گنجور

شمارهٔ ۳۵ - در استنجاز وعده دست آور نجنی از زرگری ابوالمفاخر نام

ای خواجه بوالمفاخر زرگر به وعده ها
چشمم چو سیم کرد کف زرپرست تو
زن کرده ایم زینت زن در دکان تست
وز رنج مانده ایم چوماهی به شست تو
گفتی مرا که پای او زنجش به دستم است
این هم درستئی است که آرد شکست تو
تا کی به دست داری آخر بنه ز دست
تا نشکند شد و آمد و خیز و نشست تو
هیچ افتدت که باز دهی تا بزن دهم
کز بهر پای اوست نه از بهر دست تو

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای خواجه بوالمفاخر زرگر به وعده ها
چشمم چو سیم کرد کف زرپرست تو
هوش مصنوعی: ای آقای بزرگ و باافتخار، مانند سیم در انتظار وعده‌هایم نشسته‌ام، در حالی که تو چنان به زر و زرپرستی دل بسته‌ای.
زن کرده ایم زینت زن در دکان تست
وز رنج مانده ایم چوماهی به شست تو
هوش مصنوعی: ما زنی را به عنوان زیبایی و زینت در مغازه‌ات قرار داده‌ایم و همچون ماهی که در دستان تو گرفتار است، از درد و سختی در این وضعیت مانده‌ایم.
گفتی مرا که پای او زنجش به دستم است
این هم درستئی است که آرد شکست تو
هوش مصنوعی: تو گفتی که پای او به زنجیر دست من است، اما این نیز حقیقتی است که منجر به شکست تو می‌شود.
تا کی به دست داری آخر بنه ز دست
تا نشکند شد و آمد و خیز و نشست تو
هوش مصنوعی: مدت زیادی نمی‌توانی چیزی را در دستانت نگه‌داری، پس بهتر است آن را رها کنی تا دچار شکستی نشود. بالا و پایین شدن‌های مکرر را متوقف کن و به آرامش برس.
هیچ افتدت که باز دهی تا بزن دهم
کز بهر پای اوست نه از بهر دست تو
هوش مصنوعی: هیچ چیزی که به دیگران می‌دهی، به خاطر خود اوست و نه به خاطر تو. در واقع، آنچه که انجام می‌دهی و از دست می‌دهی، به خاطر قدم‌های اوست و نه به خاطر خودت.