گنجور

بخش ۳۱ - عقد چهارم (اجارت است)

و وی را دو رکن است: اجرت و منفعت.

اما عاقد و لفظ عقد، همچنان است که در بیع گفتیم.

اما مزد

باید که معلوم بود، چنان که در بیع گفتیم و اگر سرایی به کرا دهد به عمارت باطل بود که مجهول بود. و اجارت سلاخ به پوست گوسپند و اجارت آسیابان به سبوس یا مقداری از آرد باطل بود. و هر چه حاصل شدن آن به عمل مزدور بود، نشاید که آن چیز مزد وی کنند و اگر گوید این دکان به تو دادم هر ماهی به دیناری، باطل بود که جمله مدت اجارت معلوم نبود. باید که بگوید سالی یا دو سال تا جمله معلوم شود.

اما منفعت

بدان که هر عملی که آن مباح بود و معلوم بود و در وی رنجی رسد و نیابت به وی راه یابد، اجرت وی درست بود.

پس پنج شرط در وی نگاه باید داشت.

شرط اول

آن که عمل را قدری و قیمتی بود و در وی رنجی بود. اگر طعام کسی اجارت کند، تا دکان بدان بیاراید یا درخت اجارت کند تا جامه بر وی خشک کند یا سیبی اجارت کند تا باز بوید، این همه باطل بود که این را قدری و قیمتی نبود و همچون یک دانه گندم فروختن.

و اگر بیاعی بود که وی را جاه و حشمت بود که به یک سخن وی بیع برآید، وی را مزدی شرط کنند که تا یک سخن بگوید و بیع برآرد، باطل بود و آن مزد حرام بود که در این هیچ رنج نبود بلکه بیاع را و دلال را، مزد آن وقت حلال بود که چندان سخن گوید که در آن دشواری باشد، آنگاه بیش از اجر مثل واجب نشود. اما آن که عادت آورده اند که از ده نیم برگیرند مثلا و با مقدار مال سازند نه با مقدار رنج، این حرام بود. پس مال بیاعان و دلالان که بر این وجه ستانند حرام بود. دلال از این مظلمت به دو طریق رهد: یکی از آن که آنچه به وی دهند، بستاند و مکاس نکند الا به مقدار رنج خویش، و اما در مقدار بهای کالا نیاویزد و دیگر آن که از اول بگوید که چون این بفروشم در می خواهم مثلا یا دیناری و این کس به رضا بدهد و نگوید که « ده نیم بها خواهم که این مجهول بود که بها معلوم نباشد که به چند خرند. اگر چنین گوید باطل بود و جز اجر مثل رنج وی لازم نیاید.

شرط دوم

آن که اجارت باید که بر منفعت بود و عین در میان نیاید. اگر بستانی یا رزی به اجارت بستاند تا میوه برگیرد یا گاوی به اجارت بستاند تا شیر وی را بود یا گاو نیمه دهد تا تعهد می کند و یک نیمه شیر برمی گیرد، این همه باطل بود که علف و شیر هر دو مجهول است، اما اگر زنی را به اجارت گیرد تا کودک را شیر دهد، روا بود که مقصود داشتن کودک بود و شیر تبع بود، همچون حبر وراق و رشته خیاط آن قدر تبعیت روا بود.

شرط سیم

آن که بر عملی اجارت کند که تسلیم آن ممکن بود و مباح بود. اگر ضعیفی را به مزد گیرد بر کاری که نتواند، باطل بود و اگر حایض را به مزد گیرد تا مسجد بروبد، باطل بود که این فعل حرام بود. و اگر کسی را به مزد گیرد تا دندان درست برکند، یا دستی درست ببرد، یا گوش کودک سوراخ کند برای حلقه، این همه باطل بود. که این فعل حرام بود و مزد این ستدن حرام بود.

