شمارهٔ ۱۱۵ - در منقبت امیرالمؤمنین علی و یازده فرزند معصوم او علیهم السلام و مدح نقیب النقباء ری شرف الدین مرتضی رحمة الله علیه گوید
چو صاحب شریعت پس از کردگار
ثنا گوی بر صاحب ذوالفقار
سپهدار اسلام شیر خدای
امیر عرب سیّد بردبار
گزارنده در یاری شرع تیغ
برآرنده از بت پرستان دمار
ستاننده از پهلوانان روان
گشاینده در نصرت دین حصار
بر آورده از خار اسلام گل
فرو برده در دیده کفر خار
به چه در؛ زده تیر در چشم دیو
ز منبر سخن گفته در گوش مار
ز تأییدش ادریس را گلفشان
ز تهدیدش ابلیس را سنگسار
ولی نعمت اهل دین از رسول
ولیعهد پیغمبر کردگار
به نزدیک ما سابق ده و دو
به قولی دگر خاتم چار یار
شده زاهد وقت در عهد او
به بتخانه در لعبت میگسار
شکسته قلم را به هنگام او
در ایوان دل دیو صورت نگار
نخورده نبیذ و نجسته سماع
نکرده زنا و ندیده قمار
معلّی ز نسبت معرّی ز عیب
بری ازخطا و برون از عوار
ز تقویش حلّه ز پرهیز تاج
ز عصمت ردا وز طهارت ازار
فرو هشته از علم برقع بروی
نبوده چو جاهل خلیع العذار
مبارز چو روباه گمراه بود
ز شمشیر آن شیر در کارزار
اگر کارزار علی نیستی
شدی اهل اسلام را کار زار
سپر بود در پیش دین تیغ او
همی کرد در راه حق جان سپار
به مردی حدیث علی گو؛ مگوی
که رستم چه کردست و اسفندیار
مرید علی باش نه خصم او
که این در جوالست و آن در جوار
چو گویی به علم علی بود کس
خرد گوید از روی من شرم دار
سرافراز از اصحاب وز اهل بیت
همی کن ز هر یک جدا افتخار
ولیکن یقین دان که فاضلتر است
محمد ز پنج و علی از چهار
خلافی نکردی علی با عمر
تو اندر میانه تعصب میار
چه باشد که باشند امامان حق
بدین دم مرا نص؛ تو را اختیار
چو باغی است دین و پیمبر درخت
شریعت چو شاخ و امامان چو بار
خلافی مکن گر بود میل طبع
یکی را به سیب و یکی را به نار
مبین دشمنان علی را؛ چرا
که بی نور باشند اصحاب نار
ببین شیعتش را که دیده نه ای
جمال جوانان دارالقرار
به دنیا درون کین او ماهئی است
که از دوزخش هست دریا کنار
بدین در یکی مرغ شد مهر او
که ملک بهشتش بود مرغزار
ششم گشت ز آل عبا جبرئیل
چو بر در کمر بسته شد بنده وار
سرایی کش از عرش پرده بود
یکی جبرئیلش بود پرده دار
به شاه و سپهدار اگر حاجت است
سپه را که بر جای گیرد قرار
سپاه هدی را کفایت بود
علی پهلوان و نبی شهریار
علی چون محمد نگویم که هست
رهی چون بود چون خداوندگار
ولی گویم از امتش بهتر است
یکی مرد باشد فزون از هزار
ز بعد علی یازده سیدند
به میدان دین در؛ ز عصمت سوار
همه پاک و معصوم و نص از خدای
پیمبر وقار و فرشته شعار
ز جدّ و پدر یافته علم دین
نه از روزگار و نه ز آموزگار
یکی مانده زیشان نهان در جهان
جهانی ازو مانده در انتظار
اگر گوییم غیبت آن امام
چرا مصلحت دید جبار بار
جهانی پر از لشکر ظلم و جور
ستمکار و ناپاک و بی زینهار
شب و روز در غارت یکدگر
نهاده دو دیده نهان و جهار
گر ابلیس بد فعل ظاهر شود
بود سیّدالقوم این روزگار
نه نیکو بود یوسف خوبروی
به چنگال گرگان زنهارخوار
بدین وقت مهدی نیاید برون
