شمارهٔ ۷
تا گشود از بهر گفتاری لب خاموش را
در شکر آمیخت آن اهل زمرّدپوش را
روز اول کرد ما را چشم مست او خراب
بادهپیمایی نشاید ساقی مدهوش را
تشنه نیسان چو مردان سعادتمند باش
چون صدف پر ساز از درّ معانی گوش را
متصل در سینه باید تیر آهی داشتن
چون کمان خالی نگردان از خدنگ آغوش را
کام شیرین بی گزند از شهد نتوان ساختن
نیش میگیرد ز لبها ترجمان نوش را
چشم بر دست کسان قصاب چون مینا مدار
چون قدح گردان تهی از بار منت دوش را
شمارهٔ ۶: خط سبز از رخت چون سر زند جان میکند پیداشمارهٔ ۸: ز جوش عاشقان گرم است بزم آن شاه خوبان را
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سعید محمدی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تا گشود از بهر گفتاری لب خاموش را
در شکر آمیخت آن اهل زمرّدپوش را
هوش مصنوعی: او برای گفت و گو لب خاموش را باز کرد و با کلام شیرینش دل اهل زمرّدپوش را به دست آورد.
روز اول کرد ما را چشم مست او خراب
بادهپیمایی نشاید ساقی مدهوش را
هوش مصنوعی: در روز اول دیدن او با نگاه جذابش، حال مرا خراب کرد. در هنگام نوشیدن شراب، نباید به کسی که مست و مدهوش است، بیشتر باده بدهی.
تشنه نیسان چو مردان سعادتمند باش
چون صدف پر ساز از درّ معانی گوش را
هوش مصنوعی: مثل صدفی که مرواریدهای باارزش را در خود جا داده است، گوش خود را برای شنیدن معانی عمیق آماده کن و همچون مردان نیکوکار، همیشه در جستجوی دانایی و حقیقت باش.
متصل در سینه باید تیر آهی داشتن
چون کمان خالی نگردان از خدنگ آغوش را
هوش مصنوعی: در دل باید حسی عمیق و پرمعنا وجود داشته باشد، زیرا بیاحساس و خالی ماندن مانند کمانی است که تیر و کمانش خالی است و نمیتواند هدفی را نشانه بگیرد.
کام شیرین بی گزند از شهد نتوان ساختن
نیش میگیرد ز لبها ترجمان نوش را
هوش مصنوعی: زندگی شیرین و خوشایند بیدرد و رنج نمیتواند بهدست آید، چرا که لذتها همیشه به همراه چالشها و سختیها هستند و گاهی مشکلات به ما طعم تلخی میدهند.
چشم بر دست کسان قصاب چون مینا مدار
چون قدح گردان تهی از بار منت دوش را
هوش مصنوعی: به دیگران نگاه نکن و به آنها تکیه نکن، چون مانند کاسهای خالی هستند که نمیتوانند کمکی به تو بکنند. به یاد داشته باش که تکیهگاههای واقعی همیشه باید مطمئن و پُر باشند.