گنجور

شمارهٔ ۴ - در مدح شاه ابوالخلیل جعفر

یافت زی دریا دگر بار ابر گوهر بار بار
باغ و بستان یافت دیگر ز ابر گوهر بار بار
چونکه از باریدنش هر دم زمین خرم شود
بر زمین گوهر ز چشم خویش گوهر بار بار
هرکجا گلزار بود اندر جهان گلزار شد
مرغ نوروزی سرایان بر سر گل زار زار
باد بفشاند همی بر سنبل و عبهر عبیر
ابر بفروزد همی بر لاله و گلنار نار
باغ همچون لعبتی زیبا و دلکش گشت و شد
پیش او از گونه گون گل لعبت فر خار خار
لاله اندر بوستان چون طوطی خفته ستان
بر سر منقار خون و بر بن منقار قار
تا شمر شد از صبا پرچین چو پر باز باز
باغ بفروشد همی چون لعبت طناز ناز
چون بطرف باغ بنماید گل خودروی روی
دست دلبر گیر و جای اندر کنار جوی جوی
برده از مرجان بگونه لاله نعمان سبق
برده از مطرب بدستان بلبل خوشگوی گوی
بستد از یاقوت بسد لاله و گلنار رنگ
یافت از کافور و عنبر خیری و شب بوی بوی
از نسیم سنبل و گل گشت چون خرخیز باغ
وز دم زلف بت من گشت چون مشکوی کوی
چشم من چون چشمه آموی گشت از هجر تو
تن بخون در چون میان چشمه آموی موی
بر سر گل مشک تر از زلف عنبر بیز بیز
خون عاشق خیز و از آن غمزه خونریز ریز
ای بخوبی بر بتان کابل و کشمیر میر
مردم از بس آوری بر وعده ها تاخیر خیر
گر کسی در بیر زلفین ترا بیند بخواب
پر عبیر و عنبرش گردد گه تعبیر بیر
لاله از تو یافته سرخی به هنگام بهار
آبی از من یافته زردی بماه تیر تیر
هست مردم را شب و شبگیر روی و موی تو
موی را شب دان مدام و روی را شبگیر گیر
غمزه تو عاشقان را دل بدوزد بر جگر
همچو خسرو بر جگر دوزد بزخم تیر بیر
بوالخلیل آنکو بگیتی زو شده موجود جود
جعفر آن کش چوب گشت از طالع مسعود عود
ای که دست راد تو بخشد بر آمال مال
ای که بر سر گستراندت طایر اقبال بال
ای که یاد تیغت ار بر بحر عمان بگذرد
گردد اندر بحر عمان بی روان ز اهوال وال
زال زر اندر ازل زلزال شمشیر تو دید
در ازل شد خنگسار از هول آن زلزال زال
بدسگال از بیم تو چون نال شد باریک و زرد
از غم تیمار سال و ماه نالان نال نال
گر بشب یاد آورد چیپال هند از کین تو
باز نشناسد بروز از قامت چندال دال
جان خصمانت زیان در غم بطمع سود سود
وز دل یارانت سود خرمی بزدود دود
تا جهان آباد باشد جان و تنت آباد باد
کز همه عیبی تنترا روزگار آزاد زاد
دشمنانت مانده روز و شب میان خار خوار
دوستانت سال و مه بر لاله و شمشاد شاد
باد همچون لاد پیش تیغ تو پولاد نرم
پیش تیغ دشمنانت سخت چون پولاد لاد
باده گلگون خور و فریاد ناور یاد هیچ
تا کند بلبل فراز شاخ گل فریاد یاد
داد بستان از بهار و عمر خرم بگذران
کاسمان از خرمی روی زمین را داد داد
باده از گلگون رخان و سیمگون دستان ستان
با بتان بغنو بکام خویش در بستان ستان
کرده از سنبل سپردن شاخ مینا رنگ رنگ
گشته چون مرجان ز گل فرسنگ در فرسنگ سنگ
داده بود اندر خزان نارنگ را شب بوی بوی
