گنجور

شمارهٔ ۴۵ - در تغزل است

ای پسر با ما بباید ساختن
اسب را بر ما نباید تاختن
ما غلام روی تو خواهیم گشت
با تو سیم و خواجگی درباختن
خوش بود با زلف چون چوگان تو
هر درنگی گوی و چوگان باختن
نیک باشد با قد چون تیر تو
هر زمان رفتن به تیر انداختن
از کرشمه دیده چون برهم زنی
کیسه ها باید بدو پرداختن
چون به وقت خنده بگشائی دو لب
جانها باید درو انداختن
خواهی از ابرو و چشم و جعد و زلف
گردن از ترکان خوب افراختن
تا کی ای شکر لب بادام چشم
سوختن ما را و بی ما ساختن
تو مرا بگداختی در عشق و من
خواهمت هر ساعتی بنواختن
خواهد از پیشت قوامی هر زمان
تن چو چاکر پیشگان بگداختن
حق ما بشناس و خود واجب کند
حق چاکر پیشگان بشناختن

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای پسر با ما بباید ساختن
اسب را بر ما نباید تاختن
هوش مصنوعی: ای پسر، باید با ما سازگار باشی و نمی‌توانی به ما حمله‌ور شوی.
ما غلام روی تو خواهیم گشت
با تو سیم و خواجگی درباختن
هوش مصنوعی: ما به خدمت تو خواهیم آمد و برایت هر چیزی که داریم خواهیم داد.
خوش بود با زلف چون چوگان تو
هر درنگی گوی و چوگان باختن
هوش مصنوعی: داشتن زلفی زیبا و دل‌فریب مانند بازی چوگان است؛ هر لحظه و انگیزه‌ای برای دوری از این زیبایی، مانند باختن در این بازی است.
نیک باشد با قد چون تیر تو
هر زمان رفتن به تیر انداختن
هوش مصنوعی: خوب است که در هر زمان با قامت زیبا و کشیده‌ات، انسان را به یاد پرتاب تیر بیندازی.
از کرشمه دیده چون برهم زنی
کیسه ها باید بدو پرداختن
هوش مصنوعی: وقتی که با نگاهی جذاب و دلربا به کسی توجه می‌کنی، باید برای جلب نظرش تلاش کنی و سرمایه‌گذاری کنی.
چون به وقت خنده بگشائی دو لب
جانها باید درو انداختن
هوش مصنوعی: وقتی که لبانت را به خنده باز می‌کنی، جان‌ها باید در آن خنده گنجانده شود.
خواهی از ابرو و چشم و جعد و زلف
گردن از ترکان خوب افراختن
هوش مصنوعی: اگر بخواهی از زیبایی‌هایی مانند ابرو، چشم، مو و گردن، زیبایی و جذابیت را به‌دست‌آوری، باید به ترکان خوش‌چهره نگاه کنی.
تا کی ای شکر لب بادام چشم
سوختن ما را و بی ما ساختن
هوش مصنوعی: این شعر به نوعی از درد و فراق اشاره دارد. گویا شاعر به حسرت و غم ناشی از زیبایی و جذابیت کسی می‌پردازد که بر دل او اثر گذاشته و او را به حالتی از سوختگی و رنج دچار کرده است. شاعر از معشوق می‌خواهد تا به او توجه کند و دیگر او را در عذاب و فراق رها نکند.
تو مرا بگداختی در عشق و من
خواهمت هر ساعتی بنواختن
هوش مصنوعی: تو با عشق خود مرا به شدت تحت تأثیر قرار دادی و من همیشه دوست دارم به تو محبت کنم.
خواهد از پیشت قوامی هر زمان
تن چو چاکر پیشگان بگداختن
هوش مصنوعی: هر زمان که تو بخواهی، تن من همچون خدمتگزاران پاک و فداکار آماده‌ی خدمت و سجده است.
حق ما بشناس و خود واجب کند
حق چاکر پیشگان بشناختن
هوش مصنوعی: حق ما را بشناس و خود واجب کن که حق خدمتگزاران را بشناسی.