گنجور

بخش ۲۶ - پیدا کردن علاج دل تا حاضر شود

بدان که غفلت دل در نماز از دو سبب بود، یکی از ظاهر بود و یکی از باطن اما آنچه ظاهر بود آن باشد که نماز جایی کند که چیزی می بیند یا می شنود که دل بدان مشغول می باشد و دل تبع چشم و گوش بود علاج وی آن بود که نماز جایی کند که هیچ آواز نشنود و اگر جایی تاریک بود بهتر باشد تا چشم برهم نهد و بیشتر عابدان عبادت را خانه ای ساخته باشند خرد و تاریک که در جای فراخ دل پراکنده تر باشد و این عمر رضی الله عنه هرگه نماز کردی، شمشیر و کتاب و هر قماشی که بودی از پیش برگرفتی، تا بدان چشم مشغول نشود.

و سبب دوم از باطن بود و آن اندیشه و خواطر پراکنده بود و این دشوارتر و صعبتر است و این از دو گونه بود، یکی از کاری بود که وقتی دل بدان مشغول شود و تدبیر آن بود که نخست آن کار تمام کند و دل فارغ گرداند، آنگاه نماز کند، و برای این گفت رسول (ص) «اذا حضر العشاء و العشاء فابدو بالعشاء چون طعام پیش آید و نماز، نخست طعام بخورید»؛ و همچنین اگر با کسی سخنی دارد، باید که نخست سخن بگوید و دل از آن اندیشه فارغ کند.

دیگر نوع اندیشه کاری باشد که به یک ساعت تمام نشود، یا خود اندیشه ای پراکنده باشد که بر دل غالب شده باشد به عادت و علاج این آن بود که دل به معانی ذکر و قرآن خواندن مشغول می دارد و معنی آن می اندیشد تا بدین اندیشه آن را دفع کند و این تسکین کند اندیشه ای را که غالب نبود و شهوت آن کار قوی نباشد اما اگر شهوت قوی باشد، اندیشه آن نیز دفع نیوفتد تدبیر آن کند تا مسهلی خورد تا ماده آن علت از باطن قمع کند و مسهل این آن بود که به ترک آن چیز که اندیشه از آن است بگوید تا برهد و اگر نتواند، هرگز از آن اندیشه نرهد و نماز وی همیشه آمیخته بود با حدیث نفس و مثل وی چون کسی بود که در زیر درختی بنشیند و خواهد که مشغله گنجکان نشنود، چوبی بگیرد و ایشان را می راند و در حال بازمی آیند اگر خواهد که برهد، تدبیر آن بود که درخت از اصل برکند، تا درخت می باشد، آن مشغله همچنان می باشد همچنین تا شهوت کاری بر وی مستولی می باشد، اندیشه پراکنده و به ضرورت با وی می بود.

و از این بود که رسول (ص) را جامه نیکو آورده بودند به هدیه و علمی نیکو داشت، چشم وی بر آن علم افتاد در نماز چون نماز بگزارد آن جامه به خداوند داد و جامه کهن درپوشید و بر نعلین وی دوالی نو بسته بودند چشم وی در نماز بر آن افتاد و نیکو بود، بفرمود تا بیرون کردند و آن دوال کهن باز آوردند و یک با نعلین نو ساختند، او را به چشم نیکو آمد، سجده کرد و گفت، «تواضع کردن خدای را تا مرا دشمن نگیرد بدین نظرکه کردم»، و بیرون آمد و اول سایل را که دید به وی داد و طلحه در خرماستان خویش نماز می کرد، مرغی دید نیکو در میان آن درختان می پرید و راه نمی یافت، دلش بدان مشغول شد و ندانست که چند رکعت کرد، پس به نزد رسول (ص) آمد و از دل خویش گله کرد و کفارت آن را خرماستان صدقه کرد و سلف چنین بسیار کرده اند و علاج حاضر کردن دل این دانسته اند.