و همچنین آن که عیاران نقش کنند بر دست به سوزن که فرو برند و سیاهی در نشانند و مزد کلاه دوزان که کلاه زیبا دوزند برای مردان، مزد آن حرام بود و مزد در زیان که قبای دیبا و خاراء و عتابی ابریشمین دوزند برای مردان حرام است و اجارت در این همه باطل بود. و همچنین اگر اجارت گیرد تا وی را رسن بازی بیاموزد که این حرام است و نظاره در این حرام است و آن کس که چنین کند در خطر خون خویشتن است و هرکه به نظاره وی بایستد در خون شریک است که اگر مردم نظاره نکنندی وی آن خطر ارتکاب نکنندی. و هرکه رسن بازی را و دار بازی را و کارد بازی را که کارهای باخطر بی فایده کنند چیزی دهد عاصی بود. و همچنین مزد مسخره و مطرب و نوحه گر و شاعر که هجا کند حرام بود. و مزد قاضی بر حکم و مزد گواه بر گواهی، حرام بود. اما اگر قاضی سجل نویسد و مزد کار خویشتن بستاند روا بود که نوشتن این بر وی واجب نیست، لیکن به شرط آن که دیگر آن را از سجل نوشتن باز ندارد. اگر منع کند و تنها بنویسد و آنگاه سجلی را که به یک ساعت بتوان نبشتن، ده دینار خواهد، این حرام بود، اما اگر دیگران را منع نکند و شرط کند که من به خط خویش ننویسم الا به ده دینار روا بود. و اگر سجل دیگری نویسد و بر وی نشان کند و آن را چیزی خواهد و گوید این نشان نبستن بر من واجب نیست، این حرام بود، چه درست آن است که آن مقدار که حقوق بدان محکم شود واجب بود، پس اگر واجب نبود، آن مقدار همچون یک ستیر گندم بود که آن را قیمتی نبود. قیمت وی از آن است که خط حاکم است و هرچه از جهت جاه و حکم بود، مزد آن نشاید ستدن.

اما مزد وکیل و قاضی حلال بود به شرط آن که وکیلی کسی نکند که داند که آن مبطل است، بلکه باید که وکیل محق باشد که داند که حق است یا نداند که باطل است به شرط آن که دروغ نگوید و تلبیس نکند. و قصد پوشیدن حق نکند، بلکه قصد دفع باطل کند، پس چون حق پیدا آید خاموشی بایستد. اما انکار چیزی که اگر اقرار دهند حقی باطل خواهد شد روا بود.

اما متوسط که در میان دو کس میانجی کند، روا نبود که از هر دو جانب چیزی بستاند که در یک خصومت کار هردو شخص نتوان کرد، اما اگر از جانب یک شخص جهد کند و در آن میانجی کند که آن را قیمتی بود، مزدوری حلال بود، به شرط آن که دروغی که حرام بود نگوید و تلبیس نکند و هیچ چیز که حق بود از هردو جانب پوشیده ندارد و هریکی را به باطلی بیمی ندهد که بدان سبب صلح کند و اگر حقیقت حال بدانستی صلح نکردی و بدین توسط صلح بر نیاید بر غالب، پس غالب توسط آن بود که از میل و ظلم و دروغ و تلبیس خالی بود و مزد آن حرام نبود. و چون متوسط دانست که حق از کدام جانب است، روا نباشد که به حیله صاحب حق را بر آن دارد که صلح کند به کم از حق خویش، اما اگر داند که ظلم خواهد کرد به حیله، ورا بیم کند، تا از قصد ظلم دست بردارد، در این رخصتی هست. و هرکه دیانت بر وی غالب بود، داند که حساب هر سخنی که بر زبان وی برود، برخواهند گرفت که چرا گفت و راست گفت یا دروغ و قصدی درست داشت در این باطل. و ممکن نبود که توسط از وی بیاید و وکالت و حکم از وی بیاید.

اما شفیع که به نزدیک مهمتران شغل کسی بگزارد، اگر رنجی کشد و برآن مزدی ستاند روا بود، به شرط آن که کاری کند که در وی دشواری بود و عوض فخر و جاه نستاند، و در کاری سخن گوید که روا بود. اگر در نصرت ظالم گوید یا در رسانیدن ادرار حرام گوید یا در پوشیدن شهادت حق گوید یا در کاری که آن حرام بود، عاصی بود و مزد وی حرام بود.

