گنجور

شمارهٔ ۳۰

چشمم ز غمت بهر عقیقی که بسفت
بر چهره هزار گل ز رازم بشکفت
رازی که دلم ز جان همی داشت نهفت
اشکم بزبان حال با خلق بگفت

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: رباعی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چشمم ز غمت بهر عقیقی که بسفت
بر چهره هزار گل ز رازم بشکفت
هوش مصنوعی: چشمم از اندوه تو مثل عقیق، که با فشار روی چهره هزار گل باز می‌شود، پر از اشک و غم است.
رازی که دلم ز جان همی داشت نهفت
اشکم بزبان حال با خلق بگفت
هوش مصنوعی: دلی که من از عمق جانم یک رازی را در خود پنهان کرده بودم، اکنون اشک‌هایم به زبان حال آن راز را به مردم می‌گوید.