شمارهٔ ۲۶ - در مدح بزرگی از اهل ری و شکایت بوی از عدم وصول حوالت قرقو و استمداد از او در ایصال آن
صلاح مملکتی ای بزرگ آزاده
ز ری نخاست چو تو هیچ محتشم زاده
زمانه محتشمی محترمتر از تو ندید
ببسته پای غم و دست لهو بگشاده
همی خورند به شادیت می به مجلسها
معاشران ظریف و مهان آزاده
سماع لفظ تو ریحان مجلس طرب است
که با حلاوت نقلی و نزهت باده
به بندگی و پرستاری تو پیدا شد
به ابتدا در مرد از زن و نر از ماده
حدیث قرقو و بونصر کرکح و زرمن
که هست سخت عجب اتفاقی افتاده
امیر رفت و بقای تو باد و من غمگین
که ریخت جام بلور آن می چو بی جاده
مرا بدانکه جوی زین حواله نستدهام
نشسته خاک به رخ بر چو آب استاده
ز بهر آنکه تو رایی زنی درین معنی
گشاده چشم به هر سو و گوش بنهاده
به جان تو که عنایت کنی که گر برسد
چنان بود که تو از خاص خویشتن داده
شمارهٔ ۲۵ - در مدح امیری و شکایت باو از عدم وصول حوالتی و درخواست ابطال آن: ایا نایب شهریار جهانشمارهٔ ۲۷ - در مدح بزرگی و تقاضای صلتی از او: مها چو گاه سخا دست تو دلیر بود
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
صلاح مملکتی ای بزرگ آزاده
ز ری نخاست چو تو هیچ محتشم زاده
هوش مصنوعی: ای بزرگ آزاده، خیر و صلاح کشور به فکر توست و مانند تو هیچ شخص محترم و با عظمت دیگری وجود ندارد که چنین نگرانی برای وطن داشته باشد.
زمانه محتشمی محترمتر از تو ندید
ببسته پای غم و دست لهو بگشاده
هوش مصنوعی: زمانه هیچ کس را به اندازه تو با احترام و وقار نمیشناسد، در حالی که خودت غم را به پا بستهای و به خوشگذرانی پرداختهای.
همی خورند به شادیت می به مجلسها
معاشران ظریف و مهان آزاده
هوش مصنوعی: در مجالس شاد و محفلهای خوشگذران، دوستانی با ذوق و شخصیتهای بزرگ و آزاده برای شادی و تفریح دور هم جمع میشوند و نوشیدنی مینوشند.
سماع لفظ تو ریحان مجلس طرب است
که با حلاوت نقلی و نزهت باده
هوش مصنوعی: صدای تو مانند عطر خوشی در مجلس شادی است که با شیرینی کلام و لذت باده همراه است.
به بندگی و پرستاری تو پیدا شد
به ابتدا در مرد از زن و نر از ماده
هوش مصنوعی: بندگی و خدمت به تو سبب شده است که از آغاز، مرد و زن و نر و ماده وجود پیدا کنند.
حدیث قرقو و بونصر کرکح و زرمن
که هست سخت عجب اتفاقی افتاده
هوش مصنوعی: گفتگو دربارهی پرندهای به نام قرقو و چند حیوان دیگر، نشان میدهد که واقعهای عجیب و جالب پیش آمده است.
امیر رفت و بقای تو باد و من غمگین
که ریخت جام بلور آن می چو بی جاده
هوش مصنوعی: امیر رفت و امیدوارم تو باقی بمانی. من نیز غمگینم چرا که جام بلورین شراب که باید خالی نباشد، به زمین افتاده است و میریزد.
مرا بدانکه جوی زین حواله نستدهام
نشسته خاک به رخ بر چو آب استاده
هوش مصنوعی: من به کسی که به من نگاه نکرده و احترامی نشان نداده، میگویم: همانطور که آب بر روی خاک مینشیند، من در اینجا ایستادهام و در سکوت و بیتوجهی منتظرم.
ز بهر آنکه تو رایی زنی درین معنی
گشاده چشم به هر سو و گوش بنهاده
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه تو نظری درباره این موضوع بدهی، با دیدی باز به اطراف نگاه میکنی و گوشهایت را به طور کامل توجه کردهای.
به جان تو که عنایت کنی که گر برسد
چنان بود که تو از خاص خویشتن داده
هوش مصنوعی: اگر بخواهی به من لطف کنی و توجه نشان بدهی، در آن صورت به گونهای خواهد بود که تو نیز از بهترین و خاصترین موارد خود به من اهدا میکنی.