شمارهٔ ۴۲ - در مدح ابومنصور و هسودان
زمانه روی زمین را چو رنگ دیبا کرد
طراز دیبا یاقوت کرد و مینا کرد
بهاری ابر ز دریا نهاد روی بدشت
وز آب دیده همه شب برم چو دریا کرد
هوا همی بگشاید ز سنگ خارا آب
از آن ببین که همی ز آب سنگ خارا کرد
سرشگ ابر زمین را شگفت رنگین کرد
نسیم باد هوا را شگفت بویا کرد
یکی هوا را پر تنگهای عنبر کرد
یکی زمین را پر تخت های دیبا کرد
سپهر گوئی عاشق شده است بر گلزار
که شاخ گل را پر زهره و ثریا کرد
از ابر تیره هوا همچو پشت شاهین گشت
که نوبهار زمین را چو بر ببغا کرد
شمال خاک زمین را بمشگ معجون ساخت
سحاب آب روان را همی مطرا کرد
درست گوئی با عشق ساخته است بهار
خدای گوئی عشق از بهار پیدا کرد
که هرکه ناله بلبل شنید و گل را دید
دل شکیبا در عشق ناشکیبا کرد
جهان بکام دل بلبل خوش آوا باد
که عشق خوش بجهان بلبل خوش آوا کرد
بباغ رفتن باید کنون تماشا را
که باغ را فلک اندر خور تماشا کرد
ز خانه با طرب آهنگ سوی صحرا کن
که آهو از تنگ آهنگ سوی صحرا کرد
چو بخت دشمن خسرو گرفت پستی شب
بسان همت والاش روز بالا کرد
خدایگان جهان شهریار ابومنصور
که ملک را ز بد دشمنان مصفا کرد
ز روی دانش و فرهنگ شد همه نسبت
ز روی همت یزدانش فرد و یکتا کرد
بدانش و خرد و رأی نیک والا شد
گمان مبر که جهانش از گزاف والا کرد
اگر جوادی با او بود پهلو سود
و گر سواری با او بحرب پیدا کرد
بحمله ای رخ این را ز بیم صفرا داد
ببخششی رخ آن را ز شرم حمرا کرد
بود بحال دل شاه تنگ پهنا چرخ
اگرچه ایزدش از این فراخ پهنا کرد
مخالفش راگیتی بنوش زهر آمیخت
موافقش را گردون ز خار خرما کرد
نه در نهان و نه در آشکار نیز چنو
نکرد آنچه نهان کرد و آشکارا کرد
نه شیر یارد با تیغ او برابر شد
نه ابر یارد با کف او محاکا کرد
ز روی دانش وام خرد بداد چنانک
نماند وامی کو را خرد تقاضا کرد
کسی که مدحت او کیش و خدمت آئین یافت
ز روزگار بدید آنچه او تمنا کرد
بسا اذی که بدید از عدو و هیچ نگفت
بفعل خویش عدو را خدای رسوا کرد
بدی تواند کردن بدشمن و نکند
جهانش زیرا بر کام دل توانا کرد
ایا امیری کاندر جهانت همتا نیست
سخات ما را با آفتاب همتا کرد
خدای ما را جان داد و کرد بنده تو
که دست تو سبب عیش و روزی ما کرد
فلک سخا را اندر دل تو مأوا داد
ز پیش آنکه ترا نزد خویش مأوا کرد
سنانت را به وغا چون عصای موسی خواست
زبانت را به سخن آیت مسیحا کرد
خدای عرش بنام تو کرد دنیا را
امیر میران از پیش آنکه دنیا کرد
همیشه با خرد پیر و بخت برنا باش
خدای خود خردت پیر و بخت برنا کرد
بتخت بر چو سکندر بخرمی بنشین
که دشمنان ترا چرخ جفت دارا کرد
تو با بتان دل آرام باش و شاد بزی
که بد سگال ترا روزگار شیدا کرد
محب تو بجنان نعیم مأوا ساخت
حسود را بجهنم ز بغض دل جا کرد
شمارهٔ ۴۱ - فی المدیحه: دیر آمدن شاه برآورد ز من دودشمارهٔ ۴۳ - در مدح ابوالیسر: همی ستیزه برد زلف یار با شمشاد
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
زمانه روی زمین را چو رنگ دیبا کرد
طراز دیبا یاقوت کرد و مینا کرد
هوش مصنوعی: زمانه مثل اینکه زمین را با رنگی زیبا مانند پارچه ی دیبا آراسته است و آن را همچون یاقوت و مینا زیبا کرده است.
بهاری ابر ز دریا نهاد روی بدشت
وز آب دیده همه شب برم چو دریا کرد
هوش مصنوعی: بهاری از ابرها بر روی دشت سایه افکنده و من هم مانند دریا از چشمانم شبانه اشک میریختم.
هوا همی بگشاید ز سنگ خارا آب
از آن ببین که همی ز آب سنگ خارا کرد
هوش مصنوعی: هوا باعث میشود که آب از سنگ خارا بیرون بیاید. ببین که چگونه آب توانسته از سنگ خارا، این ماده سخت، تحول ایجاد کند.
