گنجور

شمارهٔ ۲۰

ای شهی کز مهر تو چون بهرمان گردد چمست
جام می بستان که عید فرخ و جشن جمست
چون جمت با دادیار و ملک نارفته ز چنگ
رخ ز می بیجاده رنگ و دل ز ناز و نوش مست
با رضای تو ولی را خار گردد چون حریر
با خلاف تو عدو را شهد گردد چون کبست
گر بدریا در نهان گردد چو ماهی خصم تو
زو برون آری بزو بینش چو ماهی را بشست

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای شهی کز مهر تو چون بهرمان گردد چمست
جام می بستان که عید فرخ و جشن جمست
هوش مصنوعی: ای شاهی که عشق و محبت تو، دل را شاد و سرزنده می‌کند، جام می بستان را پر کن که این روز، روز جشن و شادی است.
چون جمت با دادیار و ملک نارفته ز چنگ
رخ ز می بیجاده رنگ و دل ز ناز و نوش مست
هوش مصنوعی: اندوه و ناامیدی چهره‌ام را گرفته و در دلم حسرت و لطافت نشسته است. در کنار کسی بودم که در برابرم ایستاده و نور زیبایی از او ساطع می‌شود، اما من هنوز در حالتی از مستی و شوق به سر می‌برم.
با رضای تو ولی را خار گردد چون حریر
با خلاف تو عدو را شهد گردد چون کبست
هوش مصنوعی: اگر تو راضی باشی، دوست مانند گلی نرم و لطیف می‌شود، ولی اگر بر خلاف تو باشد، دشمن مانند می‌شود که شیرینی و خوشی به ارمغان می‌آورد.
گر بدریا در نهان گردد چو ماهی خصم تو
زو برون آری بزو بینش چو ماهی را بشست
هوش مصنوعی: اگر در دریا پنهان شوی، مانند ماهی، دشمن تو از آنجا بیرون می‌آید و با بینش خود، مانند ماهی که در آب شسته می‌شود، تو را نخواهد دید.