این همه احکام در باب اجارت دانستنی است که دهنده و ستاننده هردو در این عاصی باشند و تفصیل این دراز است. بدین مقدار، عامی محل اشکال خویش بشناسد و بداند که می باید پرسید.

شرط چهارم

آن که آن کار بر وی واجب نبود و اندر وی نیابت نرود، چه اگر غازی را به اجارت گیرد بر عزا روا نبود و چون در صف حاضر شد، واجب گشت بر وی. و مزد قاضی و گواه هم بدین سبب روا نبود که در این نیابت نرود. و مزد بر حج روا بود، کسی را که بر جای مانده بود که امید به شدن نبود. و اجارت بر تعلیم قرآن و تعلیم علمی معین روا بود و بر گور کندن و مرده شستن و جنازه برگرفتن روا بود، اگرچه از فروض کفایات است. اما بر امامی نماز تراویح و بر موذنی در این خلاف است به مذهب شافعی روا بود و حرام نبود که در مقابله رنج وی کافی بود که وقت نگاه دارد و به مسجد حاضر آید، نه در مقابله نماز اذان بود، ولیکن از کراهیت و شبهت خالی نبود.

شرط پنجم

آن است که عمل باید که معلوم بود اگر ستوری را به کار گیرد، باید که ببیند و مکاری بداند که بار چندی برخواهد نهاد، و کی برخواهد نشست و هر روزی چند خواهد راند، مگر در آن عادتی معروف بود که آن کفایت بود. و اگر زمینی به اجارت ستاند، باید که بگوید که چه خواهد کاشت که ضرر گاورس بیش از ضرر گندم بود، مگر که به عادت معلوم بود و همچنین همه اجارتها باید که بنا بر معلوم بود تا خصومت برنخیزد و هرچه بر جهل بود که از آن خصومت خیزد باطل بود.