به شب شمس کی تابد از کوهسار
چو آید به سر مدت مصلحت
نشنید ز باران رحمت غبار
برون آید از کنج عیّار دین
جهان را ز عدلش بگردد عیار
ز کعبه ندا در دهد جبرئیل
که باطل نهان گشت و حق آشکار
جهان تازه گردد ز انصاف او
چو از دولت صدر پرهیزگار
سر و سیّد و صدر سادات دهر
کزو گشت بنیاد دین استوار
گرفته از او دین یزدان شرف
فزوده از او ملک سلطان وقار
چو هم علم بابست و همنام جد
شدند اهل اسلام از او نامدار
پیمبر فش و پادشا سیرت است
کش از لطف پرورد پروردگار
شده رفعت چرخ خورشید فش
شده همنشین امر اومیدبار
چو زو کاروان سعادت رسید
نحوست ز آفاق بربست بار
ز نزدیک او جوید انصاف راه
ز درگاه او خواهد اقبال بار
ز رحمت کند همت عالیش
برین عالم مختصر اختصار
قوی تر بود مرد در خدمتش
نکوتر بود سرو در جویبار
ایا جود تو دشمن خواسته
و یا طبع تو عاشق خواستار
ز خلق تو اندر بهاران بود
چمن شادی افزای و گل غمگسار
ز خشم تو اندر زمستان بود
زمین مرده و آسمان سوگوار
بود جاودان جامهٔ جاه تو
کش اقبال پود است و انصاف تار
بسی جنگ رفت آتش و آب را
که این خاکدل بود و آن بادسار
چو از عدل تو باد شد خاکبوس
گرفت آب را آتش اندر کنار
بود دولت دوستان از درت
بود رونق بوستان از بهار
بترسد عدو زآتش خشم تو
که دریا بخار است و دوزخ شرار
به بوجهل ماند بداندیش تو
که نارش موافقتر آید ز عار
ز سادات اسلام خرد و بزرگ
ز شاهان گیتی صغار و کبار
نباشد نظیری تو را زانکه تو
پیمبر نژادی و خسرو تبار
از آن تا بود خادم و حاجبت
سیاه و سپید است لیل و نهار
چه داند جهان قیمت فضل تو
چه آگه ز دفتر کشیدن حمار
بزرگا مکن با قوامی عتاب
چه گر ناقوام است و ناحق گزار
که او نانبائیست چابک ضمیر
که نامش بود سالها یادگار
ز دهقانی گندم خاطرش
ملک بر فلک می کند تخمکار
به بازار اقبال دکّان او
خریدار او مردم بختیار
الا تا به صورت بود خاک و زر
سیه فام و تاریک و زرد و نزار
نکو خواهتان باد چون زر عزیز
بداندیشتان باد چون خاک خوار
شمارهٔ ۱۱۴ - در توحید و پند و زهد گوید: ای از خدا عزوجل بر تو آفرینشمارهٔ ۱۱۶ - در ستایش و توحید خدای تعالی و درموعظت و نصیحت و مدح قطب الدین ابومنصور مظفربن اردشیر واعظ مروزی معروف به امیر عبادی گوید: مدبری ملکی بر جهان جهانبان است
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چو صاحب شریعت پس از کردگار
ثنا گوی بر صاحب ذوالفقار
هوش مصنوعی: چون پیامبر وظایفش را از خداوند دریافت کرد، برای کسی که دارای شمشیر ذوالفقار است، ستایش و تمجید میکند.
سپهدار اسلام شیر خدای
امیر عرب سیّد بردبار
هوش مصنوعی: رئیس لشکر اسلام، شیر خدا و امیر عرب، سید صبوری است.
گزارنده در یاری شرع تیغ
برآرنده از بت پرستان دمار
هوش مصنوعی: کسی که در حمایت از دین تلاش میکند، با قدرت و شدت علیه بتپرستان عمل کرده و از آنان انتقام میگیرد.
ستاننده از پهلوانان روان
گشاینده در نصرت دین حصار
هوش مصنوعی: کسی که از دلهای نیرومند میگیرد و در راه یاری دین به پیش میرود، همچون سدی است محکم و استوار.
