گنجور

شمارهٔ ۲۳ - در مدح شاه ابوالخلیل جعفر

تا دیده سوی دوست دلم را دلیل گشت
بی خواب گشت و جای خیال خلیل گشت
دیده بخفت ز اول از آن کاو دلیل بود
راهی که گم شد اول ثانی دلیل گشت
هاروت وار گشتم از آن زهره رخ کجا
بادام او بسرمه بابل کحیل گشت
مژگان چو نیش نحل و میان چو نمیان نحل
بی او تنم ز نوحه و زاری نحیل گشت
تا آن بنفشه زلف جمال جمیل یافت
جانم اسیر عشق چو جان جمیل گشت
از درد عشق نارون من چو نال شد
وز داغ عشق قطره دل همچو نیل گشت
از هول آن دو چشم بد آهنگ چون نهنگ
از خون دل دو چشمم چون رود نیل گشت
با او دلم چو قدش بی بند راست شد
بی او تنم چو زلفش بی هال و هیل گشت؟
هرچند نیکوئیش رخش را رفیق شد
هرچند عاشقیش دل مرا عدیل گشت
شاید که نازد آن بت و کشی کند بدان
کز نیکوان بدل ستدن بی بدیل گشت
نه هرکه خوب گشت چنو دلربای شد
نه هرکه پادشا شد چون بوالخلیل گشت
آشوب جان خصمان آرام جان دوست
جعفر که زر جعفری از وی ذلیل گشت
امید خلق هست برزق از کفش مگر
کفش برزق خلق ز یزدان کفیل گشت
از بس بکف زر و گهر داد خلق را
زر و گهر ذلیل چو ریک سبیل گشت
آنکو پسندا وز ملک تخت و ملک بود
از بیم او بتخت پدر بر دخیل گشت
ای آنکه هر گه علت ملک تو دید اگر
مانند خضر بود فنا را عدیل گشت؟
هرچند رخ یابد گاهی ز پشه پیل
نه پیل پشه گردد و نه پشه پیل گشت
تشنه سراب دیده ز مهر تو یاد کرد
بروی سراب یکسر چون سلسبیل گشت
آن کو بهشت کین تو از دل بر او بهشت
چونانکه بر پیامبر ما سبیل گشت
وانکو بدیت کفت و بچشم بدت بدید
دست قصیر بر سوی جانش طویل گشت
دندان بکامش اندر چون کفته خشت شد
مژگان بچشمش اندر چون تفته میل گشت
بس میر کو ببزم تو اندر ندیم شد
بس شاه کو بشهر تو اندر وکیل گشت
گیتی بفضل واصل تو را بایدی و لیک
گردون عدو فاضل و خصم اصیل گشت
آن کش نزول مهر تو در دل طریق شد
روز نزول او همه روز رحیل گشت؟
بر تو صهیل اسب بود چون صفیر مرغ
وز بیم تو صفیر بر اعدا صهیل گشت
آنکو ره سلامت در سایه تو جست
بر دوستان پیامش سیف سلیل گشت
بس کهتری غمی که بجای تو رنج برد
از جاه و دولت تو امیر جلیل گشت
بس خسروی جلیل که با تو ببست فصل
بسیار خوارتر ز سگان فصیل گشت
ناصح که مهر جوی تو باشد بروز و شب
با فر و بر زو زور تن جبرئیل گشت
آن کو بنفس دون و بهمت حقیر بود
چون خدمت تو کردش او را دو جلیل گشت
از مدح تو بشعری شاعر رساند سر
با فر قد از عطای تو فرقش عدیل گشت
رنجی قلیل را ز تو گنجی کثیر یافت
وین رنج و گنج زی تو کثیرش قلیل گشت
با دانش تو حکمت لقمان فتاده شد
با لفظ تو کلام عرب قال و قیل گشت
تا وصف در مسیل کنند و حدیث نوح
کز معجزات نوح بآخر قبیل گشت
بادت بقای نوح که بدخواه ملک تو
در بند رنج و محنت چون در مسیل گشت
عید خلیل خرم بگذار با خلیل
کز بس خلیل عدو و عدوی خلیل گشت

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تا دیده سوی دوست دلم را دلیل گشت
بی خواب گشت و جای خیال خلیل گشت
هوش مصنوعی: وقتی که نگاه‌ام به سمت دوست افتاد، دلم راه پیدا کرد و بی‌خوابی به سراغم آمد و جایگزین خیال محبوبم شد.