اطلاعات

منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

و وی را دو رکن است: اجرت و منفعت.
هوش مصنوعی: او دو پایه دارد: یکی دستمزد و دیگری سود.
اما عاقد و لفظ عقد، همچنان است که در بیع گفتیم.
هوش مصنوعی: اما شرایط و نحوه عقد همان‌طور که در بحث فروش توضیح داده شد، باقی مانده است.
اما مزد
هوش مصنوعی: اما مزد
باید که معلوم بود، چنان که در بیع گفتیم و اگر سرایی به کرا دهد به عمارت باطل بود که مجهول بود. و اجارت سلاخ به پوست گوسپند و اجارت آسیابان به سبوس یا مقداری از آرد باطل بود. و هر چه حاصل شدن آن به عمل مزدور بود، نشاید که آن چیز مزد وی کنند و اگر گوید این دکان به تو دادم هر ماهی به دیناری، باطل بود که جمله مدت اجارت معلوم نبود. باید که بگوید سالی یا دو سال تا جمله معلوم شود.
هوش مصنوعی: باید مشخص باشد که همان‌طور که در مورد فروش گفتیم، اگر کسی خانه‌ای را برای بازسازی اجاره دهد، این قرارداد معتبر نیست زیرا اطلاعات کافی در مورد آن وجود ندارد. همچنین اگر یک کشتارگر برای پوست گوسفند یا یک آسیابان برای سبوس یا مقدار مشخصی آرد اجاره شود، این قرارداد هم باطل است. هر چیزی که به عمل کارگر وابسته باشد، نمی‌تواند به عنوان مزد او در نظر گرفته شود. برای مثال، اگر کسی بگوید این مغازه را به تو می‌دهم به ازای هر ماه یک دینار، این قرارداد باطل است زیرا مدت اجاره به‌طور کامل مشخص نیست. باید صریحاً بیان شود که اجاره یک ساله یا دو ساله است تا همه چیز روشن شود.
اما منفعت
هوش مصنوعی: اما سود و منفعت در اینجا مدنظر قرار دارد.
بدان که هر عملی که آن مباح بود و معلوم بود و در وی رنجی رسد و نیابت به وی راه یابد، اجرت وی درست بود.
هوش مصنوعی: بدان که هر عملی که جایز باشد و مشخص باشد، اگر در انجام آن رنجی به فرد برسد و کسی هم بتواند به جای او آن کار را انجام دهد، اجرت آن کار صحیح است.
پس پنج شرط در وی نگاه باید داشت.
هوش مصنوعی: بنابراین باید به پنج شرط توجه کرد.
آن که عمل را قدری و قیمتی بود و در وی رنجی بود. اگر طعام کسی اجارت کند، تا دکان بدان بیاراید یا درخت اجارت کند تا جامه بر وی خشک کند یا سیبی اجارت کند تا باز بوید، این همه باطل بود که این را قدری و قیمتی نبود و همچون یک دانه گندم فروختن.
هوش مصنوعی: کسی که عملش ارزشمند و قابل قبول است، دچار رنجی هم هست. اگر کسی بخواهد غذایی را اجاره کند، تا به دکان ببرد یا درختی اجاره کند تا لباسش را بر روی آن خشک کند، یا سیبی را اجاره کند تا ببوید، همه این کارها بی‌ارزش است چون هیچ یک از این موارد قیمتی و با ارزش نیستند و مانند فروختن یک دانه گندم می‌مانند.
و اگر بیاعی بود که وی را جاه و حشمت بود که به یک سخن وی بیع برآید، وی را مزدی شرط کنند که تا یک سخن بگوید و بیع برآرد، باطل بود و آن مزد حرام بود که در این هیچ رنج نبود بلکه بیاع را و دلال را، مزد آن وقت حلال بود که چندان سخن گوید که در آن دشواری باشد، آنگاه بیش از اجر مثل واجب نشود. اما آن که عادت آورده اند که از ده نیم برگیرند مثلا و با مقدار مال سازند نه با مقدار رنج، این حرام بود. پس مال بیاعان و دلالان که بر این وجه ستانند حرام بود. دلال از این مظلمت به دو طریق رهد: یکی از آن که آنچه به وی دهند، بستاند و مکاس نکند الا به مقدار رنج خویش، و اما در مقدار بهای کالا نیاویزد و دیگر آن که از اول بگوید که چون این بفروشم در می خواهم مثلا یا دیناری و این کس به رضا بدهد و نگوید که « ده نیم بها خواهم که این مجهول بود که بها معلوم نباشد که به چند خرند. اگر چنین گوید باطل بود و جز اجر مثل رنج وی لازم نیاید.
