گنجور

شمارهٔ ۸۰ - در غزل است

عشقت شفقت ندارد ای جان
مهرت برکت ندارد ای جان
ازجمله نیکوان عالم
کس این درجت ندارد ای جان
آن کس که ز عشق تو بمیرد
جز غم ترکت ندارد ای جان
در راه فراق تو از آن لب
عاشق نفقت ندارد ای جان
من ساکن از آن شدم که بی تو
جانم حرکت ندارد ای جان
چندان که نگه کنم ز عشقت
کارم ثمرت ندارد ای جان
بر عاشق مشفقت قوامی
آن لب شفقت ندارد ای جان
یک بوسه به بنده باز دادن
چندین عظمت ندارد ای جان

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عشقت شفقت ندارد ای جان
مهرت برکت ندارد ای جان
هوش مصنوعی: عشق تو دیگر به رحم و جود نمی‌آید، ای جان؛ محبت تو همواره بی‌ثمر و بی‌فایده است، ای جان.
ازجمله نیکوان عالم
کس این درجت ندارد ای جان
هوش مصنوعی: در میان خوبان این جهان، هیچ‌کس به این مرتبه و مقام نیست، ای جان.
آن کس که ز عشق تو بمیرد
جز غم ترکت ندارد ای جان
هوش مصنوعی: آن کسی که به خاطر عشق تو از دنیا برود، جز غم و اندوه ترک کردن تو را نخواهد داشت، ای عزیز.
در راه فراق تو از آن لب
عاشق نفقت ندارد ای جان
هوش مصنوعی: در مسیر جدایی تو، آن لب عاشق از عشق و اشتیاق پر نمی‌شود، ای جانم.
من ساکن از آن شدم که بی تو
جانم حرکت ندارد ای جان
هوش مصنوعی: من به خاطر نبودنت، زندگی‌ام بی‌حرکت و ساکن شده است، ای عزیز.
چندان که نگه کنم ز عشقت
کارم ثمرت ندارد ای جان
هوش مصنوعی: هرچه بیشتر به عشق تو نگاه می‌کنم، می‌بینم که در زندگی‌ام فایده‌ای ندارد، ای جان.
بر عاشق مشفقت قوامی
آن لب شفقت ندارد ای جان
هوش مصنوعی: در مورد عاشق باید با مهربانی و لطافت رفتار کرد، زیرا لب‌های دوستی و محبت اینگونه نیستند، ای جان.
یک بوسه به بنده باز دادن
چندین عظمت ندارد ای جان
هوش مصنوعی: یک بوسه به من ارزش زیادی ندارد، ای جان.