بر آورده از خار اسلام گل
فرو برده در دیده کفر خار
هوش مصنوعی: گلی که از خارهای اسلام رشد کرده، در چشمان کفر مانند خاری فرو رفته است.
به چه در؛ زده تیر در چشم دیو
ز منبر سخن گفته در گوش مار
هوش مصنوعی: این بیت به بیان نوعی تسلط بر دشمنان و قدرت کلام اشاره دارد. گوینده نشان میدهد که میتواند با سخنان خود بر موانع و مشکلات غلبه کند، حتی بر موجوداتی نامی همچون دیو و مار. به عبارتی، قدرت بیان و زبان او به اندازهای قوی است که میتواند دشمنان را تحت تأثیر قرار دهد.
ز تأییدش ادریس را گلفشان
ز تهدیدش ابلیس را سنگسار
هوش مصنوعی: با حمایت و پشتوانه او، ادریس به مقام بلندی رسید و از تهدیدهای ابلیس نیز به سختی و قاطعیت عبور کرد.
ولی نعمت اهل دین از رسول
ولیعهد پیغمبر کردگار
هوش مصنوعی: ولی نعمت اهل دین، از جانب رسول خداوند که ولیعهد پیامبر است، مورد توجه و عنایت قرار گرفته است.
به نزدیک ما سابق ده و دو
به قولی دگر خاتم چار یار
هوش مصنوعی: در گذشته به ما گفتهاند که از دو چیز دم بزن، و به نوعی دیگر میتوان گفت که چهار یار با هم خاتم دارند.
شده زاهد وقت در عهد او
به بتخانه در لعبت میگسار
هوش مصنوعی: در زمان او، به خاطر زمانهای که پیش آمده، به میخانه و بتخانه روی آوردهاند و در حال خوشگذرانی و شرابخواری هستند.
شکسته قلم را به هنگام او
در ایوان دل دیو صورت نگار
هوش مصنوعی: همه چیز در دل به هم ریخته است و در این حالت، عشقی زیبا و باطراوت در حال شکلگیری است که در فضای زندگی و احساسات خود به تصویر کشیده میشود.
نخورده نبیذ و نجسته سماع
نکرده زنا و ندیده قمار
هوش مصنوعی: کسی که نوشیدنی نخورده و به کارهای ناپسند گوش نداده، زنا نکرده و قمار را ندیده است.
معلّی ز نسبت معرّی ز عیب
بری ازخطا و برون از عوار
هوش مصنوعی: کسی که در مقام و موقعیت بالا قرار دارد، از عیبها و خطاها پاک است و از مشکلات و نواقص دور است.
ز تقویش حلّه ز پرهیز تاج
ز عصمت ردا وز طهارت ازار
هوش مصنوعی: از تقوای او لباس زیبایی است، و از پرهیزکاری تاجی دارد، و از پاکی پوشش و از طهارت کمربندی بر خود دارد.
فرو هشته از علم برقع بروی
نبوده چو جاهل خلیع العذار
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که علم و آگاهی در حقیقت مانند شماست که با حجاب و پوشش خود، نامناسب و ناپسند به نظر میرسید. در واقع، جاهلان و بیخبران با جهل خود، مانند کسی هستند که از یادگیری و آموختن فاصله گرفته و به سادگی زندگی میکنند.
مبارز چو روباه گمراه بود
ز شمشیر آن شیر در کارزار
هوش مصنوعی: مبارز، مانند یک روباه گمراه شده است و در میدان نبرد، به خاطر شمشیر آن شیر، در وضعیت خطرناکی قرار دارد.
اگر کارزار علی نیستی
شدی اهل اسلام را کار زار
هوش مصنوعی: اگر در میدان مبارزه همچون علی نیستی، پس به اهل اسلام دشواری و سختی میزنی.
سپر بود در پیش دین تیغ او
همی کرد در راه حق جان سپار
هوش مصنوعی: او همچون سپری در برابر دین قرار داشت و تیغ او در راه حقیقت جانفشانی میکرد.
به مردی حدیث علی گو؛ مگوی
که رستم چه کردست و اسفندیار
هوش مصنوعی: داستانهایی از دلاوریهای علی را نقل کن و از کارهای رستم و اسفندیار صحبت نکن.
