شمارهٔ ۶۲
پیش شمشیر تو تسلیم شدن دین من است
در سر کوی تو قربان شدن آیین من است
به فلاطون پی تعظیم فرو نارم سر
خشت بالای خم میکده بالین من است
بیستون را به فلاخن نهم از قدرت عشق
کارفرما اگر اندیشه شیرین من است
عشق را با فلک و ثابت و سیاره چه کار
سینه افلاک من و داغ تو پروین من است
چشم وحشینگهی برد دل ما قصاب
این غزالی است که گیرندهٔ شاهین من است
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سعید محمدی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
پیش شمشیر تو تسلیم شدن دین من است
در سر کوی تو قربان شدن آیین من است
هوش مصنوعی: من در برابر شمشیر تو تسلیم میشوم، زیرا این در واقع نشاندهنده ایمان من است. در راه تو قربانی شدن، برای من نماد پیروی و اعتقادم محسوب میشود.
به فلاطون پی تعظیم فرو نارم سر
خشت بالای خم میکده بالین من است
هوش مصنوعی: من سرم را از احترام به افلاطون پایین نمیآورم، چون بالای سر من، ظرفی از شراب در میکده قرار دارد.
بیستون را به فلاخن نهم از قدرت عشق
کارفرما اگر اندیشه شیرین من است
هوش مصنوعی: میخواهم با قدرت عشق، کوه بیستون را مانند تکهای سنگ بیندازم، اگر این خیال شیرین من باشد.
عشق را با فلک و ثابت و سیاره چه کار
سینه افلاک من و داغ تو پروین من است
هوش مصنوعی: عشق به من ارتباطی با آسمان و ستارهها ندارد؛ آنچه برای من اهمیت دارد، دلتنگی و عشق توست که مانند پرتوهایی از ستارهی پروین در قلبم میتابد.
چشم وحشینگهی برد دل ما قصاب
این غزالی است که گیرندهٔ شاهین من است
هوش مصنوعی: چشم وحشی را به تماشا کرد و دل ما را به درد آورد، این دیوانه همچون قصابی است که غزالی را در چنگ دارد و شمشیری برای شکار من است.

قصاب کاشانی