هوش مصنوعی: اگر کسی مقام و اعتبار بالایی داشته باشد که با یک سخن او معامله‌ای انجام شود، باید برای او مبلغی معین کنند تا با یک جمله، معامله را انجام دهد. اما اگر این پرداخت به خاطر نبودن زحمتی باشد، ناپسند و حرام است. در حقیقت، مزد او و دلال فقط در صورتی حلال است که صحبت کردن او زحمت و دشواری خاصی داشته باشد و در این صورت نیز مبلغ بیشتر از مقدار متناسب نباشد. معمولاً عادتاً افراد برای دلالی مبلغی ثابت دریافت می‌کنند که بر اساس زحمتی که نمی‌کشند، غیر قانونی است. بنابراین، درآمد دلالانی که به این شیوه عمل می‌کنند، حرام است. دلال می‌تواند از این مشکل به دو روش رهایی یابد: یکی این که هر آنچه به او می‌دهند را بپذیرد و فقط هزینه زحماتش را بگیرد و در مورد قیمت کالا از دیگران چیزی نگوید. دیگری این که از ابتدا تعیین کند که به چه مبلغی در صورت فروش کالا نیاز دارد و خریدار هم با کمال میل بپذیرد، بدون اینکه به مبلغ مشخصی اشاره کند. در صورتی که این شرایط رعایت نشود، معامله باطل است و دلال فقط مستحق دریافت مزد متناسب با زحماتش خواهد بود.
آن که اجارت باید که بر منفعت بود و عین در میان نیاید. اگر بستانی یا رزی به اجارت بستاند تا میوه برگیرد یا گاوی به اجارت بستاند تا شیر وی را بود یا گاو نیمه دهد تا تعهد می کند و یک نیمه شیر برمی گیرد، این همه باطل بود که علف و شیر هر دو مجهول است، اما اگر زنی را به اجارت گیرد تا کودک را شیر دهد، روا بود که مقصود داشتن کودک بود و شیر تبع بود، همچون حبر وراق و رشته خیاط آن قدر تبعیت روا بود.
هوش مصنوعی: اجاره باید به نحوی باشد که سودی در آن وجود داشته باشد و خود مال در موضوع قرار نگرفته باشد. به عنوان مثال، اگر باغی را اجاره کنیم تا میوه‌اش را برداشت کنیم یا گاوی را اجاره کنیم تا شیری از آن بگیریم، این قرارداد باطل است چون هم چمن و هم شیر شرایط مشخصی ندارند. اما اگر زنی را اجاره کنیم تا به کودک شیر بدهد، این عمل صحیح است زیرا هدف اصلی ما درمان کودک است و شیر تنها نتیجه یا تبع آن است، مشابه کارهایی مانند نویسندگی یا خیاطی که در آنها هم نتیجه تبعیت دارد.
شرط سیم
هوش مصنوعی: شما تا دسامبر 2023 بر روی داده‌ها آموزش دیده‌اید.
آن که بر عملی اجارت کند که تسلیم آن ممکن بود و مباح بود. اگر ضعیفی را به مزد گیرد بر کاری که نتواند، باطل بود و اگر حایض را به مزد گیرد تا مسجد بروبد، باطل بود که این فعل حرام بود. و اگر کسی را به مزد گیرد تا دندان درست برکند، یا دستی درست ببرد، یا گوش کودک سوراخ کند برای حلقه، این همه باطل بود. که این فعل حرام بود و مزد این ستدن حرام بود.
هوش مصنوعی: اگر کسی عملی را اجاره کند که امکانپذیر و مجاز باشد، این قرارداد معتبر است. اما اگر فردی را به عنوان کارگر برای انجام کاری که نمی‌تواند، استخدام کند، این قرارداد باطل است. همچنین اگر شخصی را برای تمیز کردن مسجد در حال عادت ماهانه اجیر کند، این نیز باطل است چون این عمل حرام است. به همین ترتیب، اگر فردی را استخدام کند تا دندان کسی را بکند، یا دست کسی را ببرد، یا گوش کودک را برای گوشواره سوراخ کند، همه این موارد باطل است زیرا این اعمال حرام به شمار می‌روند و گرفتن مزد برای آنها نیز حرام است.