مرید علی باش نه خصم او
که این در جوالست و آن در جوار
هوش مصنوعی: به پیرو علی (ع) تبدیل شو، نه دشمن او، زیرا یکی در مقام قرب الهی است و دیگری از رحمت دور است.
چو گویی به علم علی بود کس
خرد گوید از روی من شرم دار
هوش مصنوعی: وقتی میگویی علی علم و دانش دارد، هیچ کس نمیتواند با خرد و فهم خود به تو بگوید که از من خجالت بکش.
سرافراز از اصحاب وز اهل بیت
همی کن ز هر یک جدا افتخار
هوش مصنوعی: این شعر به نوعی به سروری و افتخار افرادی اشاره دارد که از جمعی خاص جدا شده و در مکان یا موقعیتی ویژه قرار گرفتهاند. به عبارتی، این افراد با افتخار از دیگران متمایز شده و ژرفای معنوی و روحانی خود را نشان میدهند.
ولیکن یقین دان که فاضلتر است
محمد ز پنج و علی از چهار
هوش مصنوعی: اما به یقین بدان که محمد از جمع پنج نفر برتر است و علی از چهار نفر بهتر است.
خلافی نکردی علی با عمر
تو اندر میانه تعصب میار
هوش مصنوعی: علی در کینهتوزی و تعصب با عمر کاری نکرد و نباید در میان این دو، تعصب به خرج داد.
چه باشد که باشند امامان حق
بدین دم مرا نص؛ تو را اختیار
هوش مصنوعی: چه دلیلی دارد که امامان حق در این لحظه من را راهنمایی کنند؛ تو خود مختاری و انتخاب با توست.
چو باغی است دین و پیمبر درخت
شریعت چو شاخ و امامان چو بار
هوش مصنوعی: دین مانند یک باغ است که پیامبر به عنوان درخت اصلی آن عمل میکند و شریعت همچون شاخههایی است که از درخت میرویند. امامان نیز مانند میوههایی هستند که از این شاخهها به بار میآیند.
خلافی مکن گر بود میل طبع
یکی را به سیب و یکی را به نار
هوش مصنوعی: اگر کسی تمایل دارد که چیزی را بپسندد، نباید در این باره خلافی انجام دهد. برخی افراد به سیب علاقه دارند و برخی دیگر به نارنگی، هر کس حق دارد بر اساس سلیقهاش انتخاب کند.
مبین دشمنان علی را؛ چرا
که بی نور باشند اصحاب نار
هوش مصنوعی: توضیح نده که دشمنان علی را نشان نده، زیرا آنها همچون افرادی هستند که در تاریکی به سر میبرند و در آتش قرار دارند.
ببین شیعتش را که دیده نه ای
جمال جوانان دارالقرار
هوش مصنوعی: به تماشای شیعیانش برو که چهره زیبای جوانان سرزمین آرامش را ندیدهای.
به دنیا درون کین او ماهئی است
که از دوزخش هست دریا کنار
هوش مصنوعی: جهان مانند دریایی است، و درون آن کینه و دشمنی وجود دارد. این کینه، مانند ماهیای است که از آتش جهنم میآید و در کنار دریا زندگی میکند.
بدین در یکی مرغ شد مهر او
که ملک بهشتش بود مرغزار
هوش مصنوعی: در اینجا میگوید که چون در یکی از درگاهها، پرندهای به خاطر عشق او به وجود آمده است، بهشتی که او را در بر میگیرد، به یک باغ پرندگان تبدیل شده است.
ششم گشت ز آل عبا جبرئیل
چو بر در کمر بسته شد بنده وار
هوش مصنوعی: جبرئیل از نسل آل عبا (خاندان پیامبر) به درب آمد، در حالی که با تواضع و بندگی بر کمر خود بسته بود.
سرایی کش از عرش پرده بود
یکی جبرئیلش بود پرده دار
هوش مصنوعی: در جایی که آسمان با زمین در هم آمیخته و وجودهای بزرگ و محترم حضور دارند، یکی از جبرئیل را میبینیم که نگهبان و محافظ این مکان مقدس است.
به شاه و سپهدار اگر حاجت است
سپه را که بر جای گیرد قرار
هوش مصنوعی: اگر به شاه و فرمانده نیاز دارید، باید سپاه را در جای خود استوار نگه دارید.
