شمارهٔ ۵ - در ستایش استاد قوام الدین ابوالمعالی فخرالملک
تا خلد بباغ داد رونق را
خوش گشت نوا مرغ مطوق را
از ناله بلبل و نسیم گل
بفزود هوی دل مشوق را
در باغ هوا به کمترین نقشی
انگشت گزان کند خورنق را
داده است صبا بفرق کوه از گل
طاوس بدل خروس افرق را؟
مانند بباغ بلبلان از گل
خوبان متوج و مفرطق را؟
در پشته بنفشه نیز مانند است
از دور یکی ستور ابلق را
در باغ دور رویه گل چه آمد وه
یکروی بغازه زد مطبق را؟
وز تازه بنفشه مرزها یکسر
مانند بساطهای ارزق را
ماننده زلف زنگیان آمده
در باغ شکوفه شاخ فندق را؟
از میغ هوا کلنگ را ماند
ماند چمن از سمن ستبرق را
از شاخ شکوفه شاخ سیب و به
مانند عروسان مجنق را؟
با بوی شمال کس نخواند خوش
مشگ و می و نافه مفتق را
از سرخ ورقهای گل افزون شد
بازار می سرخ مروق را
ابر آمد همچو زورق تازان
ماند کف استاد موفق را
عالی دل و رای بوالمعالی کو
خون شیر کند تن مخلق را؟
رادی که کند یکی عطای او
آرام و دو صد دل معلق را
از فضل بیک حدیث او الکن
بگشاید صد در مغلق را
هرگز نکند قرار بد خواهش
تا ننمایدش چاه مطبق را
بد خواهش زیبق است پنداری
در چاه بود قرار زیبق را
فرش بکران کشد بیکساعت
از بحر زمانه مرد مغرق را
ماننده حاتم است مجلس را
ماننده رستم است فیلق را
ضایع نکند ز جود خدمت را
باطل نکند ز راستی حق را
زو برده سپاه شاه قوت را
زو برده سریر میر رونق را
بر هرکس هست دست او مطلق
کس پای نداشت دست مطلق را
نادان چه شناسد ز گفتار او را؟
چه شناسد خر ز عود خربق را
گردد دل دشمنان مشفق زو
بشکافد تیغش آن مشفق را؟
کنده است بگرد ملک شاه اندر
تدبیرش صد هزار خندق را
دارد سخا و فضل صاحب را؟
چونانکه به تک پلنگ خرنق را
شهمات کند به لعب خصمان را
هر گه که فرو کشند بیدق را
تا هرچه بهی بودش چون بنهی
با حشو شفق شعر مطابق را؟
دین است هواش مرد دانا را
کیش است و غاش مرد احمق را
او را که دهد بمردم عالم
گوهر که دهد بدل مرفق را؟
از صدق خود آفرید یزدانش
طعنه نتوان زدن مصدق را
نتواند گفت صد یک از مدحش
گر زنده کند فلک فرزدق را
با بخت جوان زیاد و با شادی
تا بوی بود می معتق را
شمارهٔ ۴ - در مدح ابو نصر مملان: تا دل من در هوای نیکوان گشت آشناشمارهٔ ۶ - در مدح ابوالهیجا منوچهر بن امیر اجل ابو منصور و هسودان: تا فزون شد مهر و بالا رفت مهر اندر هوا
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن مفاعیلن (هزج مسدس اخرب مقبوض)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تا خلد بباغ داد رونق را
خوش گشت نوا مرغ مطوق را
هوش مصنوعی: تا زمانی که باغ بهشتی به سرزندگی و زیبایی برسد، صدای خوش پرندهای شاداب و دلنشین نیز به گوش میرسد.
از ناله بلبل و نسیم گل
بفزود هوی دل مشوق را
هوش مصنوعی: از نالههای بلبل و نسیم گل، شور و اشتیاق دل بیشتر میشود.
در باغ هوا به کمترین نقشی
انگشت گزان کند خورنق را
هوش مصنوعی: در باغ، نسیم به آرامی با کمترین حرکتی، بوی خوش خورنق را پخش میکند.
داده است صبا بفرق کوه از گل
طاوس بدل خروس افرق را؟
هوش مصنوعی: باد صبا به زیبایی و نازکی کوه را از گل طاوس جدا کرده است، مثل اینکه رنگ خروس افرق را تغییر داده است.
