکنون کمتر از ارزش واقعی‌اش است، باید این را گزارش دهد. توضیحات بیشتری در این زمینه وجود دارد و بسیاری از خریداران در این مورد دچار خیانت می‌شوند و خودشان نیز نمی‌دانند. اصل موضوع این است که اگر کسی با دیگری به‌طور ناعادلانه رفتار کند، نباید انتظار داشته باشد که دیگران نیز با او چنین رفتاری داشته باشند. هر که به امید راست‌گویی خریده باشد، این تصور را دارد که خریدار به‌طور کامل بررسی کرده و کالای ارزشمندی خریده است. در شرایطی که خیانت در کار باشد، خریدار نباید راضی باشد. این مسأله نوعی نیرنگ و خیانت به حساب می‌آید.