شمارهٔ ۲۵ - در مدیحه
خدایگانا جان منا بجان و سرت
که جان بشد ز برم تا جدا شدم ز برت
چو موی گشت تنم تا خبر شنیدن تو
چگونه باشم آندم که نشنوم خبرت
اگرچه خواب و خور من چو زهر گشت رواست
بهر کجا که توئی نوش باده خواب و خورت
ز خورد و خواب ندارد خبر تنم شب و روز
ز هجر طلعت فرخنده چو ماه و خورت
اگر توانم بودی براه رفتن در
بسر بیامدمی همچو ناله بر اثرت
کسی که با تو بود در سفر بود به بهشت
چو دوزخ است بمن بر ز دوری حضرت
جهان نبینم ازین بیشتر ز گریه بچشم
اگر بچشم نبینم ز عید پیشترت
چه حال بود ترا ره گذر بخوزستان
چرا بدیده من بر نبود رهگذرت؟
خطر ندارد زی خلق بنده بی سالار
کنون بجان و دل آگاه گشتم از خطرت
در این سفر چو سکندر بکام خود برسی
ز بهر آنکه چنو بس دراز شد سفرت
بسی کشیدی درد و بسی کشیدی غم
دهاد گیتی ازین بیش کردکار برت
نیافرید بمردی و مردمی جفتت
نپرورید برادی و راستی دگرت
هزار طبع شود تازه از یکی سخنت
هزار دیده شود روشن از یکی نظرت
گهر بر تو سفالست و زر به پیش تو سنگ
بدان که بیشتر است از همه شهان گهرت
هزار گنج بود یک عطای ماحضرت
هزار نکته بود یک حدیث مختصرت
هنرت گوئی هست از هنر فزون خردت
خردت گوئی هست از خرد فزون هنرت
بسی نمانده که تا کردگار هر دو جهان
دهد ز هر دو فزون بر جهانیان ظفرت
بود ستاره بجنگ مخالفان سپهت
بود زمانه به پیکار آسمان سپرت
مرا بباید رفتن بر پدر دشوار
اگر نه بینم شادان بخانه پدرت
اگرچه هست حذر عاجز از قضای خدا
همیشه باد قضا گشته عاجز از حذرت
شمارهٔ ۲۴ - فی المدیحه: تا ملک با شاه جستان یار و هم دیدار گشتشمارهٔ ۲۶ - در مدح ابوالیسر سپهدار اران: سرشگ ابر بکردار لؤلؤ لالاست
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خدایگانا جان منا بجان و سرت
که جان بشد ز برم تا جدا شدم ز برت
هوش مصنوعی: ای خداوند بزرگ، جان مرا در وجود تو و سرم را در کنار تو قرار بده. زمانی که جانم از کنار تو جدا شد، من نیز از حضور تو دور شدم.
چو موی گشت تنم تا خبر شنیدن تو
چگونه باشم آندم که نشنوم خبرت
هوش مصنوعی: وقتی که بدنم مثل مو نازک و شکننده شده است، در آن لحظه که نتوانم خبری از تو بشنوم، حال من چگونه خواهد بود؟
اگرچه خواب و خور من چو زهر گشت رواست
بهر کجا که توئی نوش باده خواب و خورت
هوش مصنوعی: اگرچه خواب و غذا برای من تلخ و ناخوشایند شده است، اما هر جا که تو باشی، برای من نوشیدن باده و داشتن خواب و خوراک خوشعطر و طعم است.
ز خورد و خواب ندارد خبر تنم شب و روز
ز هجر طلعت فرخنده چو ماه و خورت
هوش مصنوعی: بدن من خبری از خوردن و خواب ندارد، شب و روز به خاطر دوری چهرهی خوشبخت تو مانند ماه و خورشید در انتظار ماندهاست.
اگر توانم بودی براه رفتن در
بسر بیامدمی همچو ناله بر اثرت
هوش مصنوعی: اگر میتوانستم، به راهت میرفتم و همچون نالهای در پی تو میآمدم.
کسی که با تو بود در سفر بود به بهشت
چو دوزخ است بمن بر ز دوری حضرت
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که فردی که در کنار تو بوده و در سفر با تو سپری کرده، در حقیقت در بهشت به سر میبرد، اما جدا شدن از تو برای من مانند دوزخ است. بنابراین، فاصله و جدایی از تو برایم عذابآور و دشوار است.