سرشگ ابر زمین را شگفت رنگین کرد
نسیم باد هوا را شگفت بویا کرد
هوش مصنوعی: باران ابرها، زمین را به صورت شگفتانگیزی رنگین کرده و نسیم باد هم هوا را به طرز جالبی خوشبو کرده است.
یکی هوا را پر تنگهای عنبر کرد
یکی زمین را پر تخت های دیبا کرد
هوش مصنوعی: یک نفر فضای آسمان را با عطر خوش عنبر پر کرده است و دیگری زمین را پر از تختهای زیبا و نرم با پارچههای نازک کرده است.
سپهر گوئی عاشق شده است بر گلزار
که شاخ گل را پر زهره و ثریا کرد
هوش مصنوعی: آسمان به نظر میرسد که عاشق گلستان شده است، چرا که به شاخ گل جلوه و زیبایی خاصی بخشیده و آن را به ستارهها و آسمان نزدیکتر کرده است.
از ابر تیره هوا همچو پشت شاهین گشت
که نوبهار زمین را چو بر ببغا کرد
هوش مصنوعی: هوا به اندازهای تاریک و سنگین شد که مانند پشت یک شاهین به نظر میرسید و به این ترتیب، گرمایی که نشانه بهار زمین است، مانند پرهای براق بر روی طوطی، بر روی زمین نشسته بود.
شمال خاک زمین را بمشگ معجون ساخت
سحاب آب روان را همی مطرا کرد
هوش مصنوعی: شمال زمین را با عطر خوش مشک آراسته است و ابرها نیز آب جاری را زیبا و دلنشین میسازند.
درست گوئی با عشق ساخته است بهار
خدای گوئی عشق از بهار پیدا کرد
هوش مصنوعی: بهار به گونهای خلق شده که گویی عشق در آن تجلی یافته است، به طوری که عشق را میتوان در زیبایی و نشاط بهار مشاهده کرد.
که هرکه ناله بلبل شنید و گل را دید
دل شکیبا در عشق ناشکیبا کرد
هوش مصنوعی: هر کسی که صدای ناله بلبل را بشنود و گل را ببیند، دلش در عشق به آن نازک و ناپایدار میشود.
جهان بکام دل بلبل خوش آوا باد
که عشق خوش بجهان بلبل خوش آوا کرد
هوش مصنوعی: باشد که دنیا به کام دل بلبل خوشصدا باشد، زیرا عشق به این دنیا، بلبل خوشصدا را شادابتر کرده است.
بباغ رفتن باید کنون تماشا را
که باغ را فلک اندر خور تماشا کرد
هوش مصنوعی: اکنون باید به تماشای باغ برویم، زیرا آسمان نیز به تماشای زیباییهای باغ پرداخته است.
ز خانه با طرب آهنگ سوی صحرا کن
که آهو از تنگ آهنگ سوی صحرا کرد
هوش مصنوعی: از خانه با شادی و سرور به سمت دشت برو، چرا که آهو نیز از ممنوعیت و تنگنا به سوی دشت فرار کرده است.
چو بخت دشمن خسرو گرفت پستی شب
بسان همت والاش روز بالا کرد
هوش مصنوعی: وقتی که مقدرات بد به پادشاه خسرو ضربه زد، شب به شکل پستی و ضعف ظاهر شد؛ اما اراده و تلاش بلند او روز را به اوج موفقیت رسانید.
خدایگان جهان شهریار ابومنصور
که ملک را ز بد دشمنان مصفا کرد
هوش مصنوعی: خدای بزرگ جهان، پادشاه ابومنصور، که کشور را از شر دشمنان پاک و خالص کرده است.
ز روی دانش و فرهنگ شد همه نسبت
ز روی همت یزدانش فرد و یکتا کرد
هوش مصنوعی: از دانش و فرهنگ او، همه نسبتها شکل گرفت و به واسطه اراده و همت یزدان، او منحصر به فرد و یگانه شد.
بدانش و خرد و رأی نیک والا شد
گمان مبر که جهانش از گزاف والا کرد
هوش مصنوعی: با دانش و خرد و رأی نیک، انسان به مقام و منزلت بالایی میرسد. گمان نکن که این مرتبه بهصورت تصادفی و بدون زحمت بهدست آمده است.
اگر جوادی با او بود پهلو سود
و گر سواری با او بحرب پیدا کرد
هوش مصنوعی: اگر کسی جواد و اسب خوبی داشته باشد، میتواند در کنار او به بهرهمندی و خوشبختی برسد و اگر همسفری با او باشد، از دریاها و امکانات بیشتری بهرهمند خواهد شد.
بحمله ای رخ این را ز بیم صفرا داد
ببخششی رخ آن را ز شرم حمرا کرد
هوش مصنوعی: به خاطر حملهای که باعث ترس از رنگ زرد میشود، چهرهی او را بخشیده و به دلیل شرم از رنگ قرمز، چهرهاش را تغییر داده است.