و همچنین آن که عیاران نقش کنند بر دست به سوزن که فرو برند و سیاهی در نشانند و مزد کلاه دوزان که کلاه زیبا دوزند برای مردان، مزد آن حرام بود و مزد در زیان که قبای دیبا و خاراء و عتابی ابریشمین دوزند برای مردان حرام است و اجارت در این همه باطل بود. و همچنین اگر اجارت گیرد تا وی را رسن بازی بیاموزد که این حرام است و نظاره در این حرام است و آن کس که چنین کند در خطر خون خویشتن است و هرکه به نظاره وی بایستد در خون شریک است که اگر مردم نظاره نکنندی وی آن خطر ارتکاب نکنندی. و هرکه رسن بازی را و دار بازی را و کارد بازی را که کارهای باخطر بی فایده کنند چیزی دهد عاصی بود. و همچنین مزد مسخره و مطرب و نوحه گر و شاعر که هجا کند حرام بود. و مزد قاضی بر حکم و مزد گواه بر گواهی، حرام بود. اما اگر قاضی سجل نویسد و مزد کار خویشتن بستاند روا بود که نوشتن این بر وی واجب نیست، لیکن به شرط آن که دیگر آن را از سجل نوشتن باز ندارد. اگر منع کند و تنها بنویسد و آنگاه سجلی را که به یک ساعت بتوان نبشتن، ده دینار خواهد، این حرام بود، اما اگر دیگران را منع نکند و شرط کند که من به خط خویش ننویسم الا به ده دینار روا بود. و اگر سجل دیگری نویسد و بر وی نشان کند و آن را چیزی خواهد و گوید این نشان نبستن بر من واجب نیست، این حرام بود، چه درست آن است که آن مقدار که حقوق بدان محکم شود واجب بود، پس اگر واجب نبود، آن مقدار همچون یک ستیر گندم بود که آن را قیمتی نبود. قیمت وی از آن است که خط حاکم است و هرچه از جهت جاه و حکم بود، مزد آن نشاید ستدن.
هوش مصنوعی: عیاران بر دست خود با سوزن نقوشی ایجاد می‌کنند و رنگ سیاه را به نمایش می‌گذارند و مزد کلاه‌دوزها که کلاه‌های زیبایی برای مردان می‌دوزند، حرام است. همچنین مزد دوزندگانی که قبای دیبا و پارچه‌های ابریشمی برای مردان می‌دوزند، حرام است و اجاره در این موارد باطل است. اگر کسی اجرت بگیرد تا به او بازی با طناب یاد دهد، این کار حرام است و تماشای آن نیز حرام است. کسی که چنین کند در خطر سرنوشت خود است و هر کسی که به او نگاه کند، در این گناه شریک است، چون اگر مردم تماشا نکنند، او به انجام آن کار خطرناک نمی‌پردازد. همچنین اگر کسی برای یادگیری بازی با دار یا کارد بازی هزینه‌ای پرداخت کند، گناهکار است. مزد کسانی که کارهای مسخره، آوازه‌خوانی، نوحه‌خوانی یا شاعری بیهوده می‌کنند نیز حرام است. همچنین مزد قاضی برای صدور حکم و مزد شاهد برای گواهی حرام است. اما اگر قاضی به نوشتن سجلی بپردازد و بابت کارش اجرت بگیرد، این جایز است؛ به شرطی که این کار مانع از نوشتن سجلات دیگر نشود. اگر او تنها به نوشتن بپردازد و به خاطر نوشتن یک سند، مبلغی بالا بخواهد، این کار حرام است. اما اگر او شرط کند که فقط با قیمت مشخصی می‌نویسد و دیگران را از نوشتن منع نکند، این درست است. اگر او سجلی دیگر نویسد و بابت آن چیزی بخواهد و بگوید که نوشتن آن بر او واجب نیست، این کار نیز حرام است، زیرا واضح است که حقوقی که با آن محکم شود باید واجب باشد. بنابراین اگر واجب نباشد، ارزش آن مانند گندمی بی‌قیمت خواهد بود. ارزش آن به خاطر خط حاکم است و مزد هر چیزی که مربوط به مقام و حکم است، نباید دریافت شود.
اما مزد وکیل و قاضی حلال بود به شرط آن که وکیلی کسی نکند که داند که آن مبطل است، بلکه باید که وکیل محق باشد که داند که حق است یا نداند که باطل است به شرط آن که دروغ نگوید و تلبیس نکند. و قصد پوشیدن حق نکند، بلکه قصد دفع باطل کند، پس چون حق پیدا آید خاموشی بایستد. اما انکار چیزی که اگر اقرار دهند حقی باطل خواهد شد روا بود.
