شمارهٔ ۵۳
مهر تو به هر سینه عیان است و عیان نیست
چون عکس در آیینه نهان است و نهان نیست
با خلق جهان چشم سیهمست تو گویا است
این طرفه که با جمله زبان است و زبان نیست
فریاد که سررشته آشوب دو عالم
پیوسته در آن موی میان است و میان نیست
درد غم عشق تو رسیده است به صد جان
این جنس بدین نرخ گران است و گران نیست
چون روی تو خورشید مرا در نظر آید
حیرتزدهام زآنکه نه آن است و نه آن نیست
ابروش کمان است و کمانش نتوان گفت
قربان شوم آن را که کمان است و کمان نیست
تا دیده ز دل خون رود و باز پس آید
آب سر این چشمه روان است و روان نیست
بر هر که زند تیر جفایی به تو بندند
قصاب تو را سینه نشان است و نشان نیست
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سعید محمدی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مهر تو به هر سینه عیان است و عیان نیست
چون عکس در آیینه نهان است و نهان نیست
هوش مصنوعی: عشق و محبت تو در دلها آشکار است، اما بهطور کامل قابل مشاهده نیست؛ مانند تصویری که در آینه وجود دارد، ولی به خاطر شفافیت آینه، نمیتوان آن را بهراحتی دید.
با خلق جهان چشم سیهمست تو گویا است
این طرفه که با جمله زبان است و زبان نیست
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که زیبایی و جذابیت چشمان تو در خلق و نمایش جهان به وضوح مشهود است. این نکته قابل توجه است که این جاذبه و زیبایی نه تنها به کلمات وابسته است، بلکه فراتر از آن است و عمق بیشتری دارد.
فریاد که سررشته آشوب دو عالم
پیوسته در آن موی میان است و میان نیست
هوش مصنوعی: فریاد که دلیل و ریشه混淋 دو دنیا در موی میان است و آن میان وجود ندارد.
درد غم عشق تو رسیده است به صد جان
این جنس بدین نرخ گران است و گران نیست
هوش مصنوعی: درد عشق تو آنقدر عمیق و متوجه است که به جانهای زیادی رسیده است. این احساس و غم به لحاظ ارزش، هم گرانبهاست و هم ارزشش کم نیست.
چون روی تو خورشید مرا در نظر آید
حیرتزدهام زآنکه نه آن است و نه آن نیست
هوش مصنوعی: وقتی به چهره تو نگاه میکنم، مثل این است که به خورشید نگاه کردهام. از این مشاهده حیرتزدهام، چون نمیدانم که آیا واقعاً آنچه میبینم واقعی است یا نه.
ابروش کمان است و کمانش نتوان گفت
قربان شوم آن را که کمان است و کمان نیست
هوش مصنوعی: ابرویش مانند کمان است، اما نمیتوان آن را فقط به عنوان یک کمان توصیف کرد. من به کسی قربانی میشوم که ابرو دارد و در عین حال خود را نمیتوان تنها به همان ابرو محدود کرد.
تا دیده ز دل خون رود و باز پس آید
آب سر این چشمه روان است و روان نیست
هوش مصنوعی: تا زمانی که از دل فشار و غم بیرون میجهد و سپس دوباره به حالت آرامش برمیگردد، این چشمه جریان دارد، اما در عین حال بیتحرک و ساکن نیست.
بر هر که زند تیر جفایی به تو بندند
قصاب تو را سینه نشان است و نشان نیست
هوش مصنوعی: اگر کسی به تو نیکی نکند و تو را به دردسر بیندازد، او فقط یک علامت از خود بر تو باقی میگذارد، اما آن نشان در واقعیت چیز دیگری نیست.

قصاب کاشانی