شمارهٔ ۸ - خجلت گفتار
چندان که صبا عطرفشان است در این باغ
چندان که چمن فیضرسان است در این باغ
چندان که ز اشجار نشان است در این باغ
چندان که بهار است و خزان است در این باغ
چشم و دل شبنم نگران است در این باغ
برخیز که افتاده در این مرحله غلغل
رنگین شده از سیلی دی چهره سنبل
از همرهی شبنم و از گریه بلبل
از برگ سفر نیست تهی دامن یک گل
آسوده همین آب روان است در این باغ
دنیا نبود منزل و مأوای نشیمن
کوتاه کن از دامن او پای نشیمن
زنهار مکن بیهده دعوای نشیمن
معموره امکان نبود جای نشیمن
استادگی سرو از آن است در این باغ
ادراک کن از دست به سر برزدن گل
وز آمدن و ماندن و بر در زدن گل
بیجا نبود چون شکفد پر زدن گل
پیدا است ز دامن به میان برزدن گل
کآماده پرواز خزان است در این باغ
خامش منشین کز بر جانان رُسلی هست
حیران ز چهای! بر سر هر چشمه پلی هست
بس راز نهان بر لب هر جام ملی هست
صد رنگ سخن بر لب هر برگ گلی هست
فریاد که گوش تو گران است در این باغ
مست می وحدت ز پی باده نگردد
زوّار توکل ز پی جاده نگردد
دانا پی جمعیت آماده نگردد
غم گرد دل مردم آزاده نگردد
پیوسته از آن سرو جوان است در این باغ
ریزش چو کند ابر گهربار تو صائب
از لفظ کم و معنی بسیار تو صائب
قصاب بود طالب اشعار تو صائب
خاموش شد از خجلت گفتار تو صائب
سوسن که سراپای، زبان است در این باغ
شمارهٔ ۷ - دامان رقیب: باز چون سرو قد افراختهای یعنی چهشمارهٔ ۹ - فیض لب کوثر: شوخی که ز من برده دل زار همین است
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: ترکیب بند
منبع اولیه: سعید محمدی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چندان که صبا عطرفشان است در این باغ
چندان که چمن فیضرسان است در این باغ
هوش مصنوعی: هرچقدر که نسیم خوشبو در این باغ عطرپاشی میکند، به همان اندازه چمن نیز نعمت و بهرهمندی را در این باغ به ارمغان میآورد.
چندان که ز اشجار نشان است در این باغ
چندان که بهار است و خزان است در این باغ
هوش مصنوعی: در این باغ، به اندازهای که درختان وجود دارد، به همان میزان بهار و پاییز نیز حضور دارند.
چشم و دل شبنم نگران است در این باغ
هوش مصنوعی: چشم و دل شبنم در این باغ بسیار نگران و حساس هستند.
برخیز که افتاده در این مرحله غلغل
رنگین شده از سیلی دی چهره سنبل
هوش مصنوعی: بلند شو، زیرا در این مرحله رنگ و لعاب زیبایی به چهره گل سنبل از سیلی دیروز افتاده است.
از همرهی شبنم و از گریه بلبل
از برگ سفر نیست تهی دامن یک گل
هوش مصنوعی: به خاطر همنشینی شبنم و نالههای بلبل، دامن گل از سفر خالی نیست. این بیانگر زیبایی و پیوند عمیق میان natural elements و احساسات لطیف است.
آسوده همین آب روان است در این باغ
هوش مصنوعی: در این باغ، جریان آب پاک و زندهای وجود دارد که آرامش و راحتی را به همراه دارد.
دنیا نبود منزل و مأوای نشیمن
کوتاه کن از دامن او پای نشیمن
هوش مصنوعی: دنیا جایی برای زندگی دائم نیست، پس از وابستگی به آن کم کن و از دامنش دور شو، زیرا این جا جای مناسب برای ماندن نیست.
زنهار مکن بیهده دعوای نشیمن
معموره امکان نبود جای نشیمن
هوش مصنوعی: مواظب باش که به طور بیخود به جنگ و جدل نپردازی، زیرا محل آرامش و زندگی که در آن هستی، فضایی برای درگیری و مشاجره نیست.
استادگی سرو از آن است در این باغ
هوش مصنوعی: سرو به خاطر استقامت و ایستادگیاش در این باغ جایگاه ویژهای دارد.
ادراک کن از دست به سر برزدن گل
وز آمدن و ماندن و بر در زدن گل
هوش مصنوعی: فهم کن که گل چگونه با ناز و خوبی خود به جلوهگری میپردازد و با رفتن و ماندنش در زندگی، بر در دلها میزند.
بیجا نبود چون شکفد پر زدن گل
پیدا است ز دامن به میان برزدن گل
هوش مصنوعی: وقتی گل به شکفتن میرسد و بال میزند، قابل مشاهده است که گل از دامن طبیعت به وسط فضا میآید.
کآماده پرواز خزان است در این باغ
هوش مصنوعی: باغ به زودی وارد فصل پاییز میشود و برای تغییر آماده است.
خامش منشین کز بر جانان رُسلی هست
حیران ز چهای! بر سر هر چشمه پلی هست
هوش مصنوعی: سکوت نکن، زیرا از عشق محبوب در حیرت هستی. در کنار هر چشمهای که بروی، راهی برای عبور وجود دارد.
بس راز نهان بر لب هر جام ملی هست
صد رنگ سخن بر لب هر برگ گلی هست
هوش مصنوعی: در هر جام می، رازهای پنهانی وجود دارد و هر گل هم با رنگهای مختلف، حرفهای گوناگونی برای گفتن دارد.
فریاد که گوش تو گران است در این باغ
هوش مصنوعی: در این باغ، ناله و فریاد به گوش تو سنگینی میکند.
مست می وحدت ز پی باده نگردد
زوّار توکل ز پی جاده نگردد
هوش مصنوعی: چون به سرمستی محبت فانی شویم، دیگر به دنبال باده نمیگردیم و وقتی که اعتماد بر راه داریم، از طریق آن به مقصد نمیرویم.
دانا پی جمعیت آماده نگردد
غم گرد دل مردم آزاده نگردد
هوش مصنوعی: آدمهای دانا برای جمعیت و تجمع آماده نمیشوند، چرا که غم و اندوه در دل افرادی که آزاد هستند جایی ندارد.
پیوسته از آن سرو جوان است در این باغ
هوش مصنوعی: در این باغ همیشه سرسبز و شاداب، یک درخت سرو جوان وجود دارد.
ریزش چو کند ابر گهربار تو صائب
از لفظ کم و معنی بسیار تو صائب
هوش مصنوعی: وقتی که ابرهای پربار شروع به باریدن میکنند، صائب، کلمات تو از نظر کمیت اندک اما از نظر معنا بسیار عمیق و پر معنا هستند.
قصاب بود طالب اشعار تو صائب
خاموش شد از خجلت گفتار تو صائب
هوش مصنوعی: قصابی که همیشه به دنبال اشعار تو بود، به خاطر خجالت از سخنان تو، دیگر نتوانست چیزی بگوید.
سوسن که سراپای، زبان است در این باغ
هوش مصنوعی: سوسن با زیبایی و لطافت خود، در این باغ بیانگر احساسات و زیباییهاست.