گنجور

شمارهٔ ۱۶ - در استعطاء و طلب جامه و اسب وتقاضای مرخصی چند روزه است

ای آنکه جز به صدر تو نگرایم
الا نسیب مدح تو نسرایم
از چرخ تو است نجم شب افروزم
وز بحر تو است طبع گهر زایم
بی دوستیت سست شود دستم
بی پایه تو لنگ بود پایم
خرگه به عرش بربرم از همت
تا داده ای به خیمه درون جایم
از طبع بلبلان خوش آوازم
وز نظم طوطیان شکر خایم
گر شخص من به جامه بیارائی
من جان تو به نکته بیارایم
در دست غم فتاده ام از عمری
تا خیمه کسان تو می پایم
بر پرده رسوم تو بفتاده
از چنگ غم رها نشود نایم
هر چند کاب عاشق طبعم شد
با نان همی به کوشش برنایم
چون آتش تفکر خاکی را
آبی نماند باد چه پیمایم
دستار بر صلاح چو در بندم
شلوار بر فساد بنگشایم
گویند زن رها کن و فارغ شو
رایی مزن که نیست بدان رایم
چون با غلام خوی نکردستم
زن هشته گیر خواجه کرا گایم
بر جمله حدیث بده اسبم
تا خانه را ببینم و باز آیم
وان رسمکم که هست مکاء اکنون
تا در دعای خیر بی فزایم

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیلن
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای آنکه جز به صدر تو نگرایم
الا نسیب مدح تو نسرایم
هوش مصنوعی: ای کسی که جز به مقام و جایگاه تو به چیزی دیگر نمی‌اندیشم، هیچ چیز دیگری از تو را نمی‌ستایم.
از چرخ تو است نجم شب افروزم
وز بحر تو است طبع گهر زایم
هوش مصنوعی: از دوران توست که شب را نورانی می‌کنم و از دریای وجود توست که گوهر می‌زایم.
بی دوستیت سست شود دستم
بی پایه تو لنگ بود پایم
هوش مصنوعی: بدون دوست تو، قدرت من ضعيف می‌شود و بدون تو، پایم به درستی کار نمی‌کند.
خرگه به عرش بربرم از همت
تا داده ای به خیمه درون جایم
هوش مصنوعی: با تلاش و اراده‌ام، به مقامات بالایی رسیده‌ام، اما هم‌چنان در دل من جایگاهی برای آرامش و استراحت وجود دارد.
از طبع بلبلان خوش آوازم
وز نظم طوطیان شکر خایم
هوش مصنوعی: من از سرشت بلبلان خوش‌صوت لذت می‌برم و از شعر و هماهنگی طوطیان شیرین‌گوی هم خوشحال می‌شوم.
گر شخص من به جامه بیارائی
من جان تو به نکته بیارایم
هوش مصنوعی: اگر تو لباس زیبایی بپوشی، من جان و دل خود را با نکته‌های زیبا آراسته می‌کنم.
در دست غم فتاده ام از عمری
تا خیمه کسان تو می پایم
هوش مصنوعی: از مدت‌هاست که در دست غم گرفتار شده‌ام و برای دیدن عزیزان تو در اینجا می‌مانم و انتظار کشیده‌ام.
بر پرده رسوم تو بفتاده
از چنگ غم رها نشود نایم
هوش مصنوعی: درد و غم به راحتی از زندگی‌ام بیرون نمی‌رود و همچنان در زیر سایه عادات و رسوم تو به سر می‌برم.
هر چند کاب عاشق طبعم شد
با نان همی به کوشش برنایم
هوش مصنوعی: با وجود اینکه عاشق طرز فکر و روحیه‌ام هستم، اما همیشه تلاش می‌کنم که با نانی که به دست می‌آورم، زندگی‌ام را بسازم.
چون آتش تفکر خاکی را
آبی نماند باد چه پیمایم
هوش مصنوعی: وقتی آتش فکر کسی به شدت شعله‌ور شود، دیگر هیچ چیز از خاکی باقی نمی‌ماند و در این شرایط نمی‌توان به راه‌های دیگر فکر کرد یا امیدی داشت.
دستار بر صلاح چو در بندم
شلوار بر فساد بنگشایم
هوش مصنوعی: من در حالی که به کارهای خوب می‌پردازم، در تلاش هستم تا از کارهای بد دور بمانم.
گویند زن رها کن و فارغ شو
رایی مزن که نیست بدان رایم
هوش مصنوعی: می‌گویند از زن دست بردار و بی‌خیال شو، اما من به این حرف‌ها توجهی ندارم و به این راه نمی‌روم.
چون با غلام خوی نکردستم
زن هشته گیر خواجه کرا گایم
هوش مصنوعی: زمانی که با کسی که در خدمت من است، رفتار خوبی ندارم، فراموش نمی‌کنم که او چه مقام و ارزشی دارد.
بر جمله حدیث بده اسبم
تا خانه را ببینم و باز آیم
هوش مصنوعی: به همه بگوید که اسبم را آماده کنند تا به خانه بروم و سپس برگردم.
وان رسمکم که هست مکاء اکنون
تا در دعای خیر بی فزایم
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که اکنون که نشانه و اثر شما باقی مانده است، من در دعاهای خیر خود، نام شما را بیشتر ذکر می‌کنم تا برکت و خیر بیشتری نصیب شود.