شمارهٔ ۴۳ - در مدح ابوالیسر
همی ستیزه برد زلف یار با شمشاد
شگفت نیست گر از وی همیشه باشم شاد
گهی بپیچد و بستر بسیجد از دیبا
گهی بتازد و زنجیر سازد از شمشاد
ز قیر بر گل خندان هزار سلسله بست
ز مشگ بر مه تابان هزار نافه گشاد
گره گشاید از او باد و مشگ بارد ماه
زره نماید از او ماه و مشگ ساید باد
خجسته بر دل چون عشق و تیره چون هجران
عزیز بر دل چون داد و خوار چون بیداد
نه رنج رنج نمای و نه جور جور فزای
نه کفر کفر نشان و نه سحر سحر نهاد
درست گوئی او را صبا بنفشه سپرد
درست گوئی او را نسیم غالیه داد
چو دید چین وی آن چین خود فرامش کرد
چو دید بوی وی این بوی خود ببرد از یاد
اگر شکست مرا از غم او چگونه شکست
و گر فکند مرا در بد او چگونه فتاد
زمانه گوئی آن را بخون من بگرفت
دوتاش کرد و بدو بر ز مشگ بند نهاد
ترا همیشه نشانی دهد برنگ و ببوی
ز روز دشمن استاد و از خوی استاد
سر مهان و چراغ جهان ابوالیسر آن
که افتخار تبار است و اختیار نژاد
چنو کریم کریمی ندید و مردی مرد
چنو رحیم رحیمی ندید و رادی راد
بجود گرد برآورد کفش از دینار
بزخم دود برآورد تیغش از پولاد
اگر بکینش بسنگ اندرون کنند نگار
وگر نهبند بمهرش بر آب بر بنیاد
یکی نماند چندانکه بنگریش تمام
یکی بماند تا روز رستخیز آباد
بر آن هوا که چنو آورد هزار فری
بر آن زمین که چنو پرورد هزار آباد
ایا ز تیغ تو ترسیده میر در کشمیر
و یاز کلک تو گسترده داد در بغداد
هر آنکه پیش تو هنگام جود دست کشید
هر آنکه پیش تو هنگام جنگ پای نهاد
نشاط آن بفزودی بکف ابر نشان
روان این بربودی بتیغ برق نهاد
بکهتر تو همیشه حسد برد مهتر
ببنده تو همیشه حسد برد آزاد
بفر نام تو بیرون دمد در آذر و دی
ز روی نقره و پولاد سوسن آزاد
تو مونس همه خلقی و چرخ مونس تست
همیشه چونین باش و همیشه چونین باد
ز کف راد تو گویند گاه رادی وصف
ز تیغ تیز تو گیرند گاه مردی یاد
نخواست چون تو ز دشمن بگاه مردی کین
نداد چون تو درم را بگاه رادی راد
ز جود کف تو آنان غنی شوند همه
که فرق هفت ندانند کردن از هفتاد
زره ز تیغ تو خواهد ز خصم بر زنهار
درم ز دست تو خواهد ببد ره بر فریاد
همیشه تا ز پی مهر در بود آبان
همیشه تا ز پی تیر در بود مرداد
موافقان ترا باد نعمت پرویز
مخالفان ترا باد محنت فریاد
شمارهٔ ۴۲ - در مدح ابومنصور و هسودان: زمانه روی زمین را چو رنگ دیبا کردشمارهٔ ۴۴ - در مدح ابوالمظفر فضلون: ابر آزاری بلؤلؤ باغرا قارون کند
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
همی ستیزه برد زلف یار با شمشاد
شگفت نیست گر از وی همیشه باشم شاد
هوش مصنوعی: دردسرهای زیبایی و جذابیت زلف یار مانند شمشاد، چیز عجیبی نیست. اگر همیشه از او خوشحال باشم، طبیعی است که دچار چنین چالشهایی شوم.
گهی بپیچد و بستر بسیجد از دیبا
گهی بتازد و زنجیر سازد از شمشاد
هوش مصنوعی: گاهی لباسش را به زیبایی میپیچاند و گاهی با ناز و دلبری، مانند شمشاد، آزادی به خود میدهد.