دیده بخفت ز اول از آن کاو دلیل بود
راهی که گم شد اول ثانی دلیل گشت
هوش مصنوعی: چشم از ابتدا خوابش برده بود به دلیل اینکه راهی که گم شده بود، در ابتدا و سپس میسر شد.
هاروت وار گشتم از آن زهره رخ کجا
بادام او بسرمه بابل کحیل گشت
هوش مصنوعی: من مانند هاروت شدم، به خاطر چهره‌ی دلربای او، جایی که بادامش، مانند سرمه‌ی بابل، سیاه و زیبا شده است.
مژگان چو نیش نحل و میان چو نمیان نحل
بی او تنم ز نوحه و زاری نحیل گشت
هوش مصنوعی: چشم‌هایش مانند نیش زنبور زیباست و میانش همانند شهد زنبور شیرین و دلپذیر. اما بی‌او بدنی دارم پر از شکایت و غم که به شدت پژمرده و رنجور شده است.
تا آن بنفشه زلف جمال جمیل یافت
جانم اسیر عشق چو جان جمیل گشت
هوش مصنوعی: تا زمانی که آن گل بنفشه با زیبایی و دلربایی خود را پیدا کرد، جانم در عشق اسیر شد؛ همان‌طور که جان دل‌انگیز و زیبا اسیر عشق است.
از درد عشق نارون من چو نال شد
وز داغ عشق قطره دل همچو نیل گشت
هوش مصنوعی: به خاطر درد عشق، به شدت ناله می‌زنم و در اثر داغ عشق، دل‌ام مانند رود نیل پر از اشک شده است.
از هول آن دو چشم بد آهنگ چون نهنگ
از خون دل دو چشمم چون رود نیل گشت
هوش مصنوعی: از ترس و وحشت آن دو چشم زشت و بد، دل من مثل نهنگی در عمق دریا غوطه‌ور است و چشمانم به خاطر غم و اندوهی که دارم، مانند رود نیل پر از خون و طوفانی شده است.
با او دلم چو قدش بی بند راست شد
بی او تنم چو زلفش بی هال و هیل گشت؟
هوش مصنوعی: با او بودن باعث شده که دل من آزاد و راحت شود، اما بدون او، حال و روزم به حال زلف او که آشفته و بی‌نظم است، دچار شده است.
هرچند نیکوئیش رخش را رفیق شد
هرچند عاشقیش دل مرا عدیل گشت
هوش مصنوعی: هرچند که زیبایی او دوست و همراهی پیدا کرد، اما عشق او برای من همچنان دلنشین و دل‌سوز شد.
شاید که نازد آن بت و کشی کند بدان
کز نیکوان بدل ستدن بی بدیل گشت
هوش مصنوعی: شاید آن بت زیبا به ناز و خودخواهی خود کسی را تحت تأثیر قرار دهد، به گونه‌ای که نتواند کسی همچون او را پیدا کند، چرا که نیکان به خوبی خود را نشان می‌دهند و قابل مقایسه با او نیستند.
نه هرکه خوب گشت چنو دلربای شد
نه هرکه پادشا شد چون بوالخلیل گشت
هوش مصنوعی: همه کسانی که ظاهر خوبی دارند یا مقام و مرتبه‌ای به دست می‌آورند، لزوماً جذاب یا بزرگوار نیستند؛ همان‌طور که بوالخلیل (حضرت ابراهیم) با داشتن مقام و فضیلت به خاطر ویژگی‌های داخلی‌اش شناخته می‌شود.
آشوب جان خصمان آرام جان دوست
جعفر که زر جعفری از وی ذلیل گشت
هوش مصنوعی: درد و ناراحتی دشمنان موجب زحمت روح من است، در حالی که آرامش روح دوست من جعفر، باعث می‌شود که طلا و ثروت به‌خاطر او بی‌ارزش شوند.
