گنجور

شمارهٔ ۲ - جولان حسن

ای آنکه دیده عرصه جولان حسن توست
جان جهان به قبضه فرمان حسن توست
یوسف اسیر چاه زنخدان حسن توست
جنت گل کناره بستان حسن توست
خورشید شبنمی ز گلستان حسن توست
ما را ضمیر دل ز خیال تو روشن است
آیینه از ضیاء وصال تو روشن است
چشم کواکب از خط و خال تو روشن است
آفاق سربه‌سر ز جمال تو روشن است
مه پرتوی ز شمع شبستان حسن توست
گل را ز بوی خویش معطر نموده‌ای
در لعل لب نمونه کوثر نموده‌ای
تا روی خویش چون گل احمر نموده‌ای
آفاق را ز عکس منور نموده‌ای
بگشوده چشم نرگس و حیران حسن توست
ای جان و دل خدنگ نگاه تو را هدف
دارد غبار راه تو بر خون ما شرف
خوش جلوه کرد نور جمالت ز هر طرف
تا دیده در عرق گل روی تو را صدف
در هر محیط تشنه نیسان حسن توست
بگشای لب که معدن درّ فصاحتی
بنمای رخ که قبله اهل عبادتی
مرهم گذار روی دل پرجراحتی
از پای تا به سر همه کان ملاحتی
شورش نمک چشی ز نمکدان حسن توست
از هرکجا که بگذری ای آتیشن‌عذار
جانم فدای خاک رهت صدهزار بار
کم دیده است مثل تویی چشم روزگار
بهر نشاط چون تو به توسن شوی سوار
گوی سپهر در خم چوگان حسن توست
ای روشن از تو دیده بینای عاشقان
گنجینه صفات تو دل‌های عاشقان
افتد به روز حشر چو دعوای عاشقان
منظور نیست غیر تو سودای عاشقان
غوغای حشر بر سر دیوان حسن توست
ای از نگاه گرم روان بخش بر بدن
یک‌دم ز روی لطف قدم نه به چشم من
چندین هزار غنچه پژمرده در کفن
از لاله تا به نرگس و از سبزه تا چمن
در انتظار چشمه حیوان حسن توست
ای شه رسان به گوش اسیران صدای خویش
از روی لطف کن نگهی پیش پای خویش
چشم کرم دریغ مدار از گدای خویش
رحمی بکن به کشته بی‌دست‌وپای خویش
قصاب سال‌ها است که قربان حسن توست