جهان نبینم ازین بیشتر ز گریه بچشم
اگر بچشم نبینم ز عید پیشترت
هوش مصنوعی: اگر دنیا را بیشتر از این ببینم، از شدت گریه چشمانم پر میشود، و اگر نتوانم تو را ببینم، از عید قبلیام غمگینتر خواهم بود.
چه حال بود ترا ره گذر بخوزستان
چرا بدیده من بر نبود رهگذرت؟
هوش مصنوعی: شما در چه حال و وضعی هستید که در مسیر عبور از خوزستان، هیچگاه به چشم من نمیخوردید و من شما را نمیدیدم؟
خطر ندارد زی خلق بنده بی سالار
کنون بجان و دل آگاه گشتم از خطرت
هوش مصنوعی: دیگر از بندگی و وابستگی به مردم هراسی ندارم، زیرا حالا با جان و دل از خطر تو آگاه شدم.
در این سفر چو سکندر بکام خود برسی
ز بهر آنکه چنو بس دراز شد سفرت
هوش مصنوعی: در این سفر، اگر به آرزوهایت برسی مثل سکندر، باید به خاطر این باشد که سفر تو خیلی طولانی شده است.
بسی کشیدی درد و بسی کشیدی غم
دهاد گیتی ازین بیش کردکار برت
هوش مصنوعی: تو دنیای سختیها و مشکلات زیادی را تحمل کردهای و درد و غمهای زیادی را تجربه کردهای. اما جهان با تمام این سختیها باز هم به تو بیشتر از اینها خواهد داد.
نیافرید بمردی و مردمی جفتت
نپرورید برادی و راستی دگرت
هوش مصنوعی: به دنیا نیامدی تا به آدمی بیافزای و به مردم تربیتی بدهی، تو راستی و درستی را اگر پرورش ندهی، چیز دیگری نخواهی داشت.
هزار طبع شود تازه از یکی سخنت
هزار دیده شود روشن از یکی نظرت
هوش مصنوعی: با یک کلام تو، هزاران روح زنده میشود و با یک نگاهی تو، هزاران چشم روشن و پر از امید میگردد.
گهر بر تو سفالست و زر به پیش تو سنگ
بدان که بیشتر است از همه شهان گهرت
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که در این دنیا چیزهای ارزشمند و گرانبها، مانند طلا و جواهر، در مقایسه با خود تو و وجود تو ارزش کمتری دارند. زیرا وجود تو و شخصیتت از هر چیزی در این جهان باارزشتر است.
هزار گنج بود یک عطای ماحضرت
هزار نکته بود یک حدیث مختصرت
هوش مصنوعی: هزاران گنج و ثروت در عطای ما وجود دارد و هزار نکته مهم در احادیث و سخنان ما نهفته است.
هنرت گوئی هست از هنر فزون خردت
خردت گوئی هست از خرد فزون هنرت
هوش مصنوعی: هنر تو نشاندهندهی برتری فهم و عقل تو است، و در واقع درک و عقل تو هم نشاندهندهی برتری هنرت میباشد.
بسی نمانده که تا کردگار هر دو جهان
دهد ز هر دو فزون بر جهانیان ظفرت
هوش مصنوعی: مدت زیادی نمانده که خداوند، پروردگار دو جهان، به کسی که در این دنیا تلاش کرده است، پاداشی شگفتانگیز عطا کند و از نعمتهای بیشماری بهرهمند سازد.
بود ستاره بجنگ مخالفان سپهت
بود زمانه به پیکار آسمان سپرت
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که در زمانی که دشمنان در مقابل تو هستند، ستارهها و آسمان به تو کمک میکنند و تو را در جنگ یاری میدهند. در واقع، این اشاره به حمایت غیرقابل مشاهده و مقدس از سوی طبیعت و آسمان در برابر چالشها و مشکلات دارد.
مرا بباید رفتن بر پدر دشوار
اگر نه بینم شادان بخانه پدرت
هوش مصنوعی: باید بروم، هرچند که برایم سخت است، اما اگر تو را شاد و خوشحال در خانه پدرت نبینم، رفتن برایم دشوار خواهد بود.
اگرچه هست حذر عاجز از قضای خدا
همیشه باد قضا گشته عاجز از حذرت
هوش مصنوعی: هرچند انسانها سعی در جلوگیری از مقدرات خداوند دارند، اما سرنوشت و قضا همچنان بر آنها غالب است و نمیتوانند از آن بگریزند.