شمارهٔ ۵۱
کوکبم شد تار و سالم خشک و ماهم پاک سوخت
آنچه با من بود از بخت سیاهم پاک سوخت
دامن افلاک را یکباره کرد آهم خراب
منزل آرامم از اشک نگاهم پاک سوخت
در گلستان محبت خورد بر پا تا سرم
برق رخساری که این مشت گیاهم پاک سوخت
خواستم قصاب شرح دوری روز فراق
پیش او گویم زبان عذرخواهم پاک سوخت
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سعید محمدی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
کوکبم شد تار و سالم خشک و ماهم پاک سوخت
آنچه با من بود از بخت سیاهم پاک سوخت
هوش مصنوعی: من همچون ستارهای خراب و آسیبدیدهام، در حالی که ماه خود را از گزند دور نگه داشته است. هر آنچه را که با من بود، به خاطر بدشانسیام، از بین رفت و نابود شد.
دامن افلاک را یکباره کرد آهم خراب
منزل آرامم از اشک نگاهم پاک سوخت
هوش مصنوعی: آسمان را به یکباره از درد و آه من خراب کرد و آرامش خانهام را با اشکهای نگاهام آتش زد و ویران کرد.
در گلستان محبت خورد بر پا تا سرم
برق رخساری که این مشت گیاهم پاک سوخت
هوش مصنوعی: در باغ محبت بایست و تا بالای سرت با زیبایی چهرهات درخشش داشته باش، زیرا این دسته گل من به خاطر تو سوخت و خشک شد.
خواستم قصاب شرح دوری روز فراق
پیش او گویم زبان عذرخواهم پاک سوخت
هوش مصنوعی: میخواستم به قصاب بگویم که چه روزهایی را در فراق تو سپری کردهام، اما زبانم دچار مشکل شد و نتوانستم.

قصاب کاشانی