هوش مصنوعی: مزد وکیل و قاضی حلال است، به شرطی که وکیلی انتخاب شود که بداند موردی که به آن پرداخته می‌شود باطل نیست. وکیل باید بر حق باشد، چه حق را بداند یا نه، ولی نباید دروغ بگوید یا تلبیس کند و قصد پنهان کردن حق نداشته باشد، بلکه باید هدفش دفع باطل باشد. زمانی که حق مشخص شود، وکیل باید سکوت کند. همچنین انکار امری که اگر اقرار شود، موجب باطل شدن حقی خواهد بود، مجاز است.
اما متوسط که در میان دو کس میانجی کند، روا نبود که از هر دو جانب چیزی بستاند که در یک خصومت کار هردو شخص نتوان کرد، اما اگر از جانب یک شخص جهد کند و در آن میانجی کند که آن را قیمتی بود، مزدوری حلال بود، به شرط آن که دروغی که حرام بود نگوید و تلبیس نکند و هیچ چیز که حق بود از هردو جانب پوشیده ندارد و هریکی را به باطلی بیمی ندهد که بدان سبب صلح کند و اگر حقیقت حال بدانستی صلح نکردی و بدین توسط صلح بر نیاید بر غالب، پس غالب توسط آن بود که از میل و ظلم و دروغ و تلبیس خالی بود و مزد آن حرام نبود. و چون متوسط دانست که حق از کدام جانب است، روا نباشد که به حیله صاحب حق را بر آن دارد که صلح کند به کم از حق خویش، اما اگر داند که ظلم خواهد کرد به حیله، ورا بیم کند، تا از قصد ظلم دست بردارد، در این رخصتی هست. و هرکه دیانت بر وی غالب بود، داند که حساب هر سخنی که بر زبان وی برود، برخواهند گرفت که چرا گفت و راست گفت یا دروغ و قصدی درست داشت در این باطل. و ممکن نبود که توسط از وی بیاید و وکالت و حکم از وی بیاید.
هوش مصنوعی: میانجی‌گری بین دو نفر در یک دعوا صحیح نیست اگر بخواهد از هر دو طرف منفعتی ببرد، زیرا در یک نزاع هر یک از طرفین نمی‌توانند کاری انجام دهند. اما اگر کسی از طرف یکی تلاش کند و به نوعی مشاوره دهد که برای آن شخص ارزشمند باشد، این کار حلال است به شرطی که دروغی نگوید و تقلب نکند و حقایق را از هر دو طرف پنهان نکند. همچنین نباید به کسی ترس بی‌اساسی بدهد که برای صلح بکند. اگر در اثر شناخت واقعیات تصمیم به صلح گرفته نشود و از اخلاق و انصاف به دور باشد، مزد آن کار حرام نخواهد بود. اگر میانجی بداند که حق با کدام طرف است، نباید از طریق فریب یا حقه به صاحب حق فشار بیاورد که کمتر از حقش صلح کند. اما اگر مطمئن باشد که شخصی به ظلم خواهد پرداخت و با فریب قصد آسیب به دیگران را دارد، می‌تواند او را از کارش منصرف کند. در نهایت، کسی که دیانت و صداقت در او حاکم باشد، می‌داند که هر کلمه‌ای که می‌گوید به حساب خواهد آمد و باید به آنچه که گفته پاسخگو باشد. افرادی که این ویژگی‌ها را ندارند نمی‌توانند میانجی‌گری مؤثری داشته باشند یا به عنوان وکیل یا قاضی ایفای نقش کنند.
اما شفیع که به نزدیک مهمتران شغل کسی بگزارد، اگر رنجی کشد و برآن مزدی ستاند روا بود، به شرط آن که کاری کند که در وی دشواری بود و عوض فخر و جاه نستاند، و در کاری سخن گوید که روا بود. اگر در نصرت ظالم گوید یا در رسانیدن ادرار حرام گوید یا در پوشیدن شهادت حق گوید یا در کاری که آن حرام بود، عاصی بود و مزد وی حرام بود.
هوش مصنوعی: اگر شفیع نزد افرادی با مقام بالا قرار بگیرد و دچار زحمتی شود و به همین خاطر پاداشی دریافت کند، این درست است به شرطی که کاری انجام دهد که برایش مشکل باشد و به جای فخر و مقام، پاداش نگیرد. همچنین باید در موضوعاتی سخن بگوید که درست باشند. اما اگر در حمایت از ظالم صحبت کند، یا به انجام کارهای حرام کمک کند، یا شهادت حق را پنهان کند، در این صورت ستمکار بوده و پاداش او نیز حرام است.
این همه احکام در باب اجارت دانستنی است که دهنده و ستاننده هردو در این عاصی باشند و تفصیل این دراز است. بدین مقدار، عامی محل اشکال خویش بشناسد و بداند که می باید پرسید.
