شمارهٔ ۹ - فیض لب کوثر
شوخی که ز من برده دل زار همین است
داد آنکه مرا دیده خونبار همین است
برد آنکه ز من قوت رفتار همین است
آن گل که مرا کرده چنین خوار همین است
یاری که مرا میدهد آزار همین است
ترکی که شکست دل عاشق ظفر او است
شوخی که دوصد عربده در زیر سر او است
مستی که بسی غمزده بیپاوسر او است
چشمی که جهانی دو خراب از اثر او است
وز یک نگهم ساخته بیمار همین است
این برگ گل تر که تو دیدی لب یار است
آن شیر و شکر را که چشیدی لب یار است
فیض لب کوثر که گزیدی لب یار است
و آن قند مکرر که شنیدی لب یار است
لعلی که توان گفت شکربار همین است
تا سر زده خط حسن تو در عین کمال است
بر پاک نظر سیر جمال تو حلال است
بی دانه به دام آمدن صید محال است
بر روی تو سر فتنه همین آن خط و خال است
چیزی که مرا کرده گرفتار همین است
روزی من محنتزده با سینه صدچاک
میریختم از دست فراق تو به سر خاک
با خاطر پرحسرت و با دیده نمناک
گفتم ز رخت پرده برانداز غضبناک
برخاست ز جا گفت گرفتار همین است
ای دل خم محراب دعا این خم ابرو است
لب تشنه به خون دل ما این خم ابرو است
افکند مرا آنکه ز پا این خم ابرو است
تیغی که سرم ساخت جدا این خم ابرو است
هشدار ز من کار همین یار همین است
ناصح چه کنی منع دل خسته ما را
بگذار بدین درد جگرسوختهها را
ما سوختگانیم و نخواهیم دوا را
قصاب و خیال وی و فردوس شما را
کان را که طلب کردهام از یار همین است
شمارهٔ ۸ - خجلت گفتار: چندان که صبا عطرفشان است در این باغشمارهٔ ۱۰: زندگی خوب است اما گوشهٔ گلزارکی
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: ترکیب بند
منبع اولیه: سعید محمدی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شوخی که ز من برده دل زار همین است
داد آنکه مرا دیده خونبار همین است
هوش مصنوعی: شوخی که قلب من را داغان کرده، همین است که کسی که مرا دیده، به شدت تحت تاثیر قرار گرفته و خونین دل شده است.
برد آنکه ز من قوت رفتار همین است
آن گل که مرا کرده چنین خوار همین است
هوش مصنوعی: کسی که بر من تسلط دارد و توانسته است مرا به این حال بیندازد، همان گلی است که باعث ذلت و خواریم شده است.
یاری که مرا میدهد آزار همین است
هوش مصنوعی: دوستی که به من آسیب میزند، خود همین موضوع دردآور است.
ترکی که شکست دل عاشق ظفر او است
شوخی که دوصد عربده در زیر سر او است
هوش مصنوعی: عشق و احساسات عمیق عاشق در واقع پیروزی و دستاورد او محسوب میشود. این احساسات قوی و عاطفی، مانند یک شوخی پرشور و هیجان، زیر سطح وجود عاشق به جریان افتاده و او را وادار به واکنشهای پرشور میکند.
مستی که بسی غمزده بیپاوسر او است
چشمی که جهانی دو خراب از اثر او است
هوش مصنوعی: نگرانی و ناراحتی انسان به حدی است که انگار آثار آن در جهان به وضوح دیده میشود. در این حال، او بدون هیچ حمایتی و تنها در دل غمهای خود غرق شده است. چشمانش میتواند به راحتی خرابهایی را در جهان نشان دهد، نمایانگر تأثیر عمیق این غمها بر زندگیاش.
وز یک نگهم ساخته بیمار همین است
هوش مصنوعی: از نگاه من، همین حالا بیمار شدهام.
این برگ گل تر که تو دیدی لب یار است
آن شیر و شکر را که چشیدی لب یار است
هوش مصنوعی: این گل تازهای که تو میبینی، نمادی از لب یار است و آن شیرینی و لذتی که تجربه کردهای، باز هم به لب یار مربوط میشود.
فیض لب کوثر که گزیدی لب یار است
و آن قند مکرر که شنیدی لب یار است
هوش مصنوعی: آب گوارای کوثر که نوشیدی، لب یار را تجربه کردهای و آن شیرینی مکرر که شنیدی، باز هم مربوط به لب یار است.
لعلی که توان گفت شکربار همین است
هوش مصنوعی: شاید بتوان گفت دلیل شیرینی این لحظه یا این تجربه همین است.
تا سر زده خط حسن تو در عین کمال است
بر پاک نظر سیر جمال تو حلال است
هوش مصنوعی: وقتی که زیبایی تو با کمال و هنرمندی نشان داده میشود، نگاه کردن به زیباییات برای کسانی که دل پاک دارند، جایز و مجاز است.
بی دانه به دام آمدن صید محال است
بر روی تو سر فتنه همین آن خط و خال است
هوش مصنوعی: اگر دانهای وجود نداشته باشد، شکار در دام ناممکن است. در چهره تو همین خط و خال، سرآغاز فتنه و فتنهانگیزی است.
چیزی که مرا کرده گرفتار همین است
هوش مصنوعی: چیزی که باعث شده من در این وضعیت به دام بیفتم، همین موضوع است.
روزی من محنتزده با سینه صدچاک
میریختم از دست فراق تو به سر خاک
هوش مصنوعی: روزی در حالتی غمگین و دردمند، با قلبی شکسته از جدایی تو، اشکهایم بر زمین میریخت.
با خاطر پرحسرت و با دیده نمناک
گفتم ز رخت پرده برانداز غضبناک
هوش مصنوعی: با دلی پر از حسرت و چشمانی اشکآلود به تو گفتم که با خشم پرده را کنار بزن.
برخاست ز جا گفت گرفتار همین است
هوش مصنوعی: از جا برخاست و گفت که در همین وضعیت گرفتار شده است.
ای دل خم محراب دعا این خم ابرو است
لب تشنه به خون دل ما این خم ابرو است
هوش مصنوعی: ای دل، در حقیقت به لبخند و زیبایی ابرو که همچون خم محراب دعاست اشاره میکند. دل تشنه به محبت و عشق است و این زیبایی ابرو نماد آن احساسات عمیق است.
افکند مرا آنکه ز پا این خم ابرو است
تیغی که سرم ساخت جدا این خم ابرو است
هوش مصنوعی: آن کسی که با یک نگاه خود مرا به زمین انداخت، همان کسی است که با لبخندش، سرم را از تنم جدا کرد.
هشدار ز من کار همین یار همین است
هوش مصنوعی: به من توجه کن، زیرا رفتار همین دوست است که به این شکل است.
ناصح چه کنی منع دل خسته ما را
بگذار بدین درد جگرسوختهها را
هوش مصنوعی: ای نصیحتگر، چه فایدهای دارد که ما را از احساس دلتنگی و دردهای عمیقمان منع کنی؟ بگذار با این دردهای سوزان تحمل کنیم.
ما سوختگانیم و نخواهیم دوا را
قصاب و خیال وی و فردوس شما را
هوش مصنوعی: ما دلسوختگانی هستیم که به درمان نیاز نداریم. ما به قصابی که فکر میکند ما را میکُشد و به بهشت شما نیازی نداریم.
کان را که طلب کردهام از یار همین است
هوش مصنوعی: آنچه از معشوق خود خواستهام، همین است.