مانند بباغ بلبلان از گل
خوبان متوج و مفرطق را؟
هوش مصنوعی: مانند بلبلان در باغ گلها، به زیبایی و لذت از گلهای خوب توجه کن و از زیباییهای زندگی بهرهمند شو.
در پشته بنفشه نیز مانند است
از دور یکی ستور ابلق را
هوش مصنوعی: نزدیک به پشته بنفشه، از دور یک اسب ابلق به نظر میرسد.
در باغ دور رویه گل چه آمد وه
یکروی بغازه زد مطبق را؟
هوش مصنوعی: در باغ، گلهای زیبا چه بر سر آمده که ناگهان صورتی زیبا و دلربا درخشید و به همه چیز جلوهای تازه بخشید؟
وز تازه بنفشه مرزها یکسر
مانند بساطهای ارزق را
هوش مصنوعی: از بنفشههای تازه، مرزها به یکدستی و زیبایی قالیهای رنگارنگ شدهاند.
ماننده زلف زنگیان آمده
در باغ شکوفه شاخ فندق را؟
هوش مصنوعی: چنان که زلف سیاه و مجعد زنان زنگی در باغی شکوفهها را زیبا میکند، اینجا نیز شاخ فندق به زیبایی در آمده است.
از میغ هوا کلنگ را ماند
ماند چمن از سمن ستبرق را
هوش مصنوعی: در آسمان، ابر مانند کلنگی است که زمین را شخم میزند و چمن از گلهای خوشبو و زیبای سمن به وجود میآید.
از شاخ شکوفه شاخ سیب و به
مانند عروسان مجنق را؟
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی و لطافت شادی و رونق اشاره دارد، به طوری که شاخ شکوفهها و زیباییهایش مانند عروسانی هستند که در جشن و سرور به نمایش گذاشته میشوند. به عبارت دیگر، تصویر شادی و زیبایی در طبیعت و زندگی را توصیف میکند.
با بوی شمال کس نخواند خوش
مشگ و می و نافه مفتق را
هوش مصنوعی: با عطر شمال، هیچکس خوشی خوشمشگ، می و نافه خراب را نمیخواند.
از سرخ ورقهای گل افزون شد
بازار می سرخ مروق را
هوش مصنوعی: با گلهایی که به رنگ سرخ هستند، بازار شراب سرخ هم رونق بیشتری پیدا کرده است.
ابر آمد همچو زورق تازان
ماند کف استاد موفق را
هوش مصنوعی: ابر مانند یک قایق در حال حرکت است که در حال خنک کردن و نازکی در آسمان میچرخد و بر کف دریای موفقیت گام مینهد.
عالی دل و رای بوالمعالی کو
خون شیر کند تن مخلق را؟
هوش مصنوعی: این جمله به توصیف فردی میپردازد که نیکو و با شخصیت است و میتواند به دیگران انرژی و قوت قلب ببخشد. او به اندازهای باهوش و شجاع است که میتواند خستگی و ناامیدی را از میان بردارد و به روح و زندگی جدیدی ببخشد.
رادی که کند یکی عطای او
آرام و دو صد دل معلق را
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که اگر کسی از انعام و بخشش خداوند بهرهمند شود، میتواند دلهای ناآرام و مضطرب بسیاری را آرامش بخشد و به آنها سکون و آرامش ببخشد.
از فضل بیک حدیث او الکن
بگشاید صد در مغلق را
هوش مصنوعی: با سخن حکمتآمیز یک انسان فرهیخته، میتوان درهای بسته و دشوار را به راحتی گشود.
هرگز نکند قرار بد خواهش
تا ننمایدش چاه مطبق را
هوش مصنوعی: هرگز به خاطر خواستههایت آرامش نداشته باش، تا زمانی که چاه عمیق را به تو نشان ندهند.
بد خواهش زیبق است پنداری
در چاه بود قرار زیبق را
هوش مصنوعی: بدخواهی همچون ماری است که در چاه پنهان شده و به آرامش زیبایی که در آنجا است، حسادت میکند.
فرش بکران کشد بیکساعت
از بحر زمانه مرد مغرق را
هوش مصنوعی: فرش وسیع و بیکران به راحتی میتواند از عمق زمان، انسانهای غرق شده در مشکلات را نجات دهد.