امید خلق هست برزق از کفش مگر
کفش برزق خلق ز یزدان کفیل گشت
هوش مصنوعی: امید مردم به روزی است که از دست تو برمی‌آید، و آیا ممکن نیست که روزی مردم از جانب خداوند به تو سپرده شده باشد؟
از بس بکف زر و گهر داد خلق را
زر و گهر ذلیل چو ریک سبیل گشت
هوش مصنوعی: بخاطر اینکه مردم به طلا و جواهر زیاد توجه می‌کنند، حالا به این الماس‌ها و زیورآلات به گونه‌ای بی‌ارزش نگاه می‌شود؛ مثل سبیل که دیگر به چشم نمی‌آید.
آنکو پسندا وز ملک تخت و ملک بود
از بیم او بتخت پدر بر دخیل گشت
هوش مصنوعی: آن کس که به خاطر او، پادشاهی از ترس او به تخت پدرش وابسته شد و از او مراقبت می‌کند.
ای آنکه هر گه علت ملک تو دید اگر
مانند خضر بود فنا را عدیل گشت؟
هوش مصنوعی: ای کسی که هر بار علت وجودی تو را در ملک مشاهده می‌کنی، اگر مانند خضر (نقش‌مایه‌ای از جاودانگی) بود، آیا فنا (زوال) برای او همدست و هم‌عرض می‌شد؟
هرچند رخ یابد گاهی ز پشه پیل
نه پیل پشه گردد و نه پشه پیل گشت
هوش مصنوعی: گاهی ممکن است که پشه‌ای به خاطر جثه‌اش شبیه به فیل به نظر برسد، اما در واقع نه فیل به پشه تبدیل می‌شود و نه پشه به فیل.
تشنه سراب دیده ز مهر تو یاد کرد
بروی سراب یکسر چون سلسبیل گشت
هوش مصنوعی: تشنه، وقتی به یاد محبت تو افتاد، به سراب نگاه کرد و آنجا را مانند آب زلال و شیرین دید.
آن کو بهشت کین تو از دل بر او بهشت
چونانکه بر پیامبر ما سبیل گشت
هوش مصنوعی: آن کسی که خوشبختی و نعمت را برای تو به ارمغان می‌آورد، مانند بهشتی است که بر دل تو سایه می‌افکند، همان‌طور که بر پیامبر ما نیز رحمت و برکت نازل شد.
وانکو بدیت کفت و بچشم بدت بدید
دست قصیر بر سوی جانش طویل گشت
هوش مصنوعی: و سپس به او گفت و با چشم بدش را دید. دست کوتاهش به سمت جانش دراز شد.
دندان بکامش اندر چون کفته خشت شد
مژگان بچشمش اندر چون تفته میل گشت
هوش مصنوعی: دندان‌هایش مانند کلوخی سفت و سخت شده و مژگانش مانند چشمی که بر اثر گرما تبخیر می‌شود، به حالت نرم و لطیف درآمده است.
بس میر کو ببزم تو اندر ندیم شد
بس شاه کو بشهر تو اندر وکیل گشت
هوش مصنوعی: در اینجا به یک جدل و رقابت اشاره شده است. یکی از شخصیت‌ها، فردی بزرگ و محترم، در محفل و مهمانی به مقام و منزلتی رسیده است. در حالی که کسی دیگر که ممکن است هم‌رتبه یا حتی بالاتر از او باشد، در یک محیط دیگر به نقشی کمتر از آنچه که شایسته‌اش است، مشغول شده است. به عبارتی، یکی در زندگی اجتماعی و سیاسی خود به اوج رسیده، در حالی که دیگری به جایگاه کمتری تن داده است.
گیتی بفضل واصل تو را بایدی و لیک
گردون عدو فاضل و خصم اصیل گشت
هوش مصنوعی: دنیا به خاطر فضلت به تو نیازمند است، اما آسمان به دشمنی و خصومت، شایسته و بااصالت شده است.
آن کش نزول مهر تو در دل طریق شد
روز نزول او همه روز رحیل گشت؟
هوش مصنوعی: وقتی محبت تو در دل جای گرفت، آن روزی که محبتت به دل من وارد شد، تمام روزها برای من مانند روز سفر و جدایی شدند.
