شمارهٔ ۴۸ - غزلی است که در عید فطری گفته است
روزه چو بربست رخت؛ عید بیفکند بار
رسم رهی نقد کن؛ بوسه عیدی بیار
ماه شب عید هست ؛ چون سر چوگان تو
زان ز طرب همچو گوی؛ خلق بود بی قرار
روزه گیا می درود ؛ گوئی بر آسمان
عید بیامد بماند؛ داسش در مرغزار
هست به سالی دو بار؛ عید به اسلام در
عید من از روی تو؛ هست به روزی سه بار
عید وصالت بیار؛ روزه ی هجران ببر
زانکه نباشد به عید؛ هیچ کسی روزه دار
ای رخ زیبای تو؛ بدر شب قدر من
نیست هلال آنکه هست؛ از بر چرخ آشکار
حور چو دست تو دید؛ داشته بر آسمان
کرد ز خلد برین؛ یاره زرین نثار
چون به مصلی شدی؛ توبه ز طاعت بکن
طاعت از این پس تو را؛ هیچ نیاید به کار
روزه شد و در ببست؛ ار نکند باورت
ای بت زنجیر زلف؛ ماه ببین حلقه وار
روی دل افروز توست؛ مایه نوروز و عید
عید نبیند کسی، کش تو نه ای در کنار
هست قوامیت را؛ از رخ خورشید فش
هم به مه روزه عید؛ هم به زمستان بهار
شمارهٔ ۴۷ - در مدح بهار و وصف نگار خود گوید: به بستان شو که شاخ از باد خلعتها همی پوشدشمارهٔ ۴۹ - در غزل است: صنما با تو در غم و شادی
اطلاعات
وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
روزه چو بربست رخت؛ عید بیفکند بار
رسم رهی نقد کن؛ بوسه عیدی بیار
هوش مصنوعی: وقتی روزه تمام شد، عید بر سر میرسد. حالا که این روزها به پایان رسیده، بهتر است رفتارها و آداب قدیمی را کنار بگذاریم و به جای آن عشق و محبت را به یکدیگر هدیه دهیم.
ماه شب عید هست ؛ چون سر چوگان تو
زان ز طرب همچو گوی؛ خلق بود بی قرار
هوش مصنوعی: ماه شب عید مانند سر چوگان تو در حال نوازش و شادی است؛ مردم به خاطر این خوشحالی و نشاط بیقرار و شادمان هستند.
روزه گیا می درود ؛ گوئی بر آسمان
عید بیامد بماند؛ داسش در مرغزار
هوش مصنوعی: بیت اشاره به زیبایی و شگفتی طبیعت در زمان برداشت محصول دارد. مانند اینکه گیاهان سرسبز و خوشبخت به سمت آسمان رفتهاند و عید و شادی را زندگی میکنند. برداشت و جمعآوری محصولات در زمینهای زراعی، حالتی شاداب و سرزنده به محیط بخشیده و این داس که برای درو کردن استفاده میشود، نماد کار و تلاش در دل طبیعت است.
هست به سالی دو بار؛ عید به اسلام در
عید من از روی تو؛ هست به روزی سه بار
هوش مصنوعی: هر سال دو بار عید اسلامی هست، اما عید من زمانی است که تو را میبینم. و در روز هم سه بار از دیدن تو خوشحال میشوم.
عید وصالت بیار؛ روزه ی هجران ببر
زانکه نباشد به عید؛ هیچ کسی روزه دار
هوش مصنوعی: عید وصال تو را بیاور و روزه دوری را از من ببر؛ چرا که در روز عید هیچ کس نمیتواند روزهدار باشد.
ای رخ زیبای تو؛ بدر شب قدر من
نیست هلال آنکه هست؛ از بر چرخ آشکار
هوش مصنوعی: تو که چهره زیبایت در شب قدر من مانند ماهی درخشان نیست، بلکه تو از همه چیز نمایانتر و برجستهتر هستی.
حور چو دست تو دید؛ داشته بر آسمان
کرد ز خلد برین؛ یاره زرین نثار
هوش مصنوعی: هنگامی که حوری به زیبایی دست تو نگاه کرد، به طوری که گویی دنیای بینظیری را در آسمان ایجاد کرد و هدیهای از زرین برای تو تقدیم کرد.
چون به مصلی شدی؛ توبه ز طاعت بکن
طاعت از این پس تو را؛ هیچ نیاید به کار
هوش مصنوعی: وقتی به محل عبادت رفتی، از نیکیها و فرمانبرداریهای گذشتهات پشیمان شو. از این به بعد، هیچیک از اعمالت به کار نخواهد آمد.
روزه شد و در ببست؛ ار نکند باورت
ای بت زنجیر زلف؛ ماه ببین حلقه وار
هوش مصنوعی: در روزه، درها بسته شد؛ اگر به تو اعتماد نکنم، ای معبود زنجیر زلفت، ماه را ببین که چطور به شکل حلقه درآمده است.
روی دل افروز توست؛ مایه نوروز و عید
عید نبیند کسی، کش تو نه ای در کنار
هوش مصنوعی: چهره زیبا و دلانگیز تو مایه روشنی و شادی است؛ هیچکس عید و روز خوشی را نمیبیند، چون تو در کنارشان نیستی.
هست قوامیت را؛ از رخ خورشید فش
هم به مه روزه عید؛ هم به زمستان بهار
هوش مصنوعی: وجود قوام و استواری به گونهای است که برای تابش خورشید در روز عید و همچنین در روزهای سرد زمستان، بهاری دلانگیز به ارمغان میآورد.

قوامی رازی