و در جمله چون پیش از نماز ذکر حق تعالی بر دل غالب نبود، در نماز حاضر نیاید و اندیشه که راه یافت، بدان که در نماز شود دل خالی نشود و هرکه نماز خواهد با حضور دل، باید که بیرون نماز دل را علاج کرده باشد و خالی کرده و این بدان بود که مشغله های دنیا از خود دور کرده باشد و به قدر حاجت از دنیا قناعت کرده باشد و مقصود وی نیز از آن قدر فراغت عبادت بود چون چنین نبود، دل حاضر نبود، الا در بعضی از نماز، باید که در نوافل می افزاید، و دل حاضر می کند تا به قدر چهار رکعت مثلا دل حاضر شود: که نوافل جبر آن فرایض است.

بخش ۲۵ - پیدا کردن حقیقت قرائت و ارکان نماز: بدان که هر کلمتی را که در نماز بباید گفتن، حقیقتی است که باید معلوم بود و باید که گوینده بدان صفت باشد تا صادق بود مثلا معنی «الله اکبر» آن است که «وی بزرگتر است» اگر این معنی نداند، جاهل باشد و اگر داند، ولیکن در دل وی چیزی است بزرگتر از حق تعالی، صادق نباشد، وی را گویند، «این سخن راست است و تو دروغ می گویی»، و هر گه که چیز دیگر را مطیع تر باشد از آن که حق تعالی را، آن چیز نزدیک وی بزرگتر است و معبود و اله وی آن است که وی مطیع اوست، چنان که حق تعالی گفت، «افرایت من اتخذالهه هویه» و چون گفت، «وجهت وجهی» معنی آن است که روی دل از همه عالم بگردانیدم و به حق تعالی آوردم اگر دل وی در این وقت به هیچ چیز دیگر نگران است این سخن وی دروغ است و چون اول سخن در مناجات با حق تعالی دروغ بود خطر آن معلوم باشد و چون گفت، «حنیفا مسلما» دعوی مسلمانی کرد و رسول (ص) گفت که مسلمان آن کس است که مسلمانان از دست و زبان وی سلامت یابند باید که بدین صفت بود یا عزم کند که چنین کند.بخش ۲۷ - پیدا کردن سنت جماعت: رسول (ص) گفت، «یک نماز به جماعت چون بیست و هفت است تنها»؛ و گفت، «هرکه نماز خفتن به جماعت کند، چنان بود که یک نیمه شب احیاء کرده بود و هرکه نماز بامداد به جماعت کند، چنان بود که جمله شب احیاکرده باشد» و فرمود که هرکه چهل روز نماز به جماعت کند، بر دوام که تکبیر اولش فوت نشود، دو برائت نویسند وی را یکی از دوزخ و یکی از نفاق و از این سبب بود که هرکه را از سلف تکبیر اول فوت شدی سه روز خود را تعزیت می کردی و اگر جماعت فوت شدی هفت روز و سعید بن المسیب می گوید، «بیست سال است تا بانگ نماز نشنیدم الا از پیش به مسجد آمده بودم.»

