گنجور

شمارهٔ ۷۰ - در غزل است

در عشقم آرزوست که دل را طرب دهم
تا صد هزار بوسه بر آن چشم و لب دهم
از رشگ این دو دیده و از رشگ آن دو لب
هم نقل طرفه سازم و هم می عجب دهم
دل را که سغبه تو کنم بی غرض کنم
جان را که مالش تو دهم بی سبب دهم
منشور آفتاب ز درگاه آسمان
آنکه رسد که حسن تو را من لقب دهم
چون شاخ رز به فصل خزان زرد و لاغرم
تاگفته ای که از خم زلفت عنب دهم
دل بی ادب شدست تقاضا همی کند
تا من ز باده لبت او را طرب دهم
گیرم که مستئی ندهی دلبرا مرا
چندان بده که در خور این بی ادب دهم
گفتی قوامیا چه دوی گرد من به روز
من بار عاشقان جفاکش به شب دهم
ای یار مهربان پس اگر عاشقان تو
ور زند مهر دل نه که من مهر لب دهم

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

در عشقم آرزوست که دل را طرب دهم
تا صد هزار بوسه بر آن چشم و لب دهم
هوش مصنوعی: در عشق من آرزو دارم که دل را شاد کنم تا بتوانم صد هزار بوسه بر آن چشم و لب بگذارم.
از رشگ این دو دیده و از رشگ آن دو لب
هم نقل طرفه سازم و هم می عجب دهم
هوش مصنوعی: از حسادت این دو چشم و آن دو لب، هم داستان‌های جالبی برای دوستانم روایت می‌کنم و هم شراب شگفت‌انگیزی به آنان می‌دهم.
دل را که سغبه تو کنم بی غرض کنم
جان را که مالش تو دهم بی سبب دهم
هوش مصنوعی: اگر بخواهم دل را به خاطر تو عاشق کنم، بدون هیچ هدفی، همینطور اگر جانم را برای تو فدای کنم، این کار را بدون هیچ دلیلی انجام می‌دهم.
منشور آفتاب ز درگاه آسمان
آنکه رسد که حسن تو را من لقب دهم
هوش مصنوعی: اگر نور خورشید از آسمان بر زمین بتابد، من کسی را که شایسته نام و صفت زیبایی تو باشد، پیدا می‌کنم و به او لقب زیبایی تو را می‌دهم.
چون شاخ رز به فصل خزان زرد و لاغرم
تاگفته ای که از خم زلفت عنب دهم
هوش مصنوعی: در این بیت شاعر به تشبیه خود می‌پردازد و احساسِ بی‌حالی و نازکی خود را به شاخ گل رز در فصل پاییز تشبیه می‌کند. او از طرفی دیگر به معشوقش اشاره می‌کند و به نوعی از او می‌خواهد که از زیبایی‌اش سخن به میان آورد یا از آن برای او میوه‌ای خوشمزه، مانند انگور، به ارمغان بیاورد. این توصیف نشان‌دهنده‌ی حالتی از انتظار و فراق است.
دل بی ادب شدست تقاضا همی کند
تا من ز باده لبت او را طرب دهم
هوش مصنوعی: دل بی‌ادب من به خیال تو وادار شده است که از من بخواهد تا با نوشیدنی شیرین لبانت او را شاد کنم.
گیرم که مستئی ندهی دلبرا مرا
چندان بده که در خور این بی ادب دهم
هوش مصنوعی: می‌گوید اگر تو به من عشق و محبت ندهی، حداقل مرا آن‌قدر از خودت سیراب کن که بتوانم این بی‌ادبی و گستاخی خودم را تحمل کنم.
گفتی قوامیا چه دوی گرد من به روز
من بار عاشقان جفاکش به شب دهم
هوش مصنوعی: گفتی ای قوام، چرا اطراف من می‌چرخید؟ در روز من، عشق‌ورزان با بی‌رحمی شب را سپری می‌کنند.
ای یار مهربان پس اگر عاشقان تو
ور زند مهر دل نه که من مهر لب دهم
هوش مصنوعی: ای دوست مهربان، اگر عاشقان تو را دوست بدارند و عشق ورزند، نگران نباش که من تنها لبخند و محبت را به تو می‌دهم.