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: ترکیب بند
منبع اولیه: سعید محمدی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای آنکه دیده عرصه جولان حسن توست
جان جهان به قبضه فرمان حسن توست
هوش مصنوعی: ای کسی که زیبایی‌های تو در منظر همه آسمان را پر کرده است، زندگی و روح جهان به دست قدرت و فرمان زیبایی‌های توست.
یوسف اسیر چاه زنخدان حسن توست
جنت گل کناره بستان حسن توست
هوش مصنوعی: یوسف به دام چاه زیبایی چهره‌ات گرفتار است و بهشت گلی که در آن هست، همان باغ زیبایی توست.
خورشید شبنمی ز گلستان حسن توست
هوش مصنوعی: طلوع خورشید از زیبایی و جذابیت تو نشأت می‌گیرد.
ما را ضمیر دل ز خیال تو روشن است
آیینه از ضیاء وصال تو روشن است
هوش مصنوعی: دل ما به خاطر یاد تو روشن و پرنور است، مانند آیینه‌ای که از نور دوستی تو درخشان شده است.
چشم کواکب از خط و خال تو روشن است
آفاق سربه‌سر ز جمال تو روشن است
هوش مصنوعی: چشم ستاره‌ها به زیبایی‌های تو روشنایی می‌بخشد و تمام دنیا به خاطر زیبایی تو نورانی شده است.
مه پرتوی ز شمع شبستان حسن توست
هوش مصنوعی: ماه نوری است که از شمع زیبایی تو در شبستان می‌تابد.
گل را ز بوی خویش معطر نموده‌ای
در لعل لب نمونه کوثر نموده‌ای
هوش مصنوعی: تو با عطر خود گل را خوشبو کرده‌ای و لب‌هایت مانند ناگوار زیبای کوثر را نمایان کرده‌ای.
تا روی خویش چون گل احمر نموده‌ای
آفاق را ز عکس منور نموده‌ای
هوش مصنوعی: تو با زیبایی‌ات که به مانند گل سرخ است، جهان را از نور چهره‌ات روشن کرده‌ای.
بگشوده چشم نرگس و حیران حسن توست
هوش مصنوعی: چشمان نرگس باز شده و به زیبایی تو حیرت زده است.
ای جان و دل خدنگ نگاه تو را هدف
دارد غبار راه تو بر خون ما شرف
هوش مصنوعی: عزیز من، تیر نگاه تو به هدف نشانه رفته است و غبار راه تو بر خون ما عزت و احترام دارد.
خوش جلوه کرد نور جمالت ز هر طرف
تا دیده در عرق گل روی تو را صدف
هوش مصنوعی: نوری که از زیبایی تو ساطع می‌شود، از هر سو جلوه‌گری می‌کند، به‌طوری که چشمانم به مانند یک صدف در دشت گل، به چهره تو خیره شده است.
در هر محیط تشنه نیسان حسن توست
هوش مصنوعی: در هر جایی که باشم، به زیبایی و نیکویی تو نیاز دارم و در جستجوی آن هستم.
بگشای لب که معدن درّ فصاحتی
بنمای رخ که قبله اهل عبادتی
هوش مصنوعی: لب‌های خود را بگشای تا گنجینه زیبایی‌های سخن را نشان دهی و چهره‌ات را نمایان کن که قبله و هدف عبادت‌کنندگان است.
مرهم گذار روی دل پرجراحتی
از پای تا به سر همه کان ملاحتی
هوش مصنوعی: درد دل من را آرامش می‌بخشی، تو زیبایی که از سر تا پا در وجودت جاری است.
شورش نمک چشی ز نمکدان حسن توست
هوش مصنوعی: شور و شوقی که در دل دارم به خاطر زیبایی و محبت توست.
از هرکجا که بگذری ای آتیشن‌عذار
جانم فدای خاک رهت صدهزار بار
هوش مصنوعی: هر کجا که بروی، ای چهره زیبا، جان من فدای خاکی می‌شود که تو بر آن می‌گذری، حتی صدهزار بار.
کم دیده است مثل تویی چشم روزگار
بهر نشاط چون تو به توسن شوی سوار
هوش مصنوعی: در طول تاریخ، کمتر کسی مانند تو دیده شده که زندگی را این‌گونه با شادی و نشاط تجربه کند، مانند سوارکاری که بر اسب نشسته است.
گوی سپهر در خم چوگان حسن توست
هوش مصنوعی: جهان و هستی همچون یک میدان بازی است که زیبایی و جذابیت تو، محور و مرکز آن به شمار می‌رود.
ای روشن از تو دیده بینای عاشقان
گنجینه صفات تو دل‌های عاشقان
هوش مصنوعی: تو چنان روشنی که دیده عاشقان به تو روشن است و صفات نیکوی تو در دل‌های آنان گنجینه‌ای با ارزش است.
افتد به روز حشر چو دعوای عاشقان
منظور نیست غیر تو سودای عاشقان
هوش مصنوعی: در روز قیامت، زمانی که عاشقان در مورد یکدیگر به جدال می‌افتند، تنها محبت و عشق تو برایشان مهم است و هیچ چیز دیگری در نظرشان نیست.
غوغای حشر بر سر دیوان حسن توست
هوش مصنوعی: هیاهوی روز محشر به خاطر زیبایی‌های شماست.
ای از نگاه گرم روان بخش بر بدن
یک‌دم ز روی لطف قدم نه به چشم من
هوش مصنوعی: ای کسی که نگاه گرم و جان‌بخش تو بر بدنم تاثیر دارد، لطفا تنها به مدت یک لحظه از مسیر خود منحرف شو و به من نگاه کن.
چندین هزار غنچه پژمرده در کفن
از لاله تا به نرگس و از سبزه تا چمن
هوش مصنوعی: در اینجا به تصویر وجود گل‌های پژمرده در طبیعت اشاره می‌شود که در درون کفنی قرار دارند. این گل‌ها از انواع مختلفی هستند، از لاله و نرگس گرفته تا سبزه و چمن، و به نوعی نمایانگر زوال و پایان زندگی در دنیای طبیعت هستند.
در انتظار چشمه حیوان حسن توست
هوش مصنوعی: در انتظار دیدن زیبایی تو هستم.
ای شه رسان به گوش اسیران صدای خویش
از روی لطف کن نگهی پیش پای خویش
هوش مصنوعی: ای پادشاه، لطفاً صدای خود را به گوش اسیران برسان و نگاهی به آنها بینداز، تا دلشان شاد شود.
چشم کرم دریغ مدار از گدای خویش
رحمی بکن به کشته بی‌دست‌وپای خویش
هوش مصنوعی: به دیگران توجه کن و از محبت و مهربانی نسبت به کسانی که به تو نیاز دارند دریغ مکن، چرا که رحم کردن به افرادی که در شرایط سختی هستند، نشان از انسانیت و بزرگواری توست.
قصاب سال‌ها است که قربان حسن توست
هوش مصنوعی: قصاب سال‌هاست که به خاطر زیبایی تو جان می‌دهد.