اطلاعات

منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بدان که غفلت دل در نماز از دو سبب بود، یکی از ظاهر بود و یکی از باطن اما آنچه ظاهر بود آن باشد که نماز جایی کند که چیزی می بیند یا می شنود که دل بدان مشغول می باشد و دل تبع چشم و گوش بود علاج وی آن بود که نماز جایی کند که هیچ آواز نشنود و اگر جایی تاریک بود بهتر باشد تا چشم برهم نهد و بیشتر عابدان عبادت را خانه ای ساخته باشند خرد و تاریک که در جای فراخ دل پراکنده تر باشد و این عمر رضی الله عنه هرگه نماز کردی، شمشیر و کتاب و هر قماشی که بودی از پیش برگرفتی، تا بدان چشم مشغول نشود.
هوش مصنوعی: غفلت دل در هنگام نماز به دو دلیل رخ می‌دهد: یکی به دلیل عوامل ظاهری و دیگری به دلایل باطنی. دلیل ظاهری آن است که در حین نماز ممکن است چیزی را ببینیم یا بشنویم که ذهن‌مان را مشغول کند و دل به دنبال چشم و گوش می‌رود. راه‌حل این مشکل آن است که در مکان‌هایی نماز بخوانیم که هیچ صدایی نباشد و مکان‌های تاریک بهتر است تا چشم‌ها بسته شوند. بسیاری از عابدان مکان‌هایی کوچک و تاریک برای عبادت انتخاب کرده‌اند، زیرا در فضای وسیع‌تر دل انگیزه‌اش را پراکنده می‌کند. عمر بن خطاب نیز هرگاه نماز می‌خواند، شمشیر و هرگونه وسیله‌ای که ممکن بود حواسش را پرت کند، از خود دور می‌کرد تا دلش مشغول نشود.
و سبب دوم از باطن بود و آن اندیشه و خواطر پراکنده بود و این دشوارتر و صعبتر است و این از دو گونه بود، یکی از کاری بود که وقتی دل بدان مشغول شود و تدبیر آن بود که نخست آن کار تمام کند و دل فارغ گرداند، آنگاه نماز کند، و برای این گفت رسول (ص) «اذا حضر العشاء و العشاء فابدو بالعشاء چون طعام پیش آید و نماز، نخست طعام بخورید»؛ و همچنین اگر با کسی سخنی دارد، باید که نخست سخن بگوید و دل از آن اندیشه فارغ کند.
هوش مصنوعی: دلیل دوم از درون انسان ناشی می‌شود و مربوط به افکار و خیال‌های پراکنده است که مدیریت آن دشوارتر و پیچیده‌تر است. این موضوع به دو دسته تقسیم می‌شود. یک دسته شامل کارهایی است که وقتی فرد به آن مشغول می‌شود، فکرش به تدبیر و اتمام آن کار معطوف می‌گردد. در این شرایط لازم است که ابتدا آن کار را انجام دهد و سپس به نماز بایستد. به همین دلیل پیامبر (ص) فرموده‌اند: «اگر وقت غذا رسید، ابتدا غذا بخورید»؛ همچنین اگر کسی موضوعی برای گفت‌وگو دارد، باید ابتدا صحبت کند و ذهنش را از آن فکر خالی کند.
دیگر نوع اندیشه کاری باشد که به یک ساعت تمام نشود، یا خود اندیشه ای پراکنده باشد که بر دل غالب شده باشد به عادت و علاج این آن بود که دل به معانی ذکر و قرآن خواندن مشغول می دارد و معنی آن می اندیشد تا بدین اندیشه آن را دفع کند و این تسکین کند اندیشه ای را که غالب نبود و شهوت آن کار قوی نباشد اما اگر شهوت قوی باشد، اندیشه آن نیز دفع نیوفتد تدبیر آن کند تا مسهلی خورد تا ماده آن علت از باطن قمع کند و مسهل این آن بود که به ترک آن چیز که اندیشه از آن است بگوید تا برهد و اگر نتواند، هرگز از آن اندیشه نرهد و نماز وی همیشه آمیخته بود با حدیث نفس و مثل وی چون کسی بود که در زیر درختی بنشیند و خواهد که مشغله گنجکان نشنود، چوبی بگیرد و ایشان را می راند و در حال بازمی آیند اگر خواهد که برهد، تدبیر آن بود که درخت از اصل برکند، تا درخت می باشد، آن مشغله همچنان می باشد همچنین تا شهوت کاری بر وی مستولی می باشد، اندیشه پراکنده و به ضرورت با وی می بود.