سپاه هدی را کفایت بود
علی پهلوان و نبی شهریار
هوش مصنوعی: سپاه هدایت به وجود علی به عنوان پهلوان و پیامبر به عنوان شهریار نیاز دارد و این دو کافی هستند.
علی چون محمد نگویم که هست
رهی چون بود چون خداوندگار
هوش مصنوعی: علی را نمیتوان مانند محمد توصیف کرد؛ زیرا او مسیری خاص و متفاوت دارد که همچون خداوندی بزرگ است.
ولی گویم از امتش بهتر است
یکی مرد باشد فزون از هزار
هوش مصنوعی: اما میگویم که از پیروان او، داشتن یک مرد باارزش و شجاع بهتر است از هزار نفر دیگر.
ز بعد علی یازده سیدند
به میدان دین در؛ ز عصمت سوار
هوش مصنوعی: پس از حضرت علی (ع)، یازده شخصیت بزرگ و معصوم در عرصه دین ظهور کردند که هر یک به نوعی رهبری و هدایت امت اسلامی را بر عهده داشتند. این افراد که معصوم و پاک هستند، در میدان دفاع از دین و اصول آن، همچون سوارانی دلیر و شجاع نقشآفرینی کردهاند.
همه پاک و معصوم و نص از خدای
پیمبر وقار و فرشته شعار
هوش مصنوعی: تمام موجودات، پاک و بیگناه هستند و پیامبر نیز از جانب خداوند با وقار و راستگویی به مردم معرفی شده است.
ز جدّ و پدر یافته علم دین
نه از روزگار و نه ز آموزگار
هوش مصنوعی: از اجداد و پدرانش علوم دینی را آموخته، نه از زمانه و نه از معلم.
یکی مانده زیشان نهان در جهان
جهانی ازو مانده در انتظار
هوش مصنوعی: در دنیای پر از مردم، تنها یک نفر باقی مانده که در حال پنهان شدن است و دیگران به امید او منتظر ماندهاند.
اگر گوییم غیبت آن امام
چرا مصلحت دید جبار بار
هوش مصنوعی: اگر بگوییم چرا آن امام غایب است، باید بگوییم که او مصلحت الهی را در نظر گرفته است.
جهانی پر از لشکر ظلم و جور
ستمکار و ناپاک و بی زینهار
هوش مصنوعی: جهان پر از افرادی است که ظلم و ستم میکنند و ناپاک هستند و هیچ رحم و مروت در کارشان نیست.
شب و روز در غارت یکدگر
نهاده دو دیده نهان و جهار
هوش مصنوعی: دو چشم به صورت پنهانی هر شب و روز در حال تماشا و غارت یکدیگر هستند.
گر ابلیس بد فعل ظاهر شود
بود سیّدالقوم این روزگار
هوش مصنوعی: اگر شخصی بدکردار در جامعه نمایان شود، همانند سید و سرور مردم در این زمان خواهد بود.
نه نیکو بود یوسف خوبروی
به چنگال گرگان زنهارخوار
هوش مصنوعی: زیبایی و تمام ویژگیهای مثبت یوسف نمیتواند او را از خطرات و آسیبهای گرگها، یعنی افرادی که میتوانند او را مورد آزار قرار دهند، محافظت کند. در واقع، زیباییاش او را در معرض خطر قرار میدهد و باید در برابر این تهدیدات محتاط باشد.
بدین وقت مهدی نیاید برون
به شب شمس کی تابد از کوهسار
هوش مصنوعی: در آن زمان حجت مهدی ظهور نخواهد کرد و مانند شب به روز نخواهد رسید، مانند اینکه خورشید از کوهها نمیتابد.
چو آید به سر مدت مصلحت
نشنید ز باران رحمت غبار
هوش مصنوعی: هنگامی که به پایان زمان معین برسد، مصلحت را نخواهد شنید و از باران رحمت برایش غباری باقی نخواهد ماند.
برون آید از کنج عیّار دین
جهان را ز عدلش بگردد عیار
هوش مصنوعی: از گوشهی پنهان دین، حقیقتی بیرون میآید که با عدالت خود میتواند میزان سنجش جهان را تغییر دهد.
