شمارهٔ ۲۸ - در شکایت و گله و طلب شفاعت و صله
ای خواجه ای که با تو کسی را قرین کنند
کو را حکایت از بر چرخ برین کنند
بشنو ز فضل خویشتن از بنده یک سخن
تا خلق شکر تو بر جان آفرین کنند
گرچه شد است همت وجودت بر آسمان
بیم است از آنکه هر دو مرا در زمین کنند
آحاد گشت ألوف امیدم ز هر دوان
من طمع کرده تا عشراتم مائین کنند
این شاعران که پای برین آستان نهند
دانی که شعر من علم آستین کنند
ایشان همه به شکر و رهی باشکایت است
آری مگر به شهر شما در چنین کنند
هر روز ناامید چو برگردم از درت
قومی ز به هر خور ز رهی دل حزین کنند
از خویشتن به من نگر ای صدر روزگار
تا اهل روزگار تو را آفرین کنند
چو«ن» در رکیب همت تو دست دل زدم
گفتم مرا ز درگه تو اسب زین کنند
آخر عنایت تو به نزدیک میر چیست
این سرکه را ز بهر چه در انگبین کنند
تو می روی به درگه سلطان امیدوار
تا خواجگان به مهر تو دل را رهین کنند
بنگر که بر دل تو چه آید از آن گروه
گرو العیاذبالله با تو همین کنند
شمارهٔ ۲۷ - در مدح بزرگی و تقاضای صلتی از او: مها چو گاه سخا دست تو دلیر بودشمارهٔ ۲۹ - در مدح و طلب جامه: ای از کف تو هر گُرُسْنه سیر
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای خواجه ای که با تو کسی را قرین کنند
کو را حکایت از بر چرخ برین کنند
هوش مصنوعی: ای آقایی که هیچ کس نمیتواند با تو برابری کند و کسی که داستان تو را بگوید، باید در عرش آسمانها بیان شود.
بشنو ز فضل خویشتن از بنده یک سخن
تا خلق شکر تو بر جان آفرین کنند
هوش مصنوعی: از ویژگیهای خود بگو تا دیگران به خاطر این نعمتها و خوبیهایت از تو سپاسگزاری کنند و جانشان را به تو نزدیکتر کنند.
گرچه شد است همت وجودت بر آسمان
بیم است از آنکه هر دو مرا در زمین کنند
هوش مصنوعی: هرچند که وجود تو به آسمانها رسیده و بلندپروازی کرده، اما من نگرانم که هر دوی ما را به زمین فرود آورند.
آحاد گشت ألوف امیدم ز هر دوان
من طمع کرده تا عشراتم مائین کنند
هوش مصنوعی: امیدم از هر طرف که به سمت هدفم میروم بیشتر و بیشتر میشود و به آرزوهای بزرگتر فکر میکنم. به دنبال این هستم که آرزوهایم را به وقوع بپیوندد و به دنبال ظرفیتهای بیشتری برای رسیدن به موفقیت هستم.
این شاعران که پای برین آستان نهند
دانی که شعر من علم آستین کنند
هوش مصنوعی: این شاعران که به این درگاه نزدیک میشوند، میدانند که شعر من چقدر بر علم و دانش تأثیر دارد.
ایشان همه به شکر و رهی باشکایت است
آری مگر به شهر شما در چنین کنند
هوش مصنوعی: همه آنها در حال شکرگزاری و شکایت هستند، مگر اینکه در شهر شما چنین رفتاری داشته باشند.
هر روز ناامید چو برگردم از درت
قومی ز به هر خور ز رهی دل حزین کنند
هوش مصنوعی: هر روز که از در خانهات بازمیگردم و ناامید هستم، گروهی از مردم با هر بار آمدنشان به من دلگیر و ناراحت میکنند.
از خویشتن به من نگر ای صدر روزگار
تا اهل روزگار تو را آفرین کنند
هوش مصنوعی: به خودت نگاه کن و ببین چگونه میتوانی بر دیگران تاثیر بگذاری، تا آنها از تو ستایش کنند و تو را تحسین نمایند.
چو«ن» در رکیب همت تو دست دل زدم
گفتم مرا ز درگه تو اسب زین کنند
هوش مصنوعی: وقتی که در همت تو، به مانند حرف "ن" در ترکیبها، دست به دل زدم، گفتم که مرا از درگاه تو آمادهنمودن مثل سوارکاری روی اسب.
آخر عنایت تو به نزدیک میر چیست
این سرکه را ز بهر چه در انگبین کنند
هوش مصنوعی: در پایان، لطفت به میر نزدیکت چیست؟ این سرکه را به چه دلیلی در عسل میریزند؟
تو می روی به درگه سلطان امیدوار
تا خواجگان به مهر تو دل را رهین کنند
هوش مصنوعی: تو به درگاه پادشاه امیدوارانه میروی تا خدمتگزاران با محبت خود دل تو را تسلی دهند.
بنگر که بر دل تو چه آید از آن گروه
گرو العیاذبالله با تو همین کنند
هوش مصنوعی: نگاه کن که قلب تو چه احساسی نسبت به آن دسته از افراد دارد که از روی بیرحمی و بیاحساس بودن، با تو چنین رفتارهایی میکنند.