گنجور

شمارهٔ ۵

ای مایه شده دیدن تو روزبهی را
بایسته و شایسته بهی را و شهی را
از زر و درم کرده تهی گنج ملا را
وز مدح و ثنا گرده ملا گنج تهی را
شمشیر تو و کلک تو در مجلس و میدان
نفع و ضرر آورد بدی را و بهی را
مهر تو کند سرو سهی نال نوان را
کین تو کند نال نوان سرو سهی را
مدح تو نکرده است فراموش رهی هیچ
از بهر چه کردی تو فراموش رهی را
تا بوی بود چون خط معشوق سمن را
تا رنگ بود چون رخ عشاق بهی را
دینار و درم بخش کهان را و مهان را
پیدا و نهان دان تو کهی را مهی را

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای مایه شده دیدن تو روزبهی را
بایسته و شایسته بهی را و شهی را
هوش مصنوعی: ای مایه‌ی خوشبختی، دیدن تو برای روزبهی‌ها مناسب و شایسته است و تو هم مانند یک پادشاه هستی.
از زر و درم کرده تهی گنج ملا را
وز مدح و ثنا گرده ملا گنج تهی را
هوش مصنوعی: مال و ثروت ملا خالی است و او را فقط به تعریف و تمجید وادار کرده‌اند، در حالی که گنج واقعی او تهی شده است.
شمشیر تو و کلک تو در مجلس و میدان
نفع و ضرر آورد بدی را و بهی را
هوش مصنوعی: شمشیر و قلم تو در عرصه‌های مختلف، چه در جنگ و چه در مجالس، اثرات مثبت و منفی از خود به جا می‌گذارند و می‌توانند باعث ایجاد خوبی‌ها و بدی‌ها شوند.
مهر تو کند سرو سهی نال نوان را
کین تو کند نال نوان سرو سهی را
هوش مصنوعی: عشق و محبت تو باعث می‌شود که سرو سهی، که نماد زیبایی است، به ناله‌های خود بپردازد. این در حالی است که احساسات و ناله‌های سرو سهی نیز ناشی از مهر توست.
مدح تو نکرده است فراموش رهی هیچ
از بهر چه کردی تو فراموش رهی را
هوش مصنوعی: تو را ستایش نکرده‌ام، ولی نمی‌دانم چرا کسی را که فراموش کرده‌ای، فراموش کرده‌ام.
تا بوی بود چون خط معشوق سمن را
تا رنگ بود چون رخ عشاق بهی را
هوش مصنوعی: بوی عطر سمن مانند خط محبوب است و رنگ آن مثل چهره عشق‌ورزان زیباست.
دینار و درم بخش کهان را و مهان را
پیدا و نهان دان تو کهی را مهی را
هوش مصنوعی: برای تو معلوم است که کیسه پر از پول و ثروت، به همگان نمایش داده می‌شود، اما در عین حال ثروت‌های پنهان و قدیمی هم وجود دارد که باید آنها را بشناسی.

حاشیه ها

1402/11/13 16:02
جهن یزداد

قطران براستی در سخن گفتن دری پدیده ای یگانه ست تا پیش از قطران جز یکی دو رازی  در پهله(ری سپاهان همدان دینور ادربایجان) کسی پارسی را به دری  نسروده بود او با اینکه نخستین کس است  زبان خود دارد زبان او بسیار اهنگین و نو است
ای مایه شده دیدن تو روزبهی را
بایسته و شایسته بهی را و شهی را
مهر تو کند سرو سهی نال نوان را
کین تو کند نال نوان سرو سهی را