گنجور

شمارهٔ ۵۰

چرخ مینا رنگ هر زهری که در پیمانه ریخت
عشق او آورد و در کام من دیوانه ریخت
ریخت مرغ روح بی‌اندازه بر بالای هم
خط و خال او به هر جایی که دام و دانه ریخت
بس خرابی کرد چشمش با دل ما می‌توان
از غبار خاطر ما رنگ صد ویرانه ریخت
می‌تواند کرد باز از یک نگاهم جان به تن
چشم جادویی که خونم را به صد افسانه ریخت
فکر عاشق کن که بعد از سوختن سودی نداد
این قدر اشگی که شمع از ماتم پروانه ریخت
خال کنج لب به قصد مرغ دل گیراتر است
دانه را صیاد ما بر دام استادانه ریخت
غمزه بدمست او زخم نمایان زد به دل
خون ما قصاب آخر بر در میخانه ریخت

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سعید محمدی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چرخ مینا رنگ هر زهری که در پیمانه ریخت
عشق او آورد و در کام من دیوانه ریخت
هوش مصنوعی: چرخ گردونه رنگ هر نوشیدنی که در جام ریخت، عشق او را آورد و در دهان من، که دیوانه‌ام کرد، ریخت.
ریخت مرغ روح بی‌اندازه بر بالای هم
خط و خال او به هر جایی که دام و دانه ریخت
هوش مصنوعی: پرنده‌ی روح به شکل زیبا و بی‌نهایت، بر روی خطوط و نشانه‌هایی که در هر جا ایجاد شده، پرواز می‌کند و در هر جایی که دانه‌ها و تله‌ها قرار گرفته، تجمع می‌کند.
بس خرابی کرد چشمش با دل ما می‌توان
از غبار خاطر ما رنگ صد ویرانه ریخت
هوش مصنوعی: چشم او به دل ما آسیب زیادی زده است، ما می‌توانیم از غبار ذهن‌مان رنگ و حال و هوای صد ویرانه را نشان دهیم.
می‌تواند کرد باز از یک نگاهم جان به تن
چشم جادویی که خونم را به صد افسانه ریخت
هوش مصنوعی: با یک نگاه می‌توان جان تازه‌ای به تنم بخشید؛ نگاهی جادویی که خونم را به هزاران قصه و افسانه تبدیل کرد.
فکر عاشق کن که بعد از سوختن سودی نداد
این قدر اشگی که شمع از ماتم پروانه ریخت
هوش مصنوعی: تخیل و احساسات عاشقانه را در نظر بگیر که پس از تجربه‌ی درد و رنج، هیچ نتیجه‌ای نداشت. این همه اشک که از غم پروانه ریخته شد، مانند موم شمعی است که در آتش سوخت.
خال کنج لب به قصد مرغ دل گیراتر است
دانه را صیاد ما بر دام استادانه ریخت
هوش مصنوعی: نقطه زیبای لب بیشتر از همه چیز دل ما را می‌رباید، زیرا صیاد ماهرانه دانه را در دام خود قرار داده است.
غمزه بدمست او زخم نمایان زد به دل
خون ما قصاب آخر بر در میخانه ریخت
هوش مصنوعی: نگاه دلچسب و سکرآور او مانند زخم عمیقی بر دل ما نشست و در پایان، قصاب بر درِ میخانه، خونِ ما را ریخت.

حاشیه ها

1404/02/24 22:04
AliKhamechian

دانه را صیاد ما بر دام استادانه ریخت

چقدر زیباست!