شمارهٔ ۱۴ - در مدح گوید
خداوندا سرور جود دستت
چو طوقی گشت و اندر گردن افتاد
پدید آمد جواهر در معادن
چو ظل گوهرت بر معدن افتاد
شد آهن مایه سهم و سیاست
چو نام تیغ تو بر آهن افتاد
حدیث رمح لرزانت برآمد
ز هیبت لرزه بر مرد و زن افتاد
ز نعت چربدستیهات اعظم
چو روغن گشت و بر پیراهن افتاد
عدورا آن گهی پیمانه پرشد
که مسکین با تو اندر مسکن افتاد
مگس را پرده کی برگیرد آنگه
که اندر پرده کرا تن افتاد
تو را در پیش ناوکهای پران
دل مریخ چونین جوشن افتاد
مرا بر عاشر طالع بمدحت
شعاع زهره بربط زن افتاد
چو خورشیدت برآمد دوستان را
ز دولت سایه بر پیرامن افتاد
چو با تو پای در گلشن نهادم
حسودم سرنگون درگلخن افتاد
چراغی بود بی روغن روانم
چو عکس شمع رایت بر من افتاد
به حمدالله مرا در دولت تو
برآمد نام و نان در روغن افتاد
شمارهٔ ۱۳ - قوامی در حق عمادی گوید: «ای قوامی هر که چون تو نانباستشمارهٔ ۱۵ - در مدح و استعطاء است: ای جهان را بزرگیت معلوم
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خداوندا سرور جود دستت
چو طوقی گشت و اندر گردن افتاد
هوش مصنوعی: خداوندا، بخشش و مهربانیات به قدری فراوان است که همچون یک گردنبند بر گردن من افتاده است.
پدید آمد جواهر در معادن
چو ظل گوهرت بر معدن افتاد
هوش مصنوعی: زمانی که سایهی گوهر در معادن افتاد، جواهرات در آنجا پدیدار شدند.
شد آهن مایه سهم و سیاست
چو نام تیغ تو بر آهن افتاد
هوش مصنوعی: وقتی که نام تو بر آهن افتاد، آهن به ابزاری برای سهم و سیاست تبدیل شد.
حدیث رمح لرزانت برآمد
ز هیبت لرزه بر مرد و زن افتاد
هوش مصنوعی: شرح حال تپش سلاح و نیزهات به قدری ترسناک و تأثیرگذار است که لرزشی بر جان مردان و زنان ایجاد کرده است.
ز نعت چربدستیهات اعظم
چو روغن گشت و بر پیراهن افتاد
هوش مصنوعی: چقدر زیبایی و لطافت تو به روغن میماند که بر روی پارچه مینشیند و جلوهگری میکند.
عدورا آن گهی پیمانه پرشد
که مسکین با تو اندر مسکن افتاد
هوش مصنوعی: آنگاه که پیمانه لبریز شد، مسکین در خانه تو با تو همنشین شد.
مگس را پرده کی برگیرد آنگه
که اندر پرده کرا تن افتاد
هوش مصنوعی: مگس چه زمانی میتواند پرده را کنار بزند زمانی که کسی داخل پرده افتاده باشد؟
تو را در پیش ناوکهای پران
دل مریخ چونین جوشن افتاد
هوش مصنوعی: تو در برابر تیرهای عشق دل مرا همچون زره ای پوشانده است.
مرا بر عاشر طالع بمدحت
شعاع زهره بربط زن افتاد
هوش مصنوعی: من بر سر راه عشق، تحت تاثیر ستارگان خوشبختی قرار گرفتم و مانند نور زهره، نغمهای دلنشین به پا کردم.
چو خورشیدت برآمد دوستان را
ز دولت سایه بر پیرامن افتاد
هوش مصنوعی: وقتی که تو مانند خورشید طلوع میکنی، دوستانت از برکت وجودت در اطرافت گرد هم میآیند.
چو با تو پای در گلشن نهادم
حسودم سرنگون درگلخن افتاد
هوش مصنوعی: وقتی که من با تو وارد باغ زیبایی شدم، حسودان به سقوط و نابودی دچار شدند.
چراغی بود بی روغن روانم
چو عکس شمع رایت بر من افتاد
هوش مصنوعی: روشناییای بود که هیچ روغنی نداشت و روح من مانند تصویر شمعی که بر من افتاده است، در حال حرکت بود.
به حمدالله مرا در دولت تو
برآمد نام و نان در روغن افتاد
هوش مصنوعی: به لطف خداوند، در دوران خوشبختی تو، نام و آوازهام بالا گرفته و زندگیام از خوبی و رفاه پر شده است.