شمارهٔ ۵۹
هر داغ دل ز پرتو حسنت ستارهای است
هر ذرهای ز مهر رخت ماهپارهای است
تا آب داده تیغ تو گلزار دهر را
هر گل در این چمن جگر پارهپارهای است
روشن چو از تو نیست چراغ دلم چرا
هر قطرهای که میچکد از وی شرارهای است
آگاه از گذشتن این بحر نیستی
هر چین موج بر تو ز رفتن اشارهای است
باد مخالفش ز هواهای نفس تو است
این بحر را وگرنه ز هر سو کنارهای است
بسیار شوخچشمی و غافل که چون حباب
ویران بنای هستی ما از نظارهای است
این هم غنیمت است که از نقد داغ دوست
در دست مفلسان محبت شمارهای است
پیدا است ز آتش حجر اینک که نور تو
پنهان ز غیر در دل هر سنگپارهای است
قصاب دور دیده ز مژگان شوخ او
از هر طرف ز بهر دل ما قنارهای است
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سعید محمدی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
هر داغ دل ز پرتو حسنت ستارهای است
هر ذرهای ز مهر رخت ماهپارهای است
هوش مصنوعی: هر غمی که در دل دارم، به خاطر زیبایی توست و هر ذره از عشق تو مانند تکهای از ماه است که در دل شب میدرخشد.
تا آب داده تیغ تو گلزار دهر را
هر گل در این چمن جگر پارهپارهای است
هوش مصنوعی: هر گل در این چمن نمایندهای از درد و رنجی است که به خاطر تیغ تو، در دنیای زمان به وجود آمده است. به عبارتی، وجود هر گل نشاندهندهای از زخمها و آسیبهایی است که در اثر قدرت تو به وجود آمدهاند.
روشن چو از تو نیست چراغ دلم چرا
هر قطرهای که میچکد از وی شرارهای است
هوش مصنوعی: اگر نور وجود تو در دل من نیست، پس چرا هر قطرهای که از آن میچکد، آتشی درونم به پا میکند؟
آگاه از گذشتن این بحر نیستی
هر چین موج بر تو ز رفتن اشارهای است
هوش مصنوعی: از تغییرات و جریانهای زندگی بیخبر هستی. هر موجی که به تو برخورد میکند، نشانی از حرکت و گذر زمان دارد.
باد مخالفش ز هواهای نفس تو است
این بحر را وگرنه ز هر سو کنارهای است
هوش مصنوعی: اگرچه در زندگی با مشکلات و موانع زیادی مواجه میشویم، ولی باید بدانیم که بسیاری از این چالشها ناشی از خواستهها و آرزوهای خودمان است. اگر این خواستهها را کنار بگذاریم، در واقع زندگی میتواند آسانتر و پر از فرصتهای خوب باشد.
بسیار شوخچشمی و غافل که چون حباب
ویران بنای هستی ما از نظارهای است
هوش مصنوعی: بسیار بازیگوش و بیخبر هستی، زیرا مانند حبابی هستی که وجود ما تنها به خاطر تماشای آن از بین میرود.
این هم غنیمت است که از نقد داغ دوست
در دست مفلسان محبت شمارهای است
هوش مصنوعی: این هم شاید خوب باشد که از درد و رنج ناشی از عشق، حتی اگر در دست کسانی که بیچیز هستند، چیزی به یادگار باقی بماند.
پیدا است ز آتش حجر اینک که نور تو
پنهان ز غیر در دل هر سنگپارهای است
هوش مصنوعی: این سخن بیان میکند که اگرچه نور تو ممکن است در دل هر سنگی پنهان باشد، اما وجود آتش و حرارت آن به وضوح مشخص است. این نشاندهنده وجود شعور و نور در چیزهای پنهان و زیرین است.
قصاب دور دیده ز مژگان شوخ او
از هر طرف ز بهر دل ما قنارهای است
هوش مصنوعی: قصاب به خاطر زیبایی و چشمان شوخی که دارد، در نظر ما همچون قناری جذاب است که از همه طرف ما را وسوسه میکند و دل ما را به خود جلب میکند.

قصاب کاشانی