ماننده حاتم است مجلس را
ماننده رستم است فیلق را
هوش مصنوعی: شخصیتی چون حاتم مینشیند و مهمانی را به نیکی برگزار میکند، و به مانند رستم هم در میدان جنگ دلیر و نیرومند است.
ضایع نکند ز جود خدمت را
باطل نکند ز راستی حق را
هوش مصنوعی: بخشش و کرم نباید باعث شود که خدمت از بین برود و حقیقت نباید موجب باطل شدن حقوق انسانها گردد.
زو برده سپاه شاه قوت را
زو برده سریر میر رونق را
هوش مصنوعی: از او نیرو و قدرت شاهانه گرفته شده، و از او زینت و زیبایی فرمانروایی نیز گرفته شده است.
بر هرکس هست دست او مطلق
کس پای نداشت دست مطلق را
هوش مصنوعی: هر کس که به قدرت و اختیار خود تکیه میکند و تسلط دارد، باید بداند که هیچ کس نمیتواند به طور مطلق بر دیگری تسلط داشته باشد. در واقع، قدرت مطلق تنها در دستان خداوند است و هیچ انسانی نمیتواند ادعای مطلق بودن کند.
نادان چه شناسد ز گفتار او را؟
چه شناسد خر ز عود خربق را
هوش مصنوعی: نادان نمیتواند ارزش و کیفیت سخنان او را درک کند، مانند اینکه هیچکس نمیتواند تفاوت بین یک خر و عود خوشبو را تشخیص دهد.
گردد دل دشمنان مشفق زو
بشکافد تیغش آن مشفق را؟
هوش مصنوعی: اگر دل دشمنان به خاطر محبت و مهربانی بشکافد، آیا آن مشفق و مهربان نیز با تیغش به آن محبت پاسخ خواهد داد؟
کنده است بگرد ملک شاه اندر
تدبیرش صد هزار خندق را
هوش مصنوعی: شاه در تدبیر و برنامهریزی خود، به دور کشورش صد هزار خندق حفر کرده است.
دارد سخا و فضل صاحب را؟
چونانکه به تک پلنگ خرنق را
هوش مصنوعی: آیا صاحب سخاوت و فضل همچون پلنگی است که در خرنق قرار دارد؟
شهمات کند به لعب خصمان را
هر گه که فرو کشند بیدق را
هوش مصنوعی: هر گاه که بیدق (پیشرفتهترین مهره شطرنج) به زمین برود، شطرنج بازان دست خود را به بازی میزنند و سعی میکنند با حرکات هوشمندانه و حربههای مختلف شکست دشمنان خود را رقم بزنند.
تا هرچه بهی بودش چون بنهی
با حشو شفق شعر مطابق را؟
هوش مصنوعی: هر چیزی که زیبایی دارد را زمانی که در حالات مختلف قرار میدهی، آیا میتوانی آن را با لغات نادرست و اضافه بیان کنی؟
دین است هواش مرد دانا را
کیش است و غاش مرد احمق را
هوش مصنوعی: مردان عاقل و دانا به دین و اصول معنوی علاقهمند هستند و آن را راه خود میدانند، در حالی که افراد نادان و بیخبر تنها به ظواهر و زندگی سطحی توجه میکنند.
او را که دهد بمردم عالم
گوهر که دهد بدل مرفق را؟
هوش مصنوعی: نسبت به کسی که در میان مردم ارزش و مقام زیادی دارد، چه کسی میتواند برابر آنها را به دست آورد؟
از صدق خود آفرید یزدانش
طعنه نتوان زدن مصدق را
هوش مصنوعی: خداوند به خاطر صداقت او، طعنه و اتهامی نمیتواند به مصدق بزند.
نتواند گفت صد یک از مدحش
گر زنده کند فلک فرزدق را
هوش مصنوعی: چنانچه آسمان فرزدق را زنده کند، باز هم قادر نیست که حتی یک قسمت از مدح و ستایش او را بیان کند.
با بخت جوان زیاد و با شادی
تا بوی بود می معتق را
هوش مصنوعی: با جوانی و بختی نیکو، زندگی پر از شادی و خوشبختی را تجربه کن. در این دوران، لذتها و خوشیها به تو نزدیکتر هستند.