ز کعبه ندا در دهد جبرئیل
که باطل نهان گشت و حق آشکار
هوش مصنوعی: فرشته جبرئیل از کعبه ندا میدهد که باطل پنهان شده و حق حالا نمایان شده است.
جهان تازه گردد ز انصاف او
چو از دولت صدر پرهیزگار
هوش مصنوعی: جهان به خاطر انصاف او تازه و نو میشود، همانطور که با پرهیز از حاکمیت نادرست و بیفکری، وضعیت بهتری پیدا میکند.
سر و سیّد و صدر سادات دهر
کزو گشت بنیاد دین استوار
هوش مصنوعی: سر و سید و صدر سادات، یعنی مقام و منزلت والا و رهبری که بنیاد دین به واسطه او استوار شده است. او موجب ثبات و پایداری دین در دورههای مختلف تاریخ شده است.
گرفته از او دین یزدان شرف
فزوده از او ملک سلطان وقار
هوش مصنوعی: از او دین الهی به دست آمده و مقام و اعتبار سلطانی به وسیله او افزوده شده است.
چو هم علم بابست و همنام جد
شدند اهل اسلام از او نامدار
هوش مصنوعی: وقتی که علم و دانش به همراه نام جد بزرگوار به هم پیوست، مردم مسلمان از او معروف و شناخته شدند.
پیمبر فش و پادشا سیرت است
کش از لطف پرورد پروردگار
هوش مصنوعی: پیامبر یک شخصیت بزرگ و شایسته است که به رحمت و بخشش پروردگار پرورش یافته و به عنوان الگو و راهنما برای مردم شناخته میشود.
شده رفعت چرخ خورشید فش
شده همنشین امر اومیدبار
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که خورشید در آسمان به اوج رسیده و در کنار امید و آرزوها نشسته است. این تصویر بیانگر حالتی از صعود و روند مثبت است که همراه با نور و گرمای خورشید برقرار است و به روشنی و امید در زندگی اشاره دارد.
چو زو کاروان سعادت رسید
نحوست ز آفاق بربست بار
هوش مصنوعی: وقتی کاروان خوشبختی به من رسید، دیگر نیازی به بار و بندیل دنیوی نداشتم.
ز نزدیک او جوید انصاف راه
ز درگاه او خواهد اقبال بار
هوش مصنوعی: از نزدیک او طلب میکند راستگویی و از درگاه او خواهان توفیق و خوشبختی است.
ز رحمت کند همت عالیش
برین عالم مختصر اختصار
هوش مصنوعی: از رحمت خداوند بزرگ، تلاش عالمانه او باعث میشود که این دنیا به شکل مختصر و فشردهای درک شود.
قوی تر بود مرد در خدمتش
نکوتر بود سرو در جویبار
هوش مصنوعی: مردی که در خدمت و کمک دیگران باشد، قدرتمندتر است و مانند درخت سرو که در کنار جویبار قرار دارد، زیبا و ارزشمندتر خواهد بود.
ایا جود تو دشمن خواسته
و یا طبع تو عاشق خواستار
هوش مصنوعی: آیا سخاوت تو به خاطر دشمنی است یا اینکه طبع تو خود خواهان عشق است؟
ز خلق تو اندر بهاران بود
چمن شادی افزای و گل غمگسار
هوش مصنوعی: در بهار، زیباییها و شادیهای زندگی به خاطر وجود تو در دل مردم بیشتر میشود و گلها نقش غم و اندوه را به دوش میکشند.
ز خشم تو اندر زمستان بود
زمین مرده و آسمان سوگوار
هوش مصنوعی: در اثر خشم تو، زمین در زمستان به حالتی مرده و بیروح درآمده و آسمان نیز غمگین و سوگوار شده است.
بود جاودان جامهٔ جاه تو
کش اقبال پود است و انصاف تار
هوش مصنوعی: سرزمین اوج و مقام تو همیشه پاینده است، اما خوشبختی و عدل مانند تارهایی که در پود بافته شدهاند، به هم وابستهاند.
