گنجور

شمارهٔ ۳۴ - در مدح کسی و درخواست گوشت از او و شکایت بوی از سهل نامی

ای تو کیای ما و جهانی تو را رهی
خار دو چشم دشمنی و ورد دست دوست
شد سهل و حق خدمت من سهل برگرفت
در خون سرشته به که چنانش سرشت و خوست
سختی مکن تو نیز چنان سست رای از آنک
کس دیده نیست سهلی از آن صعب تر که اوست
از بهر عید گوشت ندارم به یار سیم
زشتی مکن که خوی تو چون روی تو نکوست
ای که استخوان من همه پر مغز مهر تست
از بهر گوشت با تو برون آمدم ز پوست

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای تو کیای ما و جهانی تو را رهی
خار دو چشم دشمنی و ورد دست دوست
هوش مصنوعی: تو ای کائنات و جهانی که ما به تو می‌نگریم، چشمان دشمنان تو مانند خار به تو آسیب می‌زند، ولی دوستانت تو را با مهر و محبت در دست دارند.
شد سهل و حق خدمت من سهل برگرفت
در خون سرشته به که چنانش سرشت و خوست
هوش مصنوعی: خدمت به من آسان شد و حق هم آن را به راحتی پذیرفت، زیرا این وضعیت در ذات و خوی من گنجانده شده است.
سختی مکن تو نیز چنان سست رای از آنک
کس دیده نیست سهلی از آن صعب تر که اوست
هوش مصنوعی: سخت نگیر و به سادگی‌ها بیاندیش، چرا که هیچکس به آسانی نتوانسته است به چالش‌های دشوار غلبه کند.
از بهر عید گوشت ندارم به یار سیم
زشتی مکن که خوی تو چون روی تو نکوست
هوش مصنوعی: به خاطر عید، من گوشت (هدیه) ندارم. ای یار، زشت رفتار نکن، زیرا خوی و ذات تو همانند چهره‌ات زیباست.
ای که استخوان من همه پر مغز مهر تست
از بهر گوشت با تو برون آمدم ز پوست
هوش مصنوعی: ای کسی که عشق تو در وجود من نفوذ کرده و تمام وجودم را پر از مهر تو کرده است؛ برای تو از پوست خود خارج شده‌ام و به شکل گوشت و استخوانی که مملو از عشق تو باشد، درآمده‌ام.