گنجور

شمارهٔ ۷۱ - در غزل است

نکنی ای بت ستمکاره
چاره عاشقان بی چاره
از پی آن که سغبه تو شدیم
چه کنیمان ز عالم آواره
شیرخواره که روی خوب تو دید
بر تو عشق آورد ز گهواره
چه شود گر ز آه و ناله من
تر کنی زاب دیده رخساره
بر سماع هزار دستان گل
جامه تن همی کند پاره
ای قوامی تو را بخواهد کشت
به تهور نگار خونخواره
اره بر سر نهاد عشق تو را
زیر تیشه گرفت یک باره

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نکنی ای بت ستمکاره
چاره عاشقان بی چاره
هوش مصنوعی: ای معشوق ستمگر، برای بی‌چاره عشاق تدبیری نکن.
از پی آن که سغبه تو شدیم
چه کنیمان ز عالم آواره
هوش مصنوعی: با جستجوی زیبایی و عشق تو به کجا برویم، زیرا ما از دنیای خود بی‌خانمان و سرگردانیم.
شیرخواره که روی خوب تو دید
بر تو عشق آورد ز گهواره
هوش مصنوعی: کودکی که زیبایی تو را دید، از همان روزهای نخستین زندگی‌اش به تو علاقه‌مند شد.
چه شود گر ز آه و ناله من
تر کنی زاب دیده رخساره
هوش مصنوعی: آیا ممکن است که با اشک‌ها و زاری‌های من، چهره‌ات را تر کردی؟
بر سماع هزار دستان گل
جامه تن همی کند پاره
هوش مصنوعی: در این بیت، اشاره به شور و شوقی است که از شنیدن موسیقی و هم‌نوایی پدید می‌آید. در این حال، احساساتی عمیق و پرشور بروز می‌کند که حتی می‌تواند به پاره شدن جامه تن نیز منجر شود، به عبارتی، این حالت به قدری غرق در لذت و زیبایی است که انسان را از خود بی‌خود می‌سازد.
ای قوامی تو را بخواهد کشت
به تهور نگار خونخواره
هوش مصنوعی: ای قوامی، کسی که تو را می‌طلبد، همچون لشکری است که با شجاعت و جسارت به جنگ جاری می‌شود.
اره بر سر نهاد عشق تو را
زیر تیشه گرفت یک باره
هوش مصنوعی: عشق تو مانند تیشه‌ای بر سرم فرود آمد و به یکباره مرا به چالش کشید.