شمارهٔ ۴۱ - فی المدیحه
دیر آمدن شاه برآورد ز من دود
گر دیرتر آید برود جان و تنم زود
از بسکه همی دارم در سینه غم شاه
خون دل ریشم زره دیده بپالود
با پشت خم آگینم و با کام سم آگین
با چشم دم آلودم و با جان غم آلود
چون لاله رخم زردتر از چهره زر گشت
چون کوه تنم زارتر از کاه بفرسود
هرگه که حدیثی بشنیدم ز اراجیف
از درد تو بر جانم صد درد بیفزود
رنجورم و معذورم کز پادشهم دور
بی او فلکم رامش و آرامش پیمود
آنکو نبود مرده ولی نعمت خود را
جز ناله و فریاد بدو عقل نفرمود
بودند بریده ز من امید همه کس
ایزد بکرم بر من بیچاره ببخشود
هرچند بلا دیدم خشنودم از ایزد
بخشایش ایزد همه را دارد خشنود
هرکو بگه درد بایزد نزند دست
بر هرچه رود بر سر او باشد مأخوذ
این خلق ز دیر آمدن شاه چنانند
کز سبزه تهی بستان وز آب جدا رود
دلها همه پر درد و دهانها همه پر گل
رخها همه پر گرد و زبانها همه پردود
رنجور شد و بیم زده خلق زیانکار
تا شاه جهان آن ره دشخوار بپیمود
باز آمد و هزمان بشود ز آمدنش باز
این رنج همه راحت و این بیم زیان سود
با آفت بدگوی چنان باشد جانش
چون حال خلیل الله با آفت نمرود
از خصم کی آید بهمه حال که بهتر
کرد ار زر آگند ز گفتار زر اندود
پاینده همی باد بملک اندر چندان
کاین چرخ فلک باشد و این دور فلک بود
شمارهٔ ۴۰ - در مدح ابومنصور وهسودان: دل بدو دادم که جان از روی او شادان شودشمارهٔ ۴۲ - در مدح ابومنصور و هسودان: زمانه روی زمین را چو رنگ دیبا کرد
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دیر آمدن شاه برآورد ز من دود
گر دیرتر آید برود جان و تنم زود
هوش مصنوعی: تاخیر در آمدن شاه باعث ناراحتی و اضطراب من شده است. اگر او بیشتر تأخیر کند، ممکن است جان و جسم من از بین برود.
از بسکه همی دارم در سینه غم شاه
خون دل ریشم زره دیده بپالود
هوش مصنوعی: به خاطر غم و اندوهی که در دل دارم، چشمانم به شدت تحت فشار و رنج هستند و در حالتی از سوگواری به سر میبرم.
با پشت خم آگینم و با کام سم آگین
با چشم دم آلودم و با جان غم آلود
هوش مصنوعی: من با کمر خمیده و دهانی تلخ در انتظارم، با چشمانی اشکآلود و جانم پر از غم و اندوه.
چون لاله رخم زردتر از چهره زر گشت
چون کوه تنم زارتر از کاه بفرسود
هوش مصنوعی: صورت من مانند لالهای زرد شده و بدنم به حالتی افتاده و نزار دچار تغییر گشته است.
هرگه که حدیثی بشنیدم ز اراجیف
از درد تو بر جانم صد درد بیفزود
هوش مصنوعی: هر بار که داستانی از ناآرامیها و شایعات دربارهی تو میشنوم، بر دردهای دل من افزوده میشود.
رنجورم و معذورم کز پادشهم دور
بی او فلکم رامش و آرامش پیمود
هوش مصنوعی: حال من خوب نیست و دلیل آن هم دوری از پادشاهی است که برایم آرامش و شادی به ارمغان میآورد.
آنکو نبود مرده ولی نعمت خود را
جز ناله و فریاد بدو عقل نفرمود
هوش مصنوعی: کسی که نسبت به کسی که به او کمک کرده، بیاعتنا باشد و از او قدردانی نکند، جز ناله و فریاد چیزی ندارد و عقلش او را در این مورد راهنمایی نمیکند.
بودند بریده ز من امید همه کس
ایزد بکرم بر من بیچاره ببخشود
هوش مصنوعی: همه افراد از من قطع امید کردهاند، اما خداوند به من بیچاره رحم کرده و مرا مورد بخشش قرار داده است.
هرچند بلا دیدم خشنودم از ایزد
بخشایش ایزد همه را دارد خشنود
هوش مصنوعی: با وجود اینکه مشکلات و سختیهایی را تجربه کردهام، از خداوند که بخشنده و مهربان است راضی و خوشنودم. او همواره همه را تحت لطف و رحمت خود قرار میدهد.
هرکو بگه درد بایزد نزند دست
بر هرچه رود بر سر او باشد مأخوذ
هوش مصنوعی: هر کس که درد خودش را بگوید و شکایت کند، باید بداند که قدرتی بر او حاکم است که نمیگذارد هر چه خواست بر او بگذرد.
این خلق ز دیر آمدن شاه چنانند
کز سبزه تهی بستان وز آب جدا رود
هوش مصنوعی: این مردم به خاطر دیر آمدن شاه، به گونهای هستند که مانند باغی هستند که بیسبزه شده و آبش جدا شده است.
دلها همه پر درد و دهانها همه پر گل
رخها همه پر گرد و زبانها همه پردود
هوش مصنوعی: دلها همگی پر از اندوه و غم هستند، و در زبانها گلهایی از زیبایی بیان میشود. چهرهها به خاکی آلودهاند و زبانها مهیای گفتن درد و رنجاند.
رنجور شد و بیم زده خلق زیانکار
تا شاه جهان آن ره دشخوار بپیمود
هوش مصنوعی: خلق آسیبدیده و مضطرب شدند، زیرا شاه جهان برای پیمودن آن راه دشوار دچار مشکل شد.
باز آمد و هزمان بشود ز آمدنش باز
این رنج همه راحت و این بیم زیان سود
هوش مصنوعی: او دوباره برگشت و وقتی که آمد، همه چیز در آن لحظه باعث آرامش شد و این ناراحتیها به راحتی تبدیل شد و این نگرانی درباره ضرر به نفع تبدیل شد.
با آفت بدگوی چنان باشد جانش
چون حال خلیل الله با آفت نمرود
هوش مصنوعی: وقتی که کسی با بدگویی و طعنه روبهرو میشود، حال او مانند حال حضرت ابراهیم (خلیل الله) است که در مواجهه با نمرود، دشمن خود، قرار داشت. در واقع، این جمله به سختیها و نشیبهای زندگی اشاره میکند و نشان میدهد که چگونه فرد باید با مشکلات و چالشها کنار بیاید.
از خصم کی آید بهمه حال که بهتر
کرد ار زر آگند ز گفتار زر اندود
هوش مصنوعی: از دشمن چه انتظاری میتوان داشت، وقتی که او را بهتر میشناسیم؟ آیا به راستی بهتر است که به طلا بپردازیم یا به گفتارهایی که تنها ظاهر زیبا دارند؟
پاینده همی باد بملک اندر چندان
کاین چرخ فلک باشد و این دور فلک بود
هوش مصنوعی: امیدوارم که این ملک تا ابد برقرار بماند، همچنان که این آسمان و گردونهی زمان ادامه دارند.
حاشیه ها
1404/02/07 04:05
برمک
پیداست این سروده را نیز باید چون سروده سعدی در بخش ذال میهشتند
اگر نیک بنگریم این سروده نیز با ماخوذ قافیه شده و بوذ و سوذ و الوذ بوده