شمارهٔ ۶۴ - در غزل است
آن خط دمیده بر بناگوش
ماه است ز شب شده زره پوش
درد دل عاشقان بی صبر
رنج تن بی دلان مدهوش
ای روز به روز فتنه باتو
در راه نهاده دوش با دوش
از شرم تو چون نگار دیوار
خوبان همه ساکت اند و خاموش
از خلق مکن دریغ بوسه
اکنون که همی خرند بفروش
گفتند که بوسه ای به جا نیست
ای دوست نکو ببین و به کوش
گفتی که امروز گوش می دار
گر وعده خلاف کرده ام دوش
باور مکناد عاشقت را
کاین «ه» مسکین هست دست بر گوش
یاد تو خورد قوامی ار چند
یک باره ش کرده ای فراموش
شمارهٔ ۶۳ - در غزل است: پیوسته می سگالم؛ تاخود کجائی ای جانشمارهٔ ۶۵ - در غزل است: همه ای دل بلای ما خواهی
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آن خط دمیده بر بناگوش
ماه است ز شب شده زره پوش
هوش مصنوعی: آن نوار نازک و روشن که بر گوش ماه دیده میشود، ناشی از شب است و همچون زرهای بر آن قرار گرفته است.
درد دل عاشقان بی صبر
رنج تن بی دلان مدهوش
هوش مصنوعی: درد و غم عاشقان بیتاب و شکیبایی، برای کسانی که احساسی ندارند، غمی نخواهد بود.
ای روز به روز فتنه باتو
در راه نهاده دوش با دوش
هوش مصنوعی: ای روزگار، تو با من در سختیها همراهی میکنی و هر روز بر مشکلات و فتنهها میافزایی، مانند دو دوست که در کنار هم قدم میزنند.
از شرم تو چون نگار دیوار
خوبان همه ساکت اند و خاموش
هوش مصنوعی: از خجالت و زیبایی تو، همهی زیبا رویان مانند نقوش دیوار، ساکت و بیصدا هستند.
از خلق مکن دریغ بوسه
اکنون که همی خرند بفروش
هوش مصنوعی: در حال حاضر که مردم شادابی و لذت را جستجو میکنند، از محبت و ابراز عشق دریغ نکن.
گفتند که بوسه ای به جا نیست
ای دوست نکو ببین و به کوش
هوش مصنوعی: دوستان گفتند که در اینجا بوسهای جایز نیست، اما ای دوست، تو خوب ببین و تلاش کن.
گفتی که امروز گوش می دار
گر وعده خلاف کرده ام دوش
هوش مصنوعی: گفتی امروز به حرف من گوش میدهی، اما اگر دیشب وعدهام را زیر پا گذاشتهام.
باور مکناد عاشقت را
کاین «ه» مسکین هست دست بر گوش
هوش مصنوعی: به عشق کسی اعتماد نکن، چرا که این "ه" ضعیف و ناتوان، فقط یک علامت است که بر روی گوش او قرار دارد.
یاد تو خورد قوامی ار چند
یک باره ش کرده ای فراموش
هوش مصنوعی: اگرچه ممکن است تو را یک بار فراموش کرده باشم، اما یاد تو حال من را به هم میزند و من همچنان به تو نیاز دارم.

قوامی رازی