شنبلید اندر بهاران بستد از نارنگ رنگ
از صبا پر تنگ‌های عنبرآگین گشت دشت
آهوان را دشت گشت از عنبرآگین تنگ تنگ
بلبل اندر باغ دارد گویی اندر نای نای
صلصل اندر راغ دارد گویی اندر چنگ چنگ
ابر نیسانی به باران در چمن پرورد ورد
گشت خیری با فراق نرگسش آزرد زرد
دشمنانش را نگردد ماتم ایج از دور دور
دوستانش را بود گرد سرای از سور سور
وصف فضل او نباشد کردن از سیصد یکی
گر کند چرخ برین از وصف او مسطور طور
فور اگر در هند تیغ تیز او بیند بخواب
باز نشناسد برنگ از غالیه کافور فور
از رضای او شود چون بهرمان سرخ سنگ
وز خلاف او شود چون مردم مسحور حور
آسمان با او ندارد چون زند پرتاب تاب
سرخ کرد از کشتن خصمانش چون عناب ناب
ای به بزم و رزم و داد ودین تو بهرام رام
دشمنان را پر شرنگ از بیم تو ناکام کام
چون شود چنگ تو جفت تیغ خون آشام و تیز
چون شود دست تو یار رطل جان انجام جام
دشمنانت را شود چون دام بر اندام موی
دوستانت را شود چون حله بر اندام دام
از سخا بد نام باشد نام گنجی پیش تو
وز کرم بد نام باشد مدحت تو نام نام
گر بروز روشن اهل شام تیغت بنگرند
روز روشن گردد از بیمت بر اهل شام شام
گر بگرداند ز مهر تو زمانی رأی رای
باشد از غم روز و شب جان وی اندر وای وای

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: ترکیب بند
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یافت زی دریا دگر بار ابر گوهر بار بار
باغ و بستان یافت دیگر ز ابر گوهر بار بار
هوش مصنوعی: پس از باران، دریا دوباره به زندگی برگشته است و باغ و باغچه‌ها نیز از بارش زیبای ابرها سیراب شده‌اند. در نتیجه، زیبایی و شکوفایی طبیعت به شکلی دیگر نمایان شده است.
چونکه از باریدنش هر دم زمین خرم شود
بر زمین گوهر ز چشم خویش گوهر بار بار
هوش مصنوعی: هر بار که باران می‌بارد، زمین زنده و شاداب می‌شود. مانند اینکه جواهراتی از چشمان خود بر زمین بریزد، اشاره به زیبایی و ارزش دارد.
هرکجا گلزار بود اندر جهان گلزار شد
مرغ نوروزی سرایان بر سر گل زار زار
هوش مصنوعی: هر جایی که باغ و گلستان وجود داشته باشد، آنجا همیشه زیبا و باصفاست. پرنده بهاری در بالای گل‌ها می‌خواند و فضای دل‌انگیزی را ایجاد می‌کند.
باد بفشاند همی بر سنبل و عبهر عبیر
ابر بفروزد همی بر لاله و گلنار نار
هوش مصنوعی: باد با لطافت و ملایمت، عطر و بویی را که از سنبل و عبیر (ماده خوشبویی که از گیاهی به نام عبیر به‌دست می‌آید) آمده، به فضا می‌افشاند. همچنین، عطر و بوی ابر نیز بر لاله و گل انار می‌وزد و فضا را معطر می‌کند.
باغ همچون لعبتی زیبا و دلکش گشت و شد
پیش او از گونه گون گل لعبت فر خار خار
هوش مصنوعی: باغ به زیبایی و دلربایی شبیه به یک عروسک تبدیل شد و گل‌های مختلفی که در آن بود، همانند زینت‌های این عروسک، به چشم می‌آمدند و حتی خارهای موجود در آن هم به زیبایی آن افزوده بود.