هوش مصنوعی: نوعی تفکر وجود دارد که نمی‌تواند به سرعت حل و فصل شود و ذهن را به خود مشغول می‌کند. برای مدیریت این وضعیت، بهتر است که به مفاهیم معنوی و قرآنی پرداخته شود و تلاش شود تا با تفکر در مورد آن معانی، افکار مزاحم را کنار زد. این کار می‌تواند به کاهش فشار افکار و تخلیه آنها کمک کند. اما اگر تمایل شدید به یک موضوع وجود داشته باشد، به سادگی دفع این افکار ممکن نیست. در این صورت، باید تلاشی صورت گیرد تا ماده این افکار از ریشه خارج شود، به طور مثال با دوری از آن چیز که باعث این افکار شده است. اگر این امکان وجود نداشته باشد، افکار به راحتی رها نخواهند شد. همچنین، شخص ممکن است در حین نماز درگیر افکار خود باشد، مانند کسی که زیر درخت نشسته و می‌خواهد صدای کلاغ‌ها را نشنود. اگر به طور مداوم درخت (منبع افکار مزاحم) وجود داشته باشد، مشکل همواره باقی خواهد ماند.
و از این بود که رسول (ص) را جامه نیکو آورده بودند به هدیه و علمی نیکو داشت، چشم وی بر آن علم افتاد در نماز چون نماز بگزارد آن جامه به خداوند داد و جامه کهن درپوشید و بر نعلین وی دوالی نو بسته بودند چشم وی در نماز بر آن افتاد و نیکو بود، بفرمود تا بیرون کردند و آن دوال کهن باز آوردند و یک با نعلین نو ساختند، او را به چشم نیکو آمد، سجده کرد و گفت، «تواضع کردن خدای را تا مرا دشمن نگیرد بدین نظرکه کردم»، و بیرون آمد و اول سایل را که دید به وی داد و طلحه در خرماستان خویش نماز می کرد، مرغی دید نیکو در میان آن درختان می پرید و راه نمی یافت، دلش بدان مشغول شد و ندانست که چند رکعت کرد، پس به نزد رسول (ص) آمد و از دل خویش گله کرد و کفارت آن را خرماستان صدقه کرد و سلف چنین بسیار کرده اند و علاج حاضر کردن دل این دانسته اند.
هوش مصنوعی: رسول خدا (ص) هدیه‌ای زیبا دریافت کردند و همچنین علمی خوب داشتند. در حین نماز نگاهشان به آن علم افتاد. بعد از اتمام نماز، آن جامه زیبا را به خداوند تقدیم کردند و جامه قدیمی‌تری پوشیدند. در هنگام نماز، نعلینی نو بر پا داشتند که توجهشان را جلب کرد. به دستور ایشان، آن نعلین جدید را برداشتند و نعلین قدیمی را دوباره آوردند و با آن نعلین نو ترکیب کردند. سپس به آن شکل نو نگاه کردند و سجده کردند و گفتند: «برای تواضع و خضوع، خداوند مرا به چشم وای نگیرد». بعد از آن، اولین کسی که به او برخورد، به او کمک کرد. در همین حال، طلحه در باغ خرما خود نماز می‌خواند و درختان را می‌نگریست که پرنده‌ای زیبا در میان آن‌ها پرواز می‌کرد و او نمی‌توانست راه خود را پیدا کند. این موضوع ذهنش را مشغول کرد و متوجه نشد که چند رکعت نماز خوانده است. سپس به نزد رسول خدا (ص) آمد و از دل خود شکایت کرد و برای کفاره، از باغ خرما صدقه داد. افراد پیشین نیز این‌چنین عمل کرده‌اند و درمان دل را به این صورت می‌دانسته‌اند.
و در جمله چون پیش از نماز ذکر حق تعالی بر دل غالب نبود، در نماز حاضر نیاید و اندیشه که راه یافت، بدان که در نماز شود دل خالی نشود و هرکه نماز خواهد با حضور دل، باید که بیرون نماز دل را علاج کرده باشد و خالی کرده و این بدان بود که مشغله های دنیا از خود دور کرده باشد و به قدر حاجت از دنیا قناعت کرده باشد و مقصود وی نیز از آن قدر فراغت عبادت بود چون چنین نبود، دل حاضر نبود، الا در بعضی از نماز، باید که در نوافل می افزاید، و دل حاضر می کند تا به قدر چهار رکعت مثلا دل حاضر شود: که نوافل جبر آن فرایض است.
هوش مصنوعی: اگر قبل از نماز توجه به خدا در دل غالب نباشد، در حین نماز نیز نمی‌توان به خوبی حضور داشت. هر کس که بخواهد نماز را با حضور قلب بخواند، باید قبل از نماز دل خود را پاک کند و از مشغولی‌های دنیوی دور شود و تنها به اندازه‌ی نیازش از دنیا قناعت کند. هدف او از این قناعت نیز باید عبادت باشد وگرنه دل نمی‌تواند به‌خوبی حاضر شود، مگر در موارد خاصی از نماز. به همین دلیل، باید در نفل‌ها (نمازهای مستحب) بیشتر تلاش کرد تا بتوان دل را به اندازه‌ی چهار رکعت متمرکز کرد، زیرا نفل‌ها می‌توانند کمبودهای واجبات را جبران کنند.