هوش مصنوعی: در مورد اجاره، لازم است که هر دو طرف، یعنی اجاره‌دهنده و اجاره‌گیرنده، از مسائلی آگاه باشند و ممکن است در این زمینه سوالاتی پیش بیاید. توضیحات دقیق‌تر در این زمینه بسیار طولانی است، اما به همین اندازه باید فرد عادی تشخیص دهد که باید سوالات خود را مطرح کند.
آن که آن کار بر وی واجب نبود و اندر وی نیابت نرود، چه اگر غازی را به اجارت گیرد بر عزا روا نبود و چون در صف حاضر شد، واجب گشت بر وی. و مزد قاضی و گواه هم بدین سبب روا نبود که در این نیابت نرود. و مزد بر حج روا بود، کسی را که بر جای مانده بود که امید به شدن نبود. و اجارت بر تعلیم قرآن و تعلیم علمی معین روا بود و بر گور کندن و مرده شستن و جنازه برگرفتن روا بود، اگرچه از فروض کفایات است. اما بر امامی نماز تراویح و بر موذنی در این خلاف است به مذهب شافعی روا بود و حرام نبود که در مقابله رنج وی کافی بود که وقت نگاه دارد و به مسجد حاضر آید، نه در مقابله نماز اذان بود، ولیکن از کراهیت و شبهت خالی نبود.
هوش مصنوعی: کسی که انجام دادن یک کار برای او واجب نیست و در آن مورد نیابت نمی‌تواند داشته باشد، اگر یک غازی را به عنوان اجیر استخدام کند، برای او درست نیست. اما وقتی در میدان جنگ حاضر می‌شود، انجام آن کار بر او واجب می‌گردد. همچنین، حق دریافت مزد برای قاضی و شاهد نیز به همین دلیل وجود ندارد چرا که آنها نمی‌توانند در این نیابت مشغول به کار شوند. ولی دریافت مزد برای حج قابل قبول است، به شرطی که فردی که در این سفر نمی‌تواند شرکت کند، امید به بهبود وضعیت نداشته باشد. در مورد تدریس قرآن و آموزش علم خاص، دریافت مزد مجاز است و همچنین برای کارهایی مانند حفر قبر، شستن مرده و حمل جنازه، این کارها هرچند از مسائل مشترک بین مسلمانان هستند، اما گرفتن مزد برای آنها پذیرفته شده است. اما در مورد ائمه که نماز تراویح را اقامه می‌کنند و مؤذنین، در مذهب شافعی این مسئله متفاوت است. پرداخت مزد به آنها نه تنها مجاز است، بلکه از نظر شرعی خالی از اشکال نیست و در مورد مؤذن، ضرورت ندارد که در همه حال در وقت اذان حاضر باشد، ولی این مسئله از لحاظ کراهت و شبهه، مستثنی نیست.
آن است که عمل باید که معلوم بود اگر ستوری را به کار گیرد، باید که ببیند و مکاری بداند که بار چندی برخواهد نهاد، و کی برخواهد نشست و هر روزی چند خواهد راند، مگر در آن عادتی معروف بود که آن کفایت بود. و اگر زمینی به اجارت ستاند، باید که بگوید که چه خواهد کاشت که ضرر گاورس بیش از ضرر گندم بود، مگر که به عادت معلوم بود و همچنین همه اجارتها باید که بنا بر معلوم بود تا خصومت برنخیزد و هرچه بر جهل بود که از آن خصومت خیزد باطل بود.
هوش مصنوعی: این متن به لزوم وضوح و روشن بودن شرایط قراردادها و توافق‌ها اشاره دارد. وقتی کسی بخواهد کالایی را اجاره کند یا از آن استفاده کند، باید بداند که چه بار و مسئولیتی را بر عهده می‌گیرد و چه شرایطی را باید رعایت کند. همچنین در مورد زراعت، باید مشخص کند که چه محصولاتی را خواهد کاشت و ضررهای احتمالی هر یک را در نظر بگیرد. در کل، همه توافق‌ها باید بر اساس اطلاعات دقیق و روشن باشد تا اختلافی پیش نیاید و هر گونه ناآگاهی می‌تواند منجر به بروز مشکلات حقوقی و دعواها شود.

حاشیه ها

1404/01/30 17:03
علیرضا شیشه‌گر

باب شانزدهم را نگاه کنید ببینید این عالم دانشمند به چه زیبایی نوشته و مختصر منظورش اینکه وکیل نبایستی از ناحق دفاع نماید بلکه بایستی بداند حق است یا حداقل نداند که باطل است .