گنجور

شمارهٔ ۷۸

بوصل اندرون یافتم کام خویش
رهاندم ز دام غم اندام خویش
نشستم چنان چون همی خواستم
به آرام دل با دلارام خویش
نمودم بدو روی گلرنگ خویش
نمود او بمن روی گلفام خویش
ایا کام من دیدن روی تو
همی یابم از روی تو کام خویش
دل از دام هجر تو کردم رها
کشیدم ترا شاد در دام خویش
ازین خوبتر چون بود روزگار
که دیدم جهان زیر صمصمام خویش
بزیر زمین برد بدخواه را
برآورد بر آسمان نام خویش
بهنگام خویش آنچه من کرده ام
نکرده است خسرو بهنگام خویش

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بوصل اندرون یافتم کام خویش
رهاندم ز دام غم اندام خویش
هوش مصنوعی: در دل محفل، خواسته‌ام را پیدا کردم و از چنگال اندوه وجودم آزاد شدم.
نشستم چنان چون همی خواستم
به آرام دل با دلارام خویش
هوش مصنوعی: نشستم به آرامی و سکوتم را با دل آرامم تقسیم کردم.
نمودم بدو روی گلرنگ خویش
نمود او بمن روی گلفام خویش
هوش مصنوعی: من زیبایی خود را به او نشان دادم و او نیز زیبایی خود را به من نشان داد.
ایا کام من دیدن روی تو
همی یابم از روی تو کام خویش
هوش مصنوعی: آیا می‌توانم از دیدن چهره‌ات به آرامش و خواسته‌های خود برسم؟
دل از دام هجر تو کردم رها
کشیدم ترا شاد در دام خویش
هوش مصنوعی: دل را از غم دوری تو آزاد کردم و تو را شاداب در چنگال خودم گرفتم.
ازین خوبتر چون بود روزگار
که دیدم جهان زیر صمصمام خویش
هوش مصنوعی: در این دنیا چه زمانی بهتر از این است که من دیدم همه چیز تحت کنترل و سلطه‌ی خودم است.
بزیر زمین برد بدخواه را
برآورد بر آسمان نام خویش
هوش مصنوعی: بدخواه را به زیر زمین خواهد برد و نام خود را به آسمان خواهد رساند.
بهنگام خویش آنچه من کرده ام
نکرده است خسرو بهنگام خویش
هوش مصنوعی: در زمان خود من، آنچه من انجام داده‌ام، خسرو در زمان خود انجام نداده است.