بسی جنگ رفت آتش و آب را
که این خاکدل بود و آن بادسار
هوش مصنوعی: جنگ و نبردهای زیادی میان آتش و آب انجام شد، زیرا این زمین با احساس و دلشکسته بود و آن طرف، باد به تصرف در آمده بود.
چو از عدل تو باد شد خاکبوس
گرفت آب را آتش اندر کنار
هوش مصنوعی: وقتی که از عدالت تو، نسیم وزید، خاک بر سر گرفت و آتش در کنار آب قرار گرفت.
بود دولت دوستان از درت
بود رونق بوستان از بهار
هوش مصنوعی: دوستانت با ورود تو به زندگیشان خوشبخت میشوند و زندگیشان پر از نشاط و زیبایی میشود، مانند شکوفایی یک باغ در بهار.
بترسد عدو زآتش خشم تو
که دریا بخار است و دوزخ شرار
هوش مصنوعی: دشمن از خشم تو باید بترسد، چرا که آتش خشم تو از آتش دوزخ هم خطرناکتر است، در حالی که دریا فقط بخار است.
به بوجهل ماند بداندیش تو
که نارش موافقتر آید ز عار
هوش مصنوعی: شبیه بوجهل بدفکری تو هستی که آتش او برایش خوشایندتر از ننگ و عار است.
ز سادات اسلام خرد و بزرگ
ز شاهان گیتی صغار و کبار
هوش مصنوعی: از خاندان و فرزندان پیامبر اسلام، هم افراد خردمند و بزرگ وجود دارند و هم از پادشاهان و بزرگان دنیا، کوچک و بزرگ.
نباشد نظیری تو را زانکه تو
پیمبر نژادی و خسرو تبار
هوش مصنوعی: تو نظیر و همتایی نداری، زیرا تو از نسل پیامبران و از خاندان شاهان هستی.
از آن تا بود خادم و حاجبت
سیاه و سپید است لیل و نهار
هوش مصنوعی: از آنجا که خادمان و نگهبانان تو در شب و روز همیشه در حال کار هستند، سیاه و سفید به ترتیب نمایانگر شب و روزند.
چه داند جهان قیمت فضل تو
چه آگه ز دفتر کشیدن حمار
هوش مصنوعی: هیچکس در دنیا نمیداند ارزش فضیلت تو چیست، مانند کسی که از نوشتن دفتر محاسبه الاغ بیخبر است.
بزرگا مکن با قوامی عتاب
چه گر ناقوام است و ناحق گزار
هوش مصنوعی: به بزرگزادگان به خاطر خطاهایشان خشم نکن، زیرا اگر دلیلی برای این کار نیست، بهتر است که آن را نادیده بگیری.
که او نانبائیست چابک ضمیر
که نامش بود سالها یادگار
هوش مصنوعی: این شخص یک نانواست که ذهنی تیز و سریع دارد و سالهاست که نامش بر سر زبانهاست.
ز دهقانی گندم خاطرش
ملک بر فلک می کند تخمکار
هوش مصنوعی: دهقان با زحمت و کوشش خود، دانهای را میکارد که میتواند زندگی و ثروت را برای او به ارمغان بیاورد و به آسمانها آرزوهایش را پرواز دهد.
به بازار اقبال دکّان او
خریدار او مردم بختیار
هوش مصنوعی: در بازار موفقیت، او مانند دکانی است که مشتریانش افراد خوشبخت و خوشاقبالی هستند.
الا تا به صورت بود خاک و زر
سیه فام و تاریک و زرد و نزار
هوش مصنوعی: ای کاش تا زمانی که به صورت خاک و طلا موجود است، رنگ سیاه، تاریک، زرد و ضعیف وجود داشته باشد.
نکو خواهتان باد چون زر عزیز
بداندیشتان باد چون خاک خوار
هوش مصنوعی: دوستان خوب و نیکو را چون طلا گرامی بدارید و در مقابل، کسانی که ناپسندند را چون خاک بیارزش تلقی کنید.
حاشیه ها
1404/03/12 05:06
ابن فردوس
دربارۀ بیت 10 (شده زاهد وقت...) مصحح در پاورقی نوشته اند که: محتمل است بیت و تالی اش از قسمت مدح شرف الدین باشد و در اینجا اشتباهاً ذکر شده است.

قوامی رازی