بر تو صهیل اسب بود چون صفیر مرغ
وز بیم تو صفیر بر اعدا صهیل گشت
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که تو مانند صهیل اسب (صدای خوش و قدرت آن) هستی و صدایت در شرایط ویژه‌ای به صدا درمی‌آید؛ به‌گونه‌ای که حتی صدای پرندگان هم تحت تأثیر ترس از تو، به نوعی تغییر می‌کند و شجاعانه در برابر دشمنان می‌ایستد.
آنکو ره سلامت در سایه تو جست
بر دوستان پیامش سیف سلیل گشت
هوش مصنوعی: شخصی که در جستجوی راه سلامت و نیکی است، با همراهی تو به امنیت و آرامش دست می‌یابد و در میان دوستانش پیام او به نیکی و فخر تبدیل می‌شود.
بس کهتری غمی که بجای تو رنج برد
از جاه و دولت تو امیر جلیل گشت
هوش مصنوعی: غصه‌ای که به جای تو تحمل می‌شود، نشانی از بزرگی و مقام توست که باعث شده به جایگاه والایی برسد.
بس خسروی جلیل که با تو ببست فصل
بسیار خوارتر ز سگان فصیل گشت
هوش مصنوعی: بسیاری از بزرگان و شاهزادگان که با تو به دوستی و همراهی پرداختند، به مراتب از سگ‌ها کم‌احترام‌تر و بی‌مقدار شدند.
ناصح که مهر جوی تو باشد بروز و شب
با فر و بر زو زور تن جبرئیل گشت
هوش مصنوعی: مشاور و راهنمای تو که در تلاش است تا محبت تو را کسب کند، در شب و روز به خاطر زیبایی و جذابیت تو تلاش می‌کند و قدرت روحانی‌اش حتی از قوی‌ترین فرشته‌ها نیز فراتر می‌رود.
آن کو بنفس دون و بهمت حقیر بود
چون خدمت تو کردش او را دو جلیل گشت
هوش مصنوعی: کسی که از نظر روحی و صفات انسانی ضعیف باشد، وقتی که در خدمت تو قرار می‌گیرد، به واسطه‌ی خدمت به تو عظمت پیدا می‌کند و ارزشش افزایش می‌یابد.
از مدح تو بشعری شاعر رساند سر
با فر قد از عطای تو فرقش عدیل گشت
هوش مصنوعی: شاعری به وصف تو شعری سروده و در آن از زیبایی و بلندای موهای تو سخن گفته است. به خاطر لطف و عطای تو، موهای او به زیبایی و شکوهی تبدیل شده که با زیبایی تو برابری می‌کند.
رنجی قلیل را ز تو گنجی کثیر یافت
وین رنج و گنج زی تو کثیرش قلیل گشت
هوش مصنوعی: در اینجا بیان شده است که از یک درد کوچک، ثروتی بزرگ به دست آمده است. به طوری که این درد و ثروت که از تو ناشی می‌شود، در ابتدا بزرگ به نظر می‌رسید، اما در نهایت کوچک‌تر می‌شود.
با دانش تو حکمت لقمان فتاده شد
با لفظ تو کلام عرب قال و قیل گشت
هوش مصنوعی: با آگاهی تو، خرد و حکمت لقمان به زبان تو بدل شده و صحبت‌های عربی به بحث و جدل تبدیل گشته است.
تا وصف در مسیل کنند و حدیث نوح
کز معجزات نوح بآخر قبیل گشت
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که اگر بگوییم که چگونه مردم در جریان زندگی و تاریخ به وصف و توصیف می‌پردازند و چطور داستان نوح به عنوان یکی از معجزات او در نهایت به شکلی که شایسته است منتقل می‌شود، می‌توانیم به دقت و عمق تأثیرگذاری چنین روایت‌هایی پی ببریم.
بادت بقای نوح که بدخواه ملک تو
در بند رنج و محنت چون در مسیل گشت
هوش مصنوعی: باد تو باعث حفاظت و تداوم مانند نوح است، چرا که دشمنان تو در چنگال رنج و سختی، همچون آب که در مجرای خود جاری می‌شود، گرفتار شده‌اند.
عید خلیل خرم بگذار با خلیل
کز بس خلیل عدو و عدوی خلیل گشت
هوش مصنوعی: روز عید را با دوست خود خلیل خوش بگذران، چرا که به خاطر محبت و دوستی فراوانی که با او داری، دشمان نیز به دوستی تبدیل شده‌اند.