شمارهٔ ۶۳ - در غزل است
پیوسته می سگالم؛ تاخود کجائی ای جان
چشمم به راه باشد؛ تا کی در آئی ای جان
آخر درآی روزی ؛ رازی بگوی با من
با ما بباش یک دم ؛ گر یار مائی ای جان
با هر کسی بگوئی ؛کان توم نباشی
معلوم کن رهی را؛کاخر کرائی ای جان
جز خط و عارض تو ؛ نشنیدم و ندیدم
تاریکئی که خیزد؛ از روشنائی ای جان
ای عندلیب جانها؛ بر شاخهای دلها
بسرای که این غزل را ؛خوش می سرائی ای جان
شاهین عشق مائی؛ دلها ترا کبوتر
بربای دل که الحق؛ چابک ربائی ای جان
گفتی که عاشقان را؛ در عشق آزمایم
این آزمودگان را؛ چند آزمائی ای جان
پیوسته از جفاها؛ همواره از ستمها
دردم فزائی ای بت؛ رنجم نمائی ای جان
در غیبت قوامی ؛ تا کی کنی شکایت
تنها شوی بداور؛پیروز آئی ای جان
شمارهٔ ۶۲ - در غزل است: رنگ گل گوئی ز خون عندلیب آمیختستشمارهٔ ۶۴ - در غزل است: آن خط دمیده بر بناگوش
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
پیوسته می سگالم؛ تاخود کجائی ای جان
چشمم به راه باشد؛ تا کی در آئی ای جان
هوش مصنوعی: همواره در درونم حسرت و انتظار دارم؛ ای عزیز، چقدر منتظرم که کی به سراغم میآیی.
آخر درآی روزی ؛ رازی بگوی با من
با ما بباش یک دم ؛ گر یار مائی ای جان
هوش مصنوعی: در نهایت روزی فرا میرسد که رازی را با من در میان خواهی گذاشت. با ما لحظهای بآن خواهی بود، اگر یار من باشی، ای جان.
با هر کسی بگوئی ؛کان توم نباشی
معلوم کن رهی را؛کاخر کرائی ای جان
هوش مصنوعی: هر زمان که با کسی صحبت کنی، باید به او ثابت کنی که تو نیستی و راهی برای نشان دادن خودت به او داری؛ زیرا در نهایت، عاقبت کار مشخص میشود.
جز خط و عارض تو ؛ نشنیدم و ندیدم
تاریکئی که خیزد؛ از روشنائی ای جان
هوش مصنوعی: جز زیبایی و نقش چهرهات، هیچ چیز دیگری نشنیدم و ندیدم. هیچ تاریکیای نمیتواند از روشنی تو برآید، ای جان من.
ای عندلیب جانها؛ بر شاخهای دلها
بسرای که این غزل را ؛خوش می سرائی ای جان
هوش مصنوعی: ای بلبل جانها، بر روی شاخههای دلها آواز بخوان، زیرا تو به زیبایی غزل میسرایی، ای جان.
شاهین عشق مائی؛ دلها ترا کبوتر
بربای دل که الحق؛ چابک ربائی ای جان
هوش مصنوعی: عشق تو مانند شاهینی است که دلها را به چابکی و مهارت به دست میآورد. تو به راستی در ربودن دلها توانا و سریع هستی، ای جان.
گفتی که عاشقان را؛ در عشق آزمایم
این آزمودگان را؛ چند آزمائی ای جان
هوش مصنوعی: گفتی که عاشقان را در عشق امتحان میکنم، اما ای جان، چند بار باید آنها را آزمایش کنی؟
پیوسته از جفاها؛ همواره از ستمها
دردم فزائی ای بت؛ رنجم نمائی ای جان
هوش مصنوعی: همیشه از بدیها و ظلمها رنج میکشم، ای معشوق؛ تو همواره باعث آزار من هستی، ای جانم.
در غیبت قوامی ؛ تا کی کنی شکایت
تنها شوی بداور؛پیروز آئی ای جان
هوش مصنوعی: در نبود قوامی، تا چه زمانی میخواهی شکایت کنی؟ تنها به خودت پناه ببر؛ ای جان، تو پیروز خواهی شد.

قوامی رازی