لاله اندر بوستان چون طوطی خفته ستان
بر سر منقار خون و بر بن منقار قار
هوش مصنوعی: در باغ، لاله‌ها مانند طوطی‌هایی خوابیده‌اند که بر نوک‌شان خون نشسته و بر سر نوک‌شان قارقار می‌کنند.
تا شمر شد از صبا پرچین چو پر باز باز
باغ بفروشد همی چون لعبت طناز ناز
هوش مصنوعی: در اینجا به نظر می‌رسد که به زیبا و پرجنب و جوش بودن یک باغ اشاره شده است. مانند پرنده‌ای که از نسیم صبح درآمده و با زیبایی خود توجه‌ها را جلب می‌کند. این توصیف نشان‌دهنده‌ی شوق و ناز و نوازش است که مانند یک معشوقه‌ی هنرمند بر باغ حاکم است.
چون بطرف باغ بنماید گل خودروی روی
دست دلبر گیر و جای اندر کنار جوی جوی
هوش مصنوعی: زمانی که گل زیبا به سمت باغ می‌آید، به دلبر خود نگاه کن و در کنار جوی آب، جا بگیر.
برده از مرجان بگونه لاله نعمان سبق
برده از مطرب بدستان بلبل خوشگوی گوی
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی و لطافت چیزی اشاره دارد که همچون گل نرگس یا لاله، از زیبایی و شادابی برخوردار است. همچنین به طرب و لذت موجود در صدای بلبل یا مطرب اشاره می‌کند که دل‌نواز و خوش‌خیال است. به طور کلی، این عبارت به ترکیب هنر و زیبایی در طبیعت و موسیقی می‌پردازد.
بستد از یاقوت بسد لاله و گلنار رنگ
یافت از کافور و عنبر خیری و شب بوی بوی
هوش مصنوعی: رنگ لاله و گل‌نار به زیبایی یاقوت است و بوی خوشی که از کافور و عنبر به مشام می‌رسد، نشان‌دهنده‌ی نیکی و نزدیکی به شب است.
از نسیم سنبل و گل گشت چون خرخیز باغ
وز دم زلف بت من گشت چون مشکوی کوی
هوش مصنوعی: نسیم خوش گل و سنبل باعث شده که بوی خوش باغ به مشام برسد و نسیم زلف معشوق من هم همچون بوی خوش مشک در کوچه پیچیده است.
چشم من چون چشمه آموی گشت از هجر تو
تن بخون در چون میان چشمه آموی موی
هوش مصنوعی: چشم من به خاطر دوری تو مانند چشمه‌ای آبی شده و از غم فراق تو به گریه افتاده است، همان‌طور که در میان چشمه، موها به خاطر آب جاری به سبکی خاص در می‌آیند.
بر سر گل مشک تر از زلف عنبر بیز بیز
خون عاشق خیز و از آن غمزه خونریز ریز
هوش مصنوعی: بر روی گلی که عطرش از زلف مشکین فراتر است، از چشمان زیبا و فریبنده‌ای که خون عاشق را به جوش می‌آورد، قطرات عشق بریز.
ای بخوبی بر بتان کابل و کشمیر میر
مردم از بس آوری بر وعده ها تاخیر خیر
هوش مصنوعی: ای زیبا، مانند بت‌های کابل و کشمیر، مردم از بس کهبه وعده‌هایت دیر عمل می‌کنی، از تو خیر و نیکی نمی‌بینند.
گر کسی در بیر زلفین ترا بیند بخواب
پر عبیر و عنبرش گردد گه تعبیر بیر
هوش مصنوعی: اگر کسی در خواب موهای زلفین تو را ببیند، به خاطر عطر و بوی خوش آن به تعبیر و شادی می‌رسد.
