شمارهٔ ۹۳ - در غزل است
عاشق خوش طبع با معشوق شیرین خوش خورد
بی دلی باید که تا با دلبری دلکش خورد
جام زرین بر نشاط درج یاقوتین دهد
تیر مشکین از کمان خوب عنبر فش خورد
باده چون آب و آتش دلبری چون ماه و مهر
خوش مبادا هر که را این باشد و ناخوش خورد
بی دلی باید که با دلبر به هجران و وصال
نعره ها بی هش زند اندوهها بی غش خورد
در حضر اسباب و آلت درین کنجی نهد
در سفر واندر حضر او بر سر مفرش خورد
از پی آن تا نرنجد دست جانان از کمان
ناوک عاشق فریب از گوشه ترکش خورد
هرکه او عاشق شود ناچار شد آتش پرست
هر که با ترکش بود لابد غم ابرش خورد
آتش عشق بتان گر خورد مال عاشقان
نیست طرفه گو بخور کالای گبر آتش خورد
شربت جانان قوامی با قوام عاشقی
گر یکی گیرد دو جوید ور سه باید شش خورد
شمارهٔ ۹۲ - در غزل است: معشوق و بهار و باغ و بادهشمارهٔ ۹۴ - در توحید و منقبت و تخلص به مدح سید اجل شرف الدین محمد نقیب گوید: دارای آسمان و زمین کردگار ماست
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
عاشق خوش طبع با معشوق شیرین خوش خورد
بی دلی باید که تا با دلبری دلکش خورد
هوش مصنوعی: عاشق شوخ طبع با محبوب خود که شیرینی خاصی دارد، باید با دل بیدل باشد تا بتواند با کمند زیبایی او ارتباط برقرار کند.
جام زرین بر نشاط درج یاقوتین دهد
تیر مشکین از کمان خوب عنبر فش خورد
هوش مصنوعی: جام زرین مانند ظرفی زیبا و شگفتانگیز است که نشاط و شادابی را به ارمغان میآورد. درون این جام، یاقوتهای قرمز به چشم میخورند که نماد عشق و احساسات عمیق هستند. همچنین، تیر سیاهی که از کمان خوشبوی و خوشرنگی نشات میگیرد، به معنای محبت و جاذبهای است که از دل میجوشد و بر دلها اثر میگذارد. این تصویر، ترکیبی از زیبایی و احساسات را به نمایش میگذارد.
باده چون آب و آتش دلبری چون ماه و مهر
خوش مبادا هر که را این باشد و ناخوش خورد
هوش مصنوعی: نوشیدن شراب باید مانند آب باشد و بیداری و عشق مانند ماه و خورشید. برای کسی که این لذتها را داشته باشد اما هنوز ناراضی و ناخوش است، بد است.
بی دلی باید که با دلبر به هجران و وصال
نعره ها بی هش زند اندوهها بی غش خورد
هوش مصنوعی: برای اینکه بر دلبر دلتنگی و جدایی فائق بیاییم، باید بیدلی پیشه کنیم و در این میان، نالههایی سر دهیم که نشاندهندهی درد و اندوه ماست. این احساسات بدون فریب و نیرنگ، به دل میرسند و تأثیر عمیقی بر ما میگذارند.
در حضر اسباب و آلت درین کنجی نهد
در سفر واندر حضر او بر سر مفرش خورد
هوش مصنوعی: در حالی که در اینجا وسایل و ابزار وجود دارد، در گوشهای آنها را به سفر میبرد و در سفر، او بر روی فرش مینشیند.
از پی آن تا نرنجد دست جانان از کمان
ناوک عاشق فریب از گوشه ترکش خورد
هوش مصنوعی: عشق و محبت گاهی میتواند عواقبی داشته باشد که دیگران را ناراحت کند. گاهی اوقات، با وجود تلاش برای خوشحال کردن معشوق، ممکن است آنچه در دل داریم به گونهای ظاهر شود که به او آسیب برساند.
هرکه او عاشق شود ناچار شد آتش پرست
هر که با ترکش بود لابد غم ابرش خورد
هوش مصنوعی: هر کسی که عاشق شود، ناگزیر باید با سختیها و دردهای عشق دست و پنجه نرم کند. و هر که با دیگران ارتباط داشته باشد، به طور طبیعی غم و رنج آنها را نیز تحمل میکند.
آتش عشق بتان گر خورد مال عاشقان
نیست طرفه گو بخور کالای گبر آتش خورد
هوش مصنوعی: اگر آتش عشق معشوقان به جان عاشقان آسیب بزند، چه عجیب است که کالای کافران هم دچار سوختگی میشود.
شربت جانان قوامی با قوام عاشقی
گر یکی گیرد دو جوید ور سه باید شش خورد
هوش مصنوعی: شربت محبوب، تداوم و ثباتی در عشق به وجود میآورد. اگر کسی با وجود عشق، بتواند به اندازه کافی از این شربت بهره بگیرد، نتیجهاش عشق بیشتری خواهد بود. اما اگر بخواهد عشق را در مقادیر بالاتر تجربه کند، باید حتی بیشتر از آن را بنوشد.

قوامی رازی