شمارهٔ ۶ - در مدح امیری امین الملک لقب
ای شده صدر ملک در خور تو
گشته سلطان وقت غمخور تو
هم امینی و هم امین الملک
گوهری نیست همچو گوهر تو
رحمت ایزدست در ره تو
دولت باقیست رهبر تو
خنجر حاسدان همه کندست
پیش آن خنجر سخنور تو
تا به سر وقت باز برد چرخ
حنجر حاسدان به خنجر تو
تا صدف وار گشت و نی کردار
آن دل و خاطر منور تو
در و شکر خدای تعبیه کرد
در عبارات روح پرور تو
ای به حلم زمین و جاه فلک
نشود کس به پایه برتر تو
گرفلک خوانمت سزد که بود
هفت جزو تو هفت اختر تو
ور جهان گویمت رواست که هست
هفت عضو تو هفت کشور تو
تو جهانی و زود خواهد کرد
بخت تو یک جهان مسخر تو
در تو حلم و صفا و لطف و غضب
خاک و باد است و آب و آذر تو
کوته است از تو دست بدخواهت
ور مثل هست در برابر تو
قلم خشک تو چو تر گردد
خشک دان دست بدخواه تر تو
قد خصم تو چون کمان دارد
قلم تیر شکل لاغر تو
راست را کژ همی کند قلمت
ای شده تیر تو کمانگر تو
با حدیث من و تو آی که نیست
جان فروشی چو من ثناخر تو
دیرگاهست تا قوامی هست
بنده کردگار و چاکر تو
چند گه باشد آخر این درویش
بی نصیب از دل توانگر تو
تختم از بخت برفلک باشد
گر بود بر سر من افسر تو
شمارهٔ ۵ - در مدح شاه بطور عام و عرض تسلیت بدو شاه خاص: تا زمین زیر گنبد خضراستشمارهٔ ۷ - در مرثیت امام زاده گفته: میر امام زاده که چون او نیافرید
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای شده صدر ملک در خور تو
گشته سلطان وقت غمخور تو
هوش مصنوعی: تو به مقام والایی دست یافتهای و حالا همانند یک پادشاه، وقت خود را به فکر و آرامش خاطر تو اختصاص داده است.
هم امینی و هم امین الملک
گوهری نیست همچو گوهر تو
هوش مصنوعی: تو هم در مقام دوستی و حفاظت هستی و هم در جایگاه ارزش و مقام، اما هیچ چیزی به اندازه خودت ارزشمند و خاص نیست.
رحمت ایزدست در ره تو
دولت باقیست رهبر تو
هوش مصنوعی: رحمت خداوند در مسیر تو وجود دارد و خوشبختی همیشگی در پیروی از رهبری تو است.
خنجر حاسدان همه کندست
پیش آن خنجر سخنور تو
هوش مصنوعی: حسادتهای دیگران در برابر قدرت کلام تو هیچ است و نمیتواند به تو آسیبی برساند.
تا به سر وقت باز برد چرخ
حنجر حاسدان به خنجر تو
هوش مصنوعی: تا زمانی که زمان، حسودان را با تیغ زبان خودشان مجازات کند.
تا صدف وار گشت و نی کردار
آن دل و خاطر منور تو
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که دل و خاطر من به مانند صدفی شده که در آن نور و زیبایی وجود تو قرار دارد. در واقع احساسات و افکار من به طور عمیق تحت تأثیر وجود تو هستند.
در و شکر خدای تعبیه کرد
در عبارات روح پرور تو
هوش مصنوعی: شکر و نعمتهای خداوند را در کلامی که روح را تسکین میدهد، قرار دادهای.
ای به حلم زمین و جاه فلک
نشود کس به پایه برتر تو
هوش مصنوعی: هیچکس به اندازه تو در مقام و موقعیت برتر نیست، تو در بردباری همچون زمین و در مقام اجتماعی مانند آسمان هستی.
گرفلک خوانمت سزد که بود
هفت جزو تو هفت اختر تو
هوش مصنوعی: تو را آسمانی مینامم، چرا که تو شامل هفت جزء هستی و این اجزا همانند هفت ستاره تو را شاخص میکنند.
ور جهان گویمت رواست که هست
هفت عضو تو هفت کشور تو
هوش مصنوعی: اگر بخواهی به جهانیان بگویی که تو شایستهای، باید بگویی که هر یک از اعضای بدنت به اندازه یک سرزمین ارزش دارد.
تو جهانی و زود خواهد کرد
بخت تو یک جهان مسخر تو
هوش مصنوعی: تو شخصیتی بزرگ و باارزشی هستی و به زودی شانس و اقبال، تمام جهان را به خواستههای تو در خواهد آورد.
در تو حلم و صفا و لطف و غضب
خاک و باد است و آب و آذر تو
هوش مصنوعی: در وجود تو ترکیبی از آرامش، خلوص، مهربانی و خشم وجود دارد؛ همانند عناصر طبیعی مانند خاک، باد، آب و آتش.
کوته است از تو دست بدخواهت
ور مثل هست در برابر تو
هوش مصنوعی: اگر کسی دشمنی با تو دارد، دستش به تو نمیرسد، مگر اینکه مانند تو قدرت و توانایی داشته باشد.
قلم خشک تو چو تر گردد
خشک دان دست بدخواه تر تو
هوش مصنوعی: وقتی قلم تو از خشکی بیرون بیاید و رطوبت بگیرد، باید بدانید که دستهای بدخواه و دشمن تو نیز فعالتر میشوند.
قد خصم تو چون کمان دارد
قلم تیر شکل لاغر تو
هوش مصنوعی: قد تو مانند کمانی است که دشمنان را تحت تأثیر قرار میدهد و قامت لاغر و باریک تو همچون تیر میباشد.
راست را کژ همی کند قلمت
ای شده تیر تو کمانگر تو
هوش مصنوعی: قلم تو، حقیقت را به گونهای نادرست و منحرف بیان میکند، مانند کمانداری که تیرش را به سمت نادرستی پرتاب کرده است.
با حدیث من و تو آی که نیست
جان فروشی چو من ثناخر تو
هوش مصنوعی: با داستان من و تو شروع کن، زیرا هیچکس مانند من به زیبایی تو را نمیستاید و جان خود را فدای محبت تو نمیکند.
دیرگاهست تا قوامی هست
بنده کردگار و چاکر تو
هوش مصنوعی: مدتی است که خدمتگزاری و وفاداری به تو، برای من به یک رسم و عادت تبدیل شده است.
چند گه باشد آخر این درویش
بی نصیب از دل توانگر تو
هوش مصنوعی: چند بار این درویش بینصیب از عشق و دل توانگر تو خواهد گذشت؟
تختم از بخت برفلک باشد
گر بود بر سر من افسر تو
هوش مصنوعی: اگر بخت بر من بگردد، انگشترم بر رفعت آسمان خواهد بود، اگر تاج تو بر سر من باشد.