لاله از تو یافته سرخی به هنگام بهار
آبی از من یافته زردی بماه تیر تیر
هوش مصنوعی: گل لاله به واسطه تو در فصل بهار رنگ سرخ را پیدا کرده است و من در ماه تیر، با حالتی آبی، رنگ زردی را به دست آورده‌ام.
هست مردم را شب و شبگیر روی و موی تو
موی را شب دان مدام و روی را شبگیر گیر
هوش مصنوعی: شب و شبگیر به معنای تاریکی و ظلمت هستند و در اینجا به زیبایی و جذابیت چهره‌ی معشوق اشاره می‌شود. در واقع، شب در اینجا نمایانگر زیبایی و جذابیتی است که چهره‌ی معشوق دارد، و موها نیز به عنوان چیزی شبیه به تاریکی و رازآلودگی توصیف شده‌اند. به عبارت دیگر، این بیت به توصیف زیبایی و رمز و راز موجود در چهره و موهای معشوق پرداخته و به تأثیر عمیق این زیبایی در دل مردم اشاره دارد.
غمزه تو عاشقان را دل بدوزد بر جگر
همچو خسرو بر جگر دوزد بزخم تیر بیر
هوش مصنوعی: نگاه تو چنان قدرتی دارد که دل عاشقان را به شدت می‌سوزاند، مثل اینکه خسرو با تیر زخم خود بر جگر مجنون می‌زند.
بوالخلیل آنکو بگیتی زو شده موجود جود
جعفر آن کش چوب گشت از طالع مسعود عود
هوش مصنوعی: بوالخلیل، یعنی ابراهیم خلیل، در دنیا به وجود آمد و او موجودی نیکو و بخشنده بود. چه کسی می‌تواند انکار کند که او مانند چوب خوشبو و معطر است که بر اثر سرنوشتی نیکو به وجود آمده است؟
ای که دست راد تو بخشد بر آمال مال
ای که بر سر گستراندت طایر اقبال بال
هوش مصنوعی: ای کسی که دست تو آرزوها را برآورده می‌کند، و کسی که مرغ بختت را بر سر تو می‌گستراند.
ای که یاد تیغت ار بر بحر عمان بگذرد
گردد اندر بحر عمان بی روان ز اهوال وال
هوش مصنوعی: ای کسی که یاد تبر یا شمشیرت اگر از روی دریای عمان بگذرد، آن دریا نیز بی‌حرکت و ساکن می‌شود، از شدت عظمت و هیبت تو.
زال زر اندر ازل زلزال شمشیر تو دید
در ازل شد خنگسار از هول آن زلزال زال
هوش مصنوعی: زال در آغاز خلقت، به خاطر دیدن زلزله‌ای که ناشی از شمشیر تو بود، به شدت ترسید و از آن هول و وحشت دچار پریشانی شد.
بدسگال از بیم تو چون نال شد باریک و زرد
از غم تیمار سال و ماه نالان نال نال
هوش مصنوعی: بدسگال به خاطر نگرانی از تو، به حالتی نزار و زرد درآمده و به خاطر غم واندوه سال‌ها و ماه‌ها، مدام شکایت و ناله می‌کند.
گر بشب یاد آورد چیپال هند از کین تو
باز نشناسد بروز از قامت چندال دال
هوش مصنوعی: اگر در شب به یاد میمون هند بیفتی، به خاطر کینه‌ات، دیگر نمی‌توانی قد و قامت آن را بشناسی و از آن تمایز قائل شوی.
جان خصمانت زیان در غم بطمع سود سود
وز دل یارانت سود خرمی بزدود دود
هوش مصنوعی: در دل دشمنانت، غم و درد وجود دارد و این آتش حسادت به تو زیان می‌زند. با این حال، از محبت دوستانت، می‌توانی خوشحالی و شادابی را پیدا کنی و غم و اندوه را از خود دور کنی.