ز قیر بر گل خندان هزار سلسله بست
ز مشگ بر مه تابان هزار نافه گشاد
هوش مصنوعی: از قیر بر روی گل خندان هزار رشتهای گردن بسته شد و از مشکی که بر ماه تابان میریخت هزار نافه (عطر) به وجود آمد.
گره گشاید از او باد و مشگ بارد ماه
زره نماید از او ماه و مشگ ساید باد
هوش مصنوعی: باد نقش بافتهای را باز میکند و عطر خوش مشک میبارد، در حالی که نور ماه به مانند زرهای درخشان از او نمایان میشود و مشگ در کنار باد حرکت میکند.
خجسته بر دل چون عشق و تیره چون هجران
عزیز بر دل چون داد و خوار چون بیداد
هوش مصنوعی: عشق با دل خوشایند و دلپذیر است، اما جدایی تاریک و غمانگیز. محبت به دل بها میدهد و برعکس، ظلم و بیعدالتی انسان را خوار و ناچیز میکند.
نه رنج رنج نمای و نه جور جور فزای
نه کفر کفر نشان و نه سحر سحر نهاد
هوش مصنوعی: نه به خودت سختی بده و نه به دیگران آزار برسان، نه به بیایمانی رفتار کن و نه به جادوگری رو بیاور.
درست گوئی او را صبا بنفشه سپرد
درست گوئی او را نسیم غالیه داد
هوش مصنوعی: تو حقیقت را به درستی بیان میکنی و مانند صبا، بادی که خوشبوست، او را در اختیار گرفتی و به او عطر و بوی خوش بخشیدی.
چو دید چین وی آن چین خود فرامش کرد
چو دید بوی وی این بوی خود ببرد از یاد
هوش مصنوعی: وقتی چین را دید، فراموش کرد که خودش نیز چینی دارد. و وقتی بوی او را حس کرد، تمام بوی خودش از یادش رفت.
اگر شکست مرا از غم او چگونه شکست
و گر فکند مرا در بد او چگونه فتاد
هوش مصنوعی: اگر غم او باعث شکست من شود، پس چطور او خودش شکست میخورد؟ و اگر او مشکلاتی برای من به وجود آورد، چطور آن مشکلات به او آسیب نمیزند؟
زمانه گوئی آن را بخون من بگرفت
دوتاش کرد و بدو بر ز مشگ بند نهاد
هوش مصنوعی: زمانه میگوید که او آن را بخواند و من دو چیز را گرفتم و بر او از مشک بستم.
ترا همیشه نشانی دهد برنگ و ببوی
ز روز دشمن استاد و از خوی استاد
هوش مصنوعی: تو همیشه به یاد میآوری که در روز دشوار خود را با رنگ و بوی استاد شناسایی کنی و از ویژگیهای او الهام بگیری.
سر مهان و چراغ جهان ابوالیسر آن
که افتخار تبار است و اختیار نژاد
هوش مصنوعی: این بیت به تمجید از شخصیتی برجسته و باافتخار اشاره دارد که هم از نظر نسب و تبار و هم از لحاظ انتخاب و اختیار جایگاهی ویژه دارد. او همانند ستارهای در آسمان است که نور و روشنی به جهان میبخشد و در میان دیگران متمایز است.
چنو کریم کریمی ندید و مردی مرد
چنو رحیم رحیمی ندید و رادی راد
هوش مصنوعی: هیچ کس مانند کرم، کریم را نمیبیند و هیچ مردی مثل مردان را نخواهد دید، همچنین هیچ رحیمی مثل رحیم را نخواهد دید و هیچ رادیای هم مانند راد را نخواهد شناخت.
بجود گرد برآورد کفش از دینار
بزخم دود برآورد تیغش از پولاد
هوش مصنوعی: به دلیل وجود طلا، کفشهایی به وجود آمدند و از جنس پولاد، تیغی ساخته شد که اثر دود را بر میگرداند.
اگر بکینش بسنگ اندرون کنند نگار
وگر نهبند بمهرش بر آب بر بنیاد
هوش مصنوعی: اگر او را با سنگ بزنند، در درون او را به سنگ دلی تبدیل میکنند و اگر با مهرش بر آب گلابی بزنند، بر اساس محبتش میسازند.