بود بحال دل شاه تنگ پهنا چرخ
اگرچه ایزدش از این فراخ پهنا کرد
هوش مصنوعی: دل شاه به رغم وسعت و زیبایی دنیا، تنگ و دلگیر است، هرچند که خداوند او را در این دنیای وسیع قرار داده است.
مخالفش راگیتی بنوش زهر آمیخت
موافقش را گردون ز خار خرما کرد
هوش مصنوعی: مخالفان خود را با زهر و درد مواجه کن و در عوض، دوستان و همفکران خود را با محبت و لطف مانند میوهی شیرین بپذیر.
نه در نهان و نه در آشکار نیز چنو
نکرد آنچه نهان کرد و آشکارا کرد
هوش مصنوعی: نه در پنهان و نه در نمایان، آنچه را که باید پنهان میکرد و آشکار میساخت، انجام نداد.
نه شیر یارد با تیغ او برابر شد
نه ابر یارد با کف او محاکا کرد
هوش مصنوعی: نه شیر جنگل توانست با تیغ او مقابله کند و نه ابرها قدرت داشتند با دست او رقابت کنند.
ز روی دانش وام خرد بداد چنانک
نماند وامی کو را خرد تقاضا کرد
هوش مصنوعی: با توجه به دانش و فهمی که داشتم، آنقدر فکر و اندیشه کردم که دیگر نیازی به فکر کردن نداشتم و همه چیز برایم روشن شد.
کسی که مدحت او کیش و خدمت آئین یافت
ز روزگار بدید آنچه او تمنا کرد
هوش مصنوعی: کسی که ستایش و خدمت او به عنوان یک آیین درآمد، از روزگار چیزهایی را مشاهده کرد که مورد آرزوی او بود.
بسا اذی که بدید از عدو و هیچ نگفت
بفعل خویش عدو را خدای رسوا کرد
هوش مصنوعی: خیلی از اذیتهایی که از دشمن دید، هیچ نگفت و در این میان، خداوند دشمن را رسوا کرد.
بدی تواند کردن بدشمن و نکند
جهانش زیرا بر کام دل توانا کرد
هوش مصنوعی: بدی میتواند از سوی دشمن به وجود آید و این دنیا را تحت تاثیر قرار دهد، اما کسی که دلش پر از خوشبختی و توانایی است، تحت تأثیر این بدیها قرار نمیگیرد.
ایا امیری کاندر جهانت همتا نیست
سخات ما را با آفتاب همتا کرد
هوش مصنوعی: آیا در جهان فردی مثل تو وجود دارد؟ بزرگی و بخشش ما را با خورشید یکسان کرده است.
خدای ما را جان داد و کرد بنده تو
که دست تو سبب عیش و روزی ما کرد
هوش مصنوعی: خداوند به ما زندگی بخشید و ما را بنده تو قرار داد؛ زیرا وجود تو باعث خوشحالی و تأمین معیشت ما شده است.
فلک سخا را اندر دل تو مأوا داد
ز پیش آنکه ترا نزد خویش مأوا کرد
هوش مصنوعی: آسمان سخاوت و generosity را در دل تو جا داد قبل از اینکه تو را در نزد خود جای دهد.
سنانت را به وغا چون عصای موسی خواست
زبانت را به سخن آیت مسیحا کرد
هوش مصنوعی: عصای تو در میدان نبرد مانند عصای موسی قدرت و برتری دارد و زبان تو به قدری اثرگذار است که میتواند شفادهنده مانند کلمات مسیحا باشد.
خدای عرش بنام تو کرد دنیا را
امیر میران از پیش آنکه دنیا کرد
هوش مصنوعی: خداوند، که بر عرش نشسته است، به وسیله تو دنیا را اختیار و فرمانروایی بخشید و پیش از آنکه دنیا به وجود بیاید، این مقام و امامت را به تو عطا کرد.
همیشه با خرد پیر و بخت برنا باش
خدای خود خردت پیر و بخت برنا کرد
هوش مصنوعی: همیشه سعی کن که با دانایی و تجربه پیش بروی و در عین حال به امید و خوشبختی جوان خود نیز توجه داشته باش. خداوند به تو عقل و دلی جوان عطا کرده است.
بتخت بر چو سکندر بخرمی بنشین
که دشمنان ترا چرخ جفت دارا کرد
هوش مصنوعی: بر روی تختی مشابه سکندر نشستهام و با آرامش مراقب باش، زیرا دشمنان تو را به همراه قدرت و ثروت در چرخِ زندگی آوردند.
تو با بتان دل آرام باش و شاد بزی
که بد سگال ترا روزگار شیدا کرد
هوش مصنوعی: با معشوقان خود در آرامش و شادی زندگی کن، زیرا سرنوشت تو را به این حالت دلتنگی و بیقراری دچار کرده است.
محب تو بجنان نعیم مأوا ساخت
حسود را بجهنم ز بغض دل جا کرد
هوش مصنوعی: دوستدار تو به بهشت خوشی پناه برد، اما حسود به خاطر کینهای که در دل داشت، در جهنم جا گرفت.