تا جهان آباد باشد جان و تنت آباد باد
کز همه عیبی تنترا روزگار آزاد زاد
هوش مصنوعی: تا وقتی که دنیا آباد است، جان و بدن تو نیز سالم و خوشبخت باشد، زیرا اگر بدن تو از تمام نقص‌ها و مشکلات آزاد باشد، روزگار به خوبی برای تو خواهد گذشت.
دشمنانت مانده روز و شب میان خار خوار
دوستانت سال و مه بر لاله و شمشاد شاد
هوش مصنوعی: دشمنان تو همیشه در عذاب و ناراحتی هستند، در حالی که دوستانت در طول سال و ماه، زندگی شاد و خوشی را تجربه می‌کنند و مانند گل لاله و درخت شمشاد سرسبز و شاداب هستند.
باد همچون لاد پیش تیغ تو پولاد نرم
پیش تیغ دشمنانت سخت چون پولاد لاد
هوش مصنوعی: باد مانند لاد، نرم و منعطف است، اما در مقابل تیغ تو، مانند پولاد سخت و مقاوم می‌شود. دشمنانت هم مانند پولاد در برابر تو ایستادگی می‌کنند.
باده گلگون خور و فریاد ناور یاد هیچ
تا کند بلبل فراز شاخ گل فریاد یاد
هوش مصنوعی: نوشیدنی خوش رنگی بنوش و از هیچ چیز غم مخور تا بلبل درخت گل را ترک کند و آوازش را بزند.
داد بستان از بهار و عمر خرم بگذران
کاسمان از خرمی روی زمین را داد داد
هوش مصنوعی: در فصل بهار با نشاط و شادی زندگی کن و از زیبایی‌های طبیعت و عمر خود لذت ببر، زیرا که این خوشی‌ها مثل یک هدیه‌ای است که از زمین به ما داده شده است.
باده از گلگون رخان و سیمگون دستان ستان
با بتان بغنو بکام خویش در بستان ستان
هوش مصنوعی: شراب را از لب‌های زیبا و دستان نقره‌ای بگیر و با معشوقان در باغ به آرزوهای خود بپرداز.
کرده از سنبل سپردن شاخ مینا رنگ رنگ
گشته چون مرجان ز گل فرسنگ در فرسنگ سنگ
هوش مصنوعی: از گل‌های خوشبو و زیبا مانند سنبل برای تزیین شاخ مینا استفاده کرده‌اند و این شاخ هم رنگارنگ شده، مانند مرجان که از گل‌ها دور است و با فاصله‌ای زیاد از آن‌ها قرار دارد.
داده بود اندر خزان نارنگ را شب بوی بوی
شنبلید اندر بهاران بستد از نارنگ رنگ
هوش مصنوعی: در فصل پاییز، نارنگی به ما هدیه داده شده بود، اما در بهار بوی خوشی از گل‌ها به مشام رسید و رنگ نارنگی را از آن گرفت.
از صبا پر تنگ‌های عنبرآگین گشت دشت
آهوان را دشت گشت از عنبرآگین تنگ تنگ
هوش مصنوعی: نسیم ملایمی که حامل رایحه خوش عنبر است، دشت را مانند تنگ‌هایی پر از عطر و بوی عنبر آکنده کرده و باعث شده است که دشت، محلی زیبا و دلنشین برای آهوان گردد.
بلبل اندر باغ دارد گویی اندر نای نای
صلصل اندر راغ دارد گویی اندر چنگ چنگ
هوش مصنوعی: بلبل در باغ، گویی نغمه‌ای را در نای می‌نوازد و صدای صلصل گویی در دل درختان و طبیعت وجود دارد، مانند صدای چنگ که در دل باغ طنین‌انداز می‌شود.
ابر نیسانی به باران در چمن پرورد ورد
گشت خیری با فراق نرگسش آزرد زرد
هوش مصنوعی: ابرهای بهاری که باران می‌بارند، چمن را زنده و سرسبز می‌کنند. در عین حال، غم و فراق نرگس زیبایش دل را می‌آزارد و حالتی زرد و افسرده به وجود می‌آورد.