یکی نماند چندانکه بنگریش تمام
یکی بماند تا روز رستخیز آباد
هوش مصنوعی: هیچکس نیست که بتوانی او را به طور کامل ببینی و بشناسی. تنها یک نفر باقی میماند که تا روز قیامت زنده و پایدار خواهد بود.
بر آن هوا که چنو آورد هزار فری
بر آن زمین که چنو پرورد هزار آباد
هوش مصنوعی: بیش از هزار آرزو و خواسته در دل دارم برای آن سرزمین که هزاران نعمت و آبادانی در آن وجود دارد.
ایا ز تیغ تو ترسیده میر در کشمیر
و یاز کلک تو گسترده داد در بغداد
هوش مصنوعی: آیا سردار در کشمیر از شمشیر تو میترسد و صدای شکایت از ظلم تو در بغداد بلند شده است؟
هر آنکه پیش تو هنگام جود دست کشید
هر آنکه پیش تو هنگام جنگ پای نهاد
هوش مصنوعی: هر کسی که در زمان بخشش تو، دست از خواستهاش برداشت و در زمان جنگ، پا به میدان گذاشت، باید بداند که در هر دو حالت، ارزش و احترام ویژهای دارد.
نشاط آن بفزودی بکف ابر نشان
روان این بربودی بتیغ برق نهاد
هوش مصنوعی: خوشحالی و نشاط آن افزایش یافت، در حالی که ابرها نشان از شادی و آرامش داشتند. اما ناگهان با یک ضربه برق، این خوشی از بین رفت.
بکهتر تو همیشه حسد برد مهتر
ببنده تو همیشه حسد برد آزاد
هوش مصنوعی: دوست عزیز، بهتر است همیشه به موفقیتهای دیگران حسد نبرید، چرا که حسد ورزیدن بر آزادی و خوشبختی شما تأثیر منفی خواهد داشت.
بفر نام تو بیرون دمد در آذر و دی
ز روی نقره و پولاد سوسن آزاد
هوش مصنوعی: نام تو همچون بویی خوش در فصلهای سرد سال، آذر و دی، انتشار پیدا میکند و از میان نقره و پولاد، زیبایی خود را به رخ میکشد.
تو مونس همه خلقی و چرخ مونس تست
همیشه چونین باش و همیشه چونین باد
هوش مصنوعی: تو همیشه همراه و همنفس همه انسانها هستی و در دنیای هستی همواره چنین باش و همیشه چنین بمان.
ز کف راد تو گویند گاه رادی وصف
ز تیغ تیز تو گیرند گاه مردی یاد
هوش مصنوعی: گاهی درباره تو میگویند که شجاعت و راد بودن را از دست دادهای و گاهی نیز در مورد شخصیت و مردانگیات یاد میکنند که با تیزی و قدرت عمل تو ارتباط دارد.
نخواست چون تو ز دشمن بگاه مردی کین
نداد چون تو درم را بگاه رادی راد
هوش مصنوعی: کسی که مانند تو در برابر دشمن از خود شجاعت نشان نداد و برای من ارزش قائل نشد، مورد احترام من نخواهد بود.
ز جود کف تو آنان غنی شوند همه
که فرق هفت ندانند کردن از هفتاد
هوش مصنوعی: از بخشش تو همه غنیمت میبرند و بینیاز میشوند، حتی کسانی که قدرت تمایز بین هفت چیز را ندارند، از هفتاد چیز بهرهمند میشوند.
زره ز تیغ تو خواهد ز خصم بر زنهار
درم ز دست تو خواهد ببد ره بر فریاد
هوش مصنوعی: زره و محافظت بر تن توست که در برابر دشمنان به کار میآید، و در این شرایط، از تو درخواست میشود که دست به کار شوی و راهی برای نجات بیابی.
همیشه تا ز پی مهر در بود آبان
همیشه تا ز پی تیر در بود مرداد
هوش مصنوعی: در هر زمانی که باران پاییز شروع میشود، تابستان با گرمای خود به پایان میرسد.
موافقان ترا باد نعمت پرویز
مخالفان ترا باد محنت فریاد
هوش مصنوعی: کسانی که در کنار تو هستند و از تو حمایت میکنند، خوشبختی و نعمتهای زیادی برایشان بیافتد. اما آنهایی که با تو مخالفاند، دچار دردسر و مشکلات شوند.