دشمنانش را نگردد ماتم ایج از دور دور
دوستانش را بود گرد سرای از سور سور
هوش مصنوعی: دشمنان او را غم و اندوهی دامن نمی‌زند، اما دوستانش در دور و بر او شاد و خوشحال هستند و جشن و سروری برپا می‌کنند.
وصف فضل او نباشد کردن از سیصد یکی
گر کند چرخ برین از وصف او مسطور طور
هوش مصنوعی: اگر بخواهیم فضیلت او را توصیف کنیم، حتی اگر از میان سیصد ویژگی یکی را بگوییم، باز هم نخواهد بود. چون اگر دایره هستی بر این وصف بگردد، باز هم نمی‌تواند به حقایق او برسد.
فور اگر در هند تیغ تیز او بیند بخواب
باز نشناسد برنگ از غالیه کافور فور
هوش مصنوعی: اگر در هند تیغ تیز او را ببیند، در خواب نمی‌تواند از بوی خوش غالیه و کافور تشخیص دهد و بیدار شود.
از رضای او شود چون بهرمان سرخ سنگ
وز خلاف او شود چون مردم مسحور حور
هوش مصنوعی: وقتی که انسان به دنبال خشنودی او باشد، مانند سنگ سرخ محکم و استوار می‌شود و در برابر نارضایتی او، مانند فردی تحت تأثیر سحر و جادو، گیج و بی‌دست‌وپا خواهد شد.
آسمان با او ندارد چون زند پرتاب تاب
سرخ کرد از کشتن خصمانش چون عناب ناب
هوش مصنوعی: آسمان به خاطر او به حالت پرتاب درآمده است و رنگ سرخ دارد، زیرا او دشمنانش را مانند عناب خوشمزه نابود کرده است.
ای به بزم و رزم و داد ودین تو بهرام رام
دشمنان را پر شرنگ از بیم تو ناکام کام
هوش مصنوعی: ای بهرام، تو در میگساری و جنگ و انصاف و دین به قدری قدرتمندی که دشمنان را به خاطر ترس از تو، با ناامیدی و شکست مواجه می‌کنی.
چون شود چنگ تو جفت تیغ خون آشام و تیز
چون شود دست تو یار رطل جان انجام جام
هوش مصنوعی: وقتی چنگ تو هم‌وزن با تیغ تیز و خون‌ریزان شود، دست تو همانند یاری می‌شود که به کاسه‌ای از جان و زندگی رسیده است.
دشمنانت را شود چون دام بر اندام موی
دوستانت را شود چون حله بر اندام دام
هوش مصنوعی: دشمنانت مانند دام به دور تو خواهند پیچید و دوستانت مانند زینتی زیبا به تو خواهند آویخت.
از سخا بد نام باشد نام گنجی پیش تو
وز کرم بد نام باشد مدحت تو نام نام
هوش مصنوعی: از بخشندگی، گنجی که نزد توست، بد نام خواهد شد و از بخشش، ستایش تو نیز نام نیک نخواهد داشت.
گر بروز روشن اهل شام تیغت بنگرند
روز روشن گردد از بیمت بر اهل شام شام
هوش مصنوعی: اگر مردم شام در روز روشن به تیغ تو نگاه کنند، آن روز برای اهل شام به خاطر ترس از تو روشن‌تر می‌شود.
گر بگرداند ز مهر تو زمانی رأی رای
باشد از غم روز و شب جان وی اندر وای وای
هوش مصنوعی: اگر زمانی عشق تو از ذهنم بیرون برود، از غم روز و شب جانم در رنج و عذاب خواهد بود.

حاشیه ها

1402/04/18 08:07
جهن یزداد

اندر وای وای